پایگاه خبری کشکان

#گلها
Канал
Логотип телеграм канала پایگاه خبری کشکان
@KashkanewsПродвигать
5,29 тыс.
подписчиков
32,2 тыс.
фото
7,29 тыс.
видео
19,7 тыс.
ссылок
📝 اخبار و تحلیل وقایع لرستان ✔ صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی دوست‌محمدی ✔ اولین رسانه مجازی دارای مجوز از هیات نظارت بر مطبوعات در غرب و جنوب غرب لرستان ⁦✍️⁩ ارتباط با مدیرمسئول و سفارش تبلیغات: @Mahdi_Doustmohammadi
#اکبر_گلپایگانی(گلپا)
و ماجرای غزل #مست_مستم
از زبان زنده یاد #بیژن_ترقی

در هنگام جوانی و سرمستی های ایام شباب که جان و دلم از باده سکر اور عشق مایه می گرفت و شور و شیدایی های خود را به زبان شعر و ترانه بیان می داشتم،روزی در یکی از سرسراهای رادیو با خواننده جوان و خوش صدا، #اکبر_گلپایگانی که در مجلسی صدای او را شنیده بودم،روبه رو شدم،راهم را بست و گفت:

دوست عزیز،من قرار است در برنامه #گلها با ساز مرتضی خان محجوبی برنامه ای را اجرا کنم و تصمیم دارم برای اولین بار یک مثنوی در دستگاه شور بخوانم.از انجا که به شما و سلیقه شما فوق العاده علاقمندم،می خواستم اولین برنامه ام را با شعر شما اغاز کنم،حتی تصمیم داشتم شعر مولانا"بشنو از نی" را بخوانم ولی چون بیشتر خوانندگان این شعر را خوانده اند می خواهم شعری بخوانم که تازگی داشته باشد.حقیقت اینکه ]ن مطلب را شنیدم و به زودی از یادم رفت.

اتفاقاً در همان شب،منزل یکی از دوستان هنرمند مهمان بودیم،چون در آن ایام به مناسبت شور و حال جوانی سخت گرفتار مسائل عاطفی احساسی بودم،با شنیدن نغمات دلنشین ساز،احساسم فزونی گرفت،از خدای خود خواستم مرا در آن مشکل بنیان کن یاری کند.
بعد از مدت زمانی آن احساس شاعری در من بیدار شد،اهسته جملاتی چند شکسته بسته،به یاری اب چشم،روی کاغذ نوشتم و بعد از مدتی نخوانده در جیب نهادم که در فرصت دیگری آن را سر و صورتی بخشم .ان شب پرستاره را با آن اندیشه های شاعرانه به پایان رساندم.

روز بعد در راهرو رادیو مجدداً آقای #گلپایگانی را ملاقات کردم،با شور و حالی مخصوص گفت همین امروز بعد از ظهر قرار است من برنامه ام را اجرا کنم،چه باید کرد.گفتم من دیشب یک شعری ساخته ام که ناقص است،بگذار تکمیلش کنم به شما خواهم داد.گفت همان شعر ناقص را به من بده تمرین کنم تا وقتی که تکمیل شد آن را بخوانم قبول کردم.در موقع نوشتن متوجه شدم تصادفاً شعر مزبور به بحر مثنوی است.تعجب کردم ولی حرفی نزدم.شعر را از دست من گرفت و به سرعت دور شد.

عصر همان روز تلفن زنگ زد.آقای #گلپایگانی بود که با صدائی شوق انگیز گفت بیژن جان خواندم،گفتم چه چیزی را خواندی،گفت همان شعر را که صبح به من دادی.گفتم ای بابا این شعر هنوز تکمیل نشده،بی خود ان را به دستت دادم.گفت تو را به خدا خودت را به رادیو برسان ببین چه قیامتی برپا شده.
آقای #پیرنیا، #محجوبی و گروهی از کارمندان رادیوچندین بار آن را شنیده،به خصوص آقای پیرنیا معتقد است که این شعر نه تنها هیچ عیبی نداره بلکه از مضامین عارفانه ای برخوردار است که هدف برنامه گلهاست.

من به سرعت خود را به رادیو رساندم.پشت در استدیوی شماره هشت عده کثیری ایستاده مشغول شنیدن ان نوار بودند.مرحوم پیرنیا مرا که از دور دید دستهایش را باز کرد و به استقبالم امد.گفت جوان به تو تبریک می گویم که چنین غزل شیوا و عارفانه ای تقدیم گلها کرده ای.
شمه ای از ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم این شعر شکسته بسته را چگونه ضبط کرده اید؟بلافاصله گفت:بدین شکستگی ارزد به صد هزار درست.
بیا بشنو اگر نپسندیدی آن را عوض خواهم کرد.

وارد اطاق ضبط شدم،در چشم های استاد مرتضی خان محجوبی و گلپایگانی و گروه دیگری که در آنجا ایستاده بودند برق شادمانی و رضایت می درخشید.

با شنیدن آن نوار متحیر شدم که آن چند بیت شعر را من در چه حالی ساخته ام.به این بیت که رسید:

من که بر این سینه چون آینه
می زنم سنگ تو را دستم بگیر

اشک در چشمانم حلقه زد و دانستم که به واقع آن چند بیت شعر شکسته بسته،بی عیب است.اینک آن چند بیت خط شعر شکسته بسته:

مست مستم ساقیا دستم بگیر
تا نیفتادم زپا دستم بگیر

بر در میخانه ها زنجیر عشق
بسته ای پای مرا دستم بگیر

دردمندم عاشقم افسرده ام
ای به دردم اشنا دستم بگیر

من که بر این سینه چون اینه
می زنم سنگ تو را دستم بگیر

ناله افتادگان دارد اثر
تا نگفتم ای خدا دستم بگیر

بعد از پخش و اجرای این غزل شهرتی همه جاگیر گرفت و حتی موسس برنامه گلها آقای #پیرنیا را مجذوب کرده بود.یک روز به من گفت:بعضی ها گمان دارند این شعر از مولاناست،سعی کن با این خواننده جوان گلها همکاری های بیشتری داشته باشی.

آن روزها و بعد از اجرای ان برنامه،دیگر آقای #گلپایگانی یکه تاز میدان خوانندگی گلها شده بود.از هر میدان و جلوی هر مغازه و رستورانی که رد می شدی،نوای مست مستم او مترنّم بود.خود او هم در عین شهرت و محبوبیت،محو شور و شیدایی های ایام جوانیش بود.اصولاً صدای او به ناگهان مانند انفجاری در فضا همه مردم این کشور را متوجه خود کرد.

غزل بعد و دیگر غزلها که یکی پس از دیگری می خواند،باعث اعتبار بیشتر او در امر خوانندگی شد.