.
⚫️ برای مرگ
#سهراب_آزادی ✍ #هوشنگ_آزادبخت🔰 گاهی آنقدر کلافه ای که معنای خوب و بد بودن را در نمی یابی و هاج و واج، مبهوت غم های ناشناخته ای هستی که از در و دیوار و زمین و آسمان بر سرت می بارند و به بی هوده گی سمجی گرفتارت می سازند. بطوریکه هر بار در این باتلاق متعفن ملال، دست و پا می زنی تا شاید خود را از این ورطه ی هولناک بالا بکشانی. درست در آن حالت حالگیر است که ناگهان خبری بهت انگیزتر، حال و روزت را به مراتب بد و بدتر می سازد.
➖ از دور می شناختمش. یعنی آوازه اش را از دوستان شنیده بودم. آنجا که با عالی جنابان هنر، ایرج رحمانپور و محمدحسین آزادبخت رابطه ی تنگاتنگی داشت. بی آنکه مرا بشناسد، چند باری از نزدیک هم بدون رد و بدل هر کلامی دیده بودمش.
با گره خوردن نگاه ها یمان به هم، شاید درون یکدیگر را کاویده و شخم زده بودیم. پربیراه نیست که می گویند دل به دل راه دارد. تنها نگاه، کلام ما بود بی هر حرف و حدیثی. گاهی می شود با یک نگاه تا ژرفای وجود طرف راه بروی و به عمق نهفته های درونی و وزن شخصیتی اش آگاهی یابی.
➖ من عمیقن با نگاه دریافته بودم که در وجود این انسان چه عناصر گرانبهایی یافت می شود. چه قلب پر درد و احساس لطیفی دارد. به زلالی آب و آینه می مانست و به روشنی عقیق. تا حدی به منزلت و شکوه درونی اش پی برده بودم. بی بزک دوزک بود و بی رنگ و ریا و بی آلایش. سرریز از سلامت درون بود و چشمه ساری در اندیشه داشت و آبشاری از ادب و آداب. بوی رفاقت و صفای ایلیاتی از وجودش می تراوید. مردی و مردانگی در او صلا در می داد و نجابت و نزاکت از سر و رویش می بارید.
➖ اهل قلم بود و در وادی هنر گام بر می داشت. دلش برای ادبیات محلی و فرهنگ فولکلور می تپید. در درازنای عمرش با درد و دریغ و سختی عجین گشته بود و رنج و محرومیت را بارها به جان خریده و کوله باری از بی مهری با خود همراه داشت.
◾️سهراب آزادی! بی آنکه از شاهراه
آزادی و اندیشه، به کژراهه ی پلشتی و بداندیشی درغلتد، آزاده مُردن را، کوشایی و رها شدن را، استوار زیستن را به زیبایی به تصویر کشید و بر خود هموار ساخت.
یادش گرامی باد!
#پایگاه_خبری_کشکان#اخبار_دقیق_موثق_لحظهای🌐 Kashkan.ir#کانال_تلگرام🆔 @kashkanews