پایگاه خبری کشکان

#سرویس_ادبی
Канал
Логотип телеграм канала پایگاه خبری کشکان
@KashkanewsПродвигать
5,29 тыс.
подписчиков
32,2 тыс.
фото
7,29 тыс.
видео
19,7 тыс.
ссылок
📝 اخبار و تحلیل وقایع لرستان ✔ صاحب امتیاز و مدیرمسئول: مهدی دوست‌محمدی ✔ اولین رسانه مجازی دارای مجوز از هیات نظارت بر مطبوعات در غرب و جنوب غرب لرستان ⁦✍️⁩ ارتباط با مدیرمسئول و سفارش تبلیغات: @Mahdi_Doustmohammadi
.
#سرویس_ادبی_کشکان



خانه داجیه‌ن (شاعر) در سوگ از دست دادن کودک شیرین زبانش طبع شعرش به خروش میآید و شعری بسیار زیبا و سوزناک در توصیف صحنه مرگ کودک می سراید.کودکی که در آغوش مادر یعنی آن لیل(دلبر) خانه گویی به خواب رفته و دیدگان نیمه بازش بر آسمان خیره شده است. لیل چنان لالایی برای کودک از دست رفته می خواند که مردگان مزار بر خود می لرزند.



لیلی   طفل    ویش   ملاوناوه
حقه ی فه م چوی لعل  شیکاوناوه

کورپه ی  ساده لوح   ویش خاوناوه
بین الله   دنگش     سنگ  تاوناوه

سیاه   کرد   او    برگ   کالا  والاوه
غم ژه صدر و راس  چی وه  بالاوه

آگر  دا   وه ی   برگ   جرگ  تاوناوه
کلاف           انقص         ولاوناوه

پخش   کرد نه روی جام تازه جلاوه
نمه ن  ژه  صوفی   صافی جلاوه

هر   چینی   صد  چین   داوه بلاوه
صورت وه رونق سنگ وه س نماوه

زردی    خور دا رو    وه    خورآوا وه
حویرده  نقش   سیم   زمرد  نماوه

مه ر  خوشه ی   پروین  وه   ثریاوه
تمنای   دیده ش   ها وه     هاواوه

مه ر   شهباز   نه   برج  اسد آواوه
سوله  بالاوه ن     نازار         باوه

مه ر   لیلی   و   لوی   ولی  کژاوه
پیکنا   وه     لای    کا لای  اعلاوه

مه ر شیرین وه پشت پنجره شاوه
واو      برگ    زرتار    بدن    نماوه

لاوه   لاوه ش    بی    عزیز    باوه
مه رده     ژه     مه زار     کیاوناوه

******************

دلبرم برای کودکش مرثیه می خواند غنچه ی دهانش بسان لعل از هم شکفته شده بود

نوزاد معصوم خویس را در خواب  ابدی کرده بود خدایی صدای حزن آلودش سنگ را ذوب می نمود

لباسی از جنس اعلا به رنگ سیاه در بر کرد. غم از سر و رویش فوران می کرد

آتش بر تنم انداخت و جگرم را آب کردو رشته ی شکیبایی را گسیخت

گیسوان را بر صورت نوشکفته اش پراکند>رخساره ای که صوفی صافی را پریشان می کرد

هر چین گیسو صد فتنه بر می انگیخت و صورت بسان نقش های زیبای نقاشی شده بر سنگ

بسان زردی آفتاب هنگام طلوع آفتاب که گونه های زمردین را کم رنگ نموده است

چون خوشه ی پروین چشمان را بر آسمان دوخته بود

بسان شاه بازی است  که در اوج آسمان است سرو قامتی ناز پرورد ه ی پدر

بسان لیلی در میان تور نازک است و خود را در پوشاکی گرانبها پیچانده است

مانند شیرین در شبستان شاهان با پوششی  بدن نما

برای عزیز خانواده لالایی می کرد طوریکه مرده از مزار برانگیخته می شد

خانه داجیه‌ن از شاعران گرانقدر لک زبان بوده است از طایفه‌ی داجیه‌ن در منطقه‌ی شه بیاخ(شاه بداغ) مابین هرسم و دیزگران و نزدیک بخش هلیلان می باشد.
شه‌بیاغ مرز بین استان ایلام و کرمانشاه است
خانه از تیره‌ی جعغربگی‌های داجیه‌ن است.
سال وفاتش 1185 هجری خورشیدی می‌باشد.
استاد غضنفری در کتاب گلزار ادب در مورد وی گفته که خانه از داشتن سواد محروم بوده است اما با سرودن این اشعار جای تعجب است که وی را بی سواد بدانیم.


استاد ایرج رحمانپور در آلبوم آینه اشک این شعر را با آوازی زیبا به اجرا درآورده است.


جمع‌آوری: #مهدی_گرائی




@kashkanews
.
#سرویس_ادبی_کشکان



خانه داجیه‌ن (شاعر) در سوگ از دست دادن کودک شیرین زبانش طبع شعرش به خروش میآید و شعری بسیار زیبا و سوزناک در توصیف صحنه مرگ کودک می سراید.کودکی که در آغوش مادر یعنی آن لیل(دلبر) خانه گویی به خواب رفته و دیدگان نیمه بازش بر آسمان خیره شده است. لیل چنان لالایی برای کودک از دست رفته می خواند که مردگان مزار بر خود می لرزند.



لیلی   طفل    ویش   ملاوناوه
حقه ی فه م چوی لعل  شیکاوناوه

کورپه ی  ساده لوح   ویش خاوناوه
بین الله   دنگش     سنگ  تاوناوه

سیاه   کرد   او    برگ   کالا  والاوه
غم ژه صدر و راس  چی وه  بالاوه

آگر  دا   وه ی   برگ   جرگ  تاوناوه
کلاف           انقص         ولاوناوه

پخش   کرد نه روی جام تازه جلاوه
نمه ن  ژه  صوفی   صافی جلاوه

هر   چینی   صد  چین   داوه بلاوه
صورت وه رونق سنگ وه س نماوه

زردی    خور دا رو    وه    خورآوا وه
حویرده  نقش   سیم   زمرد  نماوه

مه ر  خوشه ی   پروین  وه   ثریاوه
تمنای   دیده ش   ها وه     هاواوه

مه ر   شهباز   نه   برج  اسد آواوه
سوله  بالاوه ن     نازار         باوه

مه ر   لیلی   و   لوی   ولی  کژاوه
پیکنا   وه     لای    کا لای  اعلاوه

مه ر شیرین وه پشت پنجره شاوه
واو      برگ    زرتار    بدن    نماوه

لاوه   لاوه ش    بی    عزیز    باوه
مه رده     ژه     مه زار     کیاوناوه

******************

دلبرم برای کودکش مرثیه می خواند غنچه ی دهانش بسان لعل از هم شکفته شده بود

نوزاد معصوم خویس را در خواب  ابدی کرده بود خدایی صدای حزن آلودش سنگ را ذوب می نمود

لباسی از جنس اعلا به رنگ سیاه در بر کرد. غم از سر و رویش فوران می کرد

آتش بر تنم انداخت و جگرم را آب کردو رشته ی شکیبایی را گسیخت

گیسوان را بر صورت نوشکفته اش پراکند>رخساره ای که صوفی صافی را پریشان می کرد

هر چین گیسو صد فتنه بر می انگیخت و صورت بسان نقش های زیبای نقاشی شده بر سنگ

بسان زردی آفتاب هنگام طلوع آفتاب که گونه های زمردین را کم رنگ نموده است

چون خوشه ی پروین چشمان را بر آسمان دوخته بود

بسان شاه بازی است  که در اوج آسمان است سرو قامتی ناز پرورد ه ی پدر

بسان لیلی در میان تور نازک است و خود را در پوشاکی گرانبها پیچانده است

مانند شیرین در شبستان شاهان با پوششی  بدن نما

برای عزیز خانواده لالایی می کرد طوریکه مرده از مزار برانگیخته می شد

خانه داجیه‌ن از شاعران گرانقدر لک زبان بوده است از طایفه‌ی داجیه‌ن در منطقه‌ی شه بیاخ(شاه بداغ) مابین هرسم و دیزگران و نزدیک بخش هلیلان می باشد.
شه‌بیاغ مرز بین استان ایلام و کرمانشاه است
خانه از تیره‌ی جعغربگی‌های داجیه‌ن است.
سال وفاتش 1185 هجری خورشیدی می‌باشد.
استاد غضنفری در کتاب گلزار ادب در مورد وی گفته که خانه از داشتن سواد محروم بوده است اما با سرودن این اشعار جای تعجب است که وی را بی سواد بدانیم.


استاد ایرج رحمانپور در آلبوم آینه اشک این شعر را با آوازی زیبا به اجرا درآورده است.


جمع‌آوری: #مهدی_گرائی




@kashkanews
#سرویس_ادبی #کشکان


#اسد_آزادبخت



#کله_باد_نسیم_بهار_و_آزادی

🔴شماره ۱

🟢ترکه میر آزادبخت و کَلَه باد

🔹سراینده ی شیوا سخن لکستان
نامش ترکه آزادبخت ملقب به ترکه میر بوده است . در سال 1326ه.ق مصادف با 1284ه.ش وفات نموده است.شاعری بسیار بزرگ و دراری روحی بلند و اندیشه ای سترگ بوده است .گفته اند که وی دارای نیروی طی طریق بوده است (الله اعلم)

🟢کله باد (نسیم بهار و آزادی)

🔻 کله باد در اصطلاح مردم لک زبان به بادی موسمی گفته می شود که در بهمن و اسفند ماه وزیدن می گیرد.

🔻 این باد پیام آور بهار و باران و هزیمت زمستان و یخ بندان است. کله باد خرمنهای برف را از هم می پراکند و قندیلهای یخین را بر زمین می ریزد .
🔻 در آن هنگام که تن عریان مردم لک در سرمای سوزناک زمستان کبود می گشت و در انبار خانه خوراکی برای کودکان یافت نمی شد لالایی های فریبنده ی مادر سرود کله باد سر می داد تا پلکهای کودک فرو بیفتد و در عالم رویا گرسنگی را از یاد ببرد. هنگامی که دشت سرتاسر رخت سفید برتن و زوزه ی گرگها تنها ملودی آن بود مرد لک هیچ توشه ای در چنته نداشت و تنها آرزویش روز شما رسیدن کله باد بود .آن هنگام که( زمگه) تنها ماوابود و مژ و مخل تنها گرما همه داستان آمدن کله باد بود.
و ناگهان قندیلهای یخ می لرزید و خرمنهای برف پراکنده می گشت زنان لک کل می زدند و (تلیفه ی تیژاو) می غرید

@kashkanews


🌾آری کله باد آمده نویدبخش بهاران و جانشین (وشت) بی رحم 🌾

باد بهاران! هانای کله باد باد بهاران
ولیعهــد وشت وکیـــل واران

شکوفه سر چِل شکر چــه داران
گلپاش ، گلریـــز، بذر گـل کاران

یخ پاچ یخ بَن ، بِلاغ باخــان
شَنیار خرمــان ، ثلچ ســـر داخان

قدیم قراول ایلچی نو رٌی دشت
برد العجــوز کَـــر ،وه اردیبهشت

قبله مشتاقــان ، مایــــه برکت
ژه کٌه قبله وه باز کَـــر حرکت

له دشت و دامان کویان و گلگشت
بِدَمن شمیـــم ،خاک نجف رشت

رخ مال و معجر روی روضه ی حــرم
واو ضریح بو مشک شای صاحب کرم

ژاو دیار ورگرد وی ولاتــه وه
وی کاو کویــان ،خُــم خِلاتــه وه

دم بدم وه بــان برزی بایــران
جولانگه و جیگه ی وحشی وایـــران

سرتا سـر زمیـــن ، دشتان وشتــان
تار عنکبوت باف ، تافتــه روی کتان

کوره گِلالان کولیــــده حوردان
صاف بیَن ژه دس مغیلان زردان

تلیفه ی تیژاو تافه ی دروه نـان
میل بستَن چوی مِل مُوینا گَردنان

مانو وه ســرای سرنی تــو زه ری
مر جلای جرار جنگجو جوهری

تخت پا چمن پاک طلا کــاری
چمن چوی لرزان ماک مرواری

ملان وه مقـــــام موسیقار ماتن
موران همته زار گشت چمه راتن

یه چه فکــری ون در نظر داری
زار زمینن بی تو نه خواری

مر سابق ســالان ژه یادت چیـــه ن
کله باد ایمسال فریادت نیه ن

بور وه حاجتــی قبله گــای حاجـات
وختــی وارد بین وه ر ژه مناجات

پیاپی پاچــه ی پههردان طی کَـــر
ظهور ژه قوم زمستان پی کر

هم بیاوه وه چوی هـــرده جــاران
وه امداد موج مطر وهاران

کاوان کول حسرت توشان هانـه دل
شاید وردارن سر ژه خاک و گل

نوروز گل هیمان غلطان وه خاکن
ژه ی جهت جامه ی جرگش چاک چاکن

جای سوسن هویچ جا دیاری نیـه ن
وه تخته ی یخ بن ،حصاری بیه ن

اسرینه ی نسرین نسرین نحــورده
رایحه ریحان شِونــــم پرورده

سوز سرچیمان غزال تی چــرده
صحن کافوری پوشان چوی پرده

بال به رَضا چتر چویــران
سمسا ، مفرا ، مرتع سویران

شوق شقایـــق زردی زنبــق گل
گلریزان گل چهچهه ی بلبل

گردی گلالان بو چوی قرنفل
تمامی تاسه ی

به کوشش #اسد_آزادبخت


ادامه دارد...



@RadioLorestan📻
#شعر
#سرویس_ادبی_کشکان

و عشق تو چونان "باد" است
هر دم که بخواهم شعله ور شوم
فرو می نشاند شعله هایم را.

آه که عشق تو چونان "باد" است
هر دم که شعله ور شوم
فزون می کند شعله هایم را ...

شیرکو بیکس

🆔 @kashkanews