#شعرنیامد خم بر ابرویت اگر؛ یعنی
پدر هستی
لبت خندید اگر با چشم تر؛ یعنی
پدر هستی
هزاران درد و صدها رنج و اخم کهنهی زخمی
تمامش روی دوش یک نفر؛ یعنی
پدر هستی
غروب از سینهی سنگ سترون نان درآوردی
نهادی زخمها را پشت در؛ یعنی
پدر هستی
دلت خونابه و آه از نهادت بر نمیآید
همین دندان نهادن بر جگر یعنی
پدر هستی
درخشش در شکوه قامتت ماه است بر قله
هلال دست بر گود کمر یعنی
پدر هستی
اَبَرکوهی که روی شانههایت کوه در کوه است
قدمهای متین کولبر یعنی
پدر هستی
پریده رنگ از رخساره، یعنی آه و واویلا
نشسته برف پیری روی سر یعنی
پدر هستی
برای شادی کانون گرم خانه تب کردی...
خدا هم خوب میداند "
پدر" یعنی
پدر هستی
#مرتضا_خدایگان#روز_پدر@kashkanews