کولبرنیوز | Kolbarnews

#امیر_چمنی
Канал
Новости и СМИ
Политика
Экономика и финансы
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала کولبرنیوز | Kolbarnews
@KOLBARNEWSПродвигать
5,79 тыс.
подписчиков
13,3 тыс.
фото
13,4 тыс.
видео
8,16 тыс.
ссылок
اخبار را به اینجا بفرستید: @kolbar وب‌سایت: https://www.kolbarnews.com تلگرام: http://t.center/kolbarnews اینستاگرام: https://www.instagram.com/kolbarnews فیسبوک: https://www.facebook.com/kolbarnews1 توییتر: https://twitter.com/Kolbarnews
🔲 #امیر_چمنی فعالی کارگری و فعال دانشجویی سابق به اطلاعات سپاه تبریز منتقل شد.

▪️با پیگیری‌های خانواده این فعال سیاسی اهل تبریز که امروز به پلیس فتا مراجعه کرده بودن به آنها گفته‌اند که امیر چمنی به اطلاعات سپاه تبریز منتقل شده است.


◾️انقلاب روژآوا
https://t.center/enqelabrojava
‏۱. عدم تخلیهٔ آب سدهای #وشمگیر، بوستان و گلستان #جهتِ فروشِ آب، درنتیجه سرریز شدن آب، همچنین تخریب جنگل‌ها و عدم لایروبی رودخانه‌ها، اصلی‌ترین عوامل آبگیری شهرهای سیل‌زده‌ی گنبد و آق‌قلا، و خط راه آهنِ غیرضروری شمال آق‌قلا در نقش سد، اصلی‌ترین عامل تخلیه نشدن سیلاب از شهر بوده است.

‏۲. علت عدم تخلیه‌ی سدها، انباشت و نگهداری آب برای فروش به مردم جهت آبیاری هر هکتار زمین به مبلغ ۲۰۰هزار تومان و فروش و اجاره به شرکت‌های پرورش ماهی بوده است.
‏بالاخره بعد از ۴ روز بی‌کفایتی و پس ایجاد خسارات و ویرانی، تصمیم گرفتند بخشی از خط راه‌آهن را منفجر کنند تا آب تخلیه شود.

#امیر_چمنی
تویتر
#کولبرنيوز
@kolbarnews
#امیر_چمنی
امیر چمنی همچنان در بازداشت است.
از وضعیت امیر هیچ اطلاعی در دست نیست.
هیچ کس نباید به خاطر نوشتن، به خاطر فعالیت سیاسی، به خاطر فعالیت اجتماعی مورد تعقیب و بازداشت قرار گیرد
@kolbarnews
Forwarded from اتچ بات
یکم:
اگر بگویند تصویری از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنی ارائه بده، به عنوانِ نمونه همین ویدئو را نشان می‌دهم و خفه می‌شوم.
این پیرمرد، محصول و خروجیِ همین سیستم و جامعه است. پیرمردی که بیکار است، حقوق بازنشستگی ندارد، مستاجر است، پولِ اجاره خانه را هم ندارد.
این سرنوشتی‌ست که بخشی از مردمان جامعه گرفتار آن هستند و این پیرمرد، آینه‌ی تمام‌نمای تهیدستان و درماندگان است.
این میزان از استیصال، درهم شکستگی، ناامیدی و پریشانی را پیشتر، در کمتر کسی می‌شد دید. این که با موی سفید و کمر خمیده در هفتاد سالگی کنار خیابان پیش غریبه گریه کند و بگوید:
«دخترم در دانشگاه مامایی می‌خواند. صاحب‌خانه می‌گوید یا پول اجاره‌ات را بده، یا دخترت را بده به پسرم. پسرش مواد می‌کشد. حلقه و گوشی دخترم را فروختم اجاره‌اش را دادم. بعد کسِ دیگری را آوردند یا دختر یا اجاره...»

دوم:
چندی پیش آماری از قیمتِ خانه‌های تعدادی از مسئولانِ دولتِ اعتدال، تدبیر و امید بدین شرح منتشر شد:
ــ حسن روحانی، رییس جمهور: ۴۵ میلیارد تومان
ــ اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس جمهور: ۲۶ میلیارد تومان
ــ محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت: ۲۲ میلیارد تومان
ــ عباس آخوندی، ویزر مسکن و شهرسازی: فقط قیمت زمین ویلایی اش ۶ میلیارد تومان
ــ حسن قاضی‌زاده هاشمی، ویزر بهداشت: ۲۵ تا ۳۰ میلیارد تومان
ــ محمود حجتی، وزیر کشاورزی: ۸ میلیارد تومان (فقط قیمت یکی از خانه هایش)
ــ مجید انصاری، معاون حقوقی رییس جمهور: ۳۳ میلیارد تومان

سوم:
لنین می‌گوید: «تا زمانى که امکان استثمار یک طبقه توسط طبقه‌ی دیگر به کلى از بین نرفته باشد، برابرى واقعى و عملى هم نمی‌تواند وجود داشته باشد.»

#امیر_چمنی

@kolbarnews
چرخ دستی‌اش را توی پیاده رو رها کرده بود. کنارش ایستادم و نگاهی به ضایعات جمع‌آوری‌شده‌ی داخلش انداختم. همه چیز توی بساطش بود. خم شدم تا دقیق‌تر نگاهش کنم. ناگاه دستی از پشت به شانه‌ام خورد. از سنگینیِ دست ترسیدم. نشان می‌داد مردیِ قوی هیکل است. هراسناک برگشتم. تصور می‌کردم با مردی جوان یا میانسال مواجه خواهم شد که حتما خواهد پرسید دنبال چه چیزی هستی. اما وقتی برگشتم و چهره‌ی تکیده و جُثه‌ی نحیفِ کودکانه‌اش را با کاپشنی گشاد و کهنه، پیراهنی سیاه و روغنی، شلواری بدونِ زیپ و کفش‌هایی پاره دیدم، هراسم، به وحشت تبدیل شد. وحشت از حالِ روزگار، وحشت از وضعیتِ این کودکِ کار، و وحشت از حجمِ بی‌امانِ تهیدستی. لبخند که زد، وحشتم تا حدی فرو ریخت. گفت این‌ها مال من است، خریده‌ام. دستم را دراز کردم تا دست بدهم. دستش را کشید و گفت «کثیف» است. دستانش «پاک»ترینِ دست‌ها و نگاهش غم‌آلودترین و نجیب‌ترینِ نگاه‌ها بود. دستم را آنقدر نگه داشتم، تا با اکراه، از سرِ سیاهی و زخمِ دست‌هایش دست داد. دستانش حکم پتک بر سر را داشت. ویرانگر بود. دستانی که سال‌ها بزرگتر از خودش بود. زمخت، دِفرمه، زخمی و سیاه، با ناخنی کبود شده.
برخلافِ اغلبِ کودکانِ کار و خیابان، که یا سکوت می‌کنند تا بی‌اعتنا از زیرِ سوال در می‌روند، از سوال و جواب نمی‌هراسید. اتفاقا نپرسیده، توضیح هم می‌داد. علت زخم‌های دستش را پرسیدم. گفت من مواد مصرف نمی‌کنم، زخمِ جمع‌آوریِ ضایعات است. از این‌که گفت مواد مصرف نمی‌کنم، تعجب کردم. گفتم حالا چرا گفتی مواد؟ گفت یک بار مامورانِ شهرداری گرفتند، همه وسایلم را برندند و گفتند مواد هم که مصرف می‌کنی! تصور می‌کردند جای تزریق است. گفتم خواسته‌اند تو را بترسانند. خیلی محکم و با لحنی آمیخته به لبخندِ شیطنت‌آمیزی گفت؛ غلط کرده‌اند. ۱۳ سالش بود. برخلافِ اسمش که نادر بود، اما خودِ اجتماعی‌اش دیگر نادر نبود. هر کجای این خراب شده را که نگاه می‌کنی، پر از کودکِ کار و دست‌فروش و زباله‌گرد است. درس را رها کرده بود تا مادر و برادرش گرسنه نمانند و پدرِ زباله‌گردش تنهایی زیرِ بارِ اجاره‌ی خانه‌ی کوچکِ حاشیه‌ای و هزینه‌های زندگی له نشود. روزی ۱۲ ساعت با چرخ‌دستی‌اش خیابان‌ها را دنبال ضایعات و آشغال‌ها می‌گردد تا شب ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان درآمد داشته باشد. برخلافِ دیگر کودکانِ کار که حتی در سیاهچاله‌های کارگری هم خیال‌پردازانه به دکتر و مهندس شدن و پولدار شدن فکر می‌کنند، سقفِ آرزویش این بود که آنقدر پس‌انداز کند که بتواند یک وانت بخرد و با آن راحت‌تر و امن‌تر کار کند. می‌گفت با چرخ‌دستی وقتی دوستانش را می‌بیند، خجالت می‌کشد. اما اگر ماشین داشته باشد، موجه‌تر می‌نماید. علیرغمِ اینکه شکسته شده بود، ولی سرشار از انرژی و امید بود. وسط حرف‌هاش فقط آه می‌کشید. با من که حرف می‌زد، نگاهم نمی‌کرد. حواسش به این طرف و آن طرف بود. داشتیم حرف می‌زدیم که یکهو گفت من باید بروم. چرخ دستی‌اش را با شتاب هُل داد و به آن طرفِ خیابان رفت. مغازه‌داری داشت چند تا کارتن کنار جوی آب می‌گذاشت، به سرعت می‌رفت آن‌ها را از دستِ زباله‌گردهای رقیب نجات دهد.

به قولِ شاهین؛ باش تا صبرِ فرزندانِ فقر به سر رسد. نجات دهنده، همین دستانِ پاک است. همین دستانِ پاک، دقیقاً همین دستانِ پاک کار را تمام خواهند کرد.
#تهیدستان | #کودکان_کار | #زباله‌گردی


#امیر_چمنی

@kolbarnews