#ڪشتی_پهلو_گرفتہ#دستخط_چهارم:
#تنهای_تنهای_تنها 💔 🥀#فاطمــــہ جان!
این دست و این پا را بگو دست از لرزیدن بردارد...
این بغض را بگو هی اشڪ به چشم نیاورد
و این دل بیتاب را بگو... که
فاطمہ هست و هنوز نرفته است!
😭پس از ارتحال پیامبر خدا میداند ڪه دل
#من،
#تنها گرم تو بود. در آن وانفسای بعد از رفتن نبی که همه مرتد شدند به جز چند تن، چشمهی زلال اسلام محض از خانهی تو میجوشید...
🖤زیستن با ڪسی که به دنیا جز به دیدهی غضب نمینگرد ڪار سادهای نیست! حتما ڪسی چون تو باید که زیستنی چنین طاقت بیاورد!
🌺یادم نمیرود آن بار ڪه پس از دو روز خستگی و گرسنگی به خانه آمدم گفتم
#فاطمہ جان چیزی برای خوردن در خانه هست؟ و تو شرمسار و مہربان گفتی: دو روز است که هیچ برای خوردن نبوده و دو روز است که ڪودڪان جز گرسنگے هیچ ندیده اند! گفتم: ایݩ دو روز چرا هیچ نگفتے؟ گفتی: تو اگر میداشتی، حتم به خانه میآوردی من شرم دارم از تو چیزی بخواهم که در دست و توان تو نیست...
💔و من شرمسار آن همه شڪیبایی تو شدم که حتی شده با قرض چیزی فراهم کنم...
از همسایهای یک دینار قرض گرفتم تا چیزے تهیه کنݥ ڪہ در راه مقداد را دیدم. هوا عجیب گرم بود و از سر و روی مقداد عرق میریخٺ و مشخص بود از گرسنگے جاݧِ راه رفتن ندارد
گفتم: مقداد در این گرما به چہ ڪار از خانه درآمدهای که گفت: ابوالحسڹ از حال من نپرسید و بگذرید
تا در مقابل اصرار من گفٺ صداے گریهی گرسنگےِ زݧ و فرزندانم را تاب نیاوردم و به امید گشایشی از خانه بیروݩ زدم
بغضم ترکید و اشڪ به پہنای صورتم جاری شد، آن یڪ دینار را به او دادم و گفتم بیا که تو از من نیازمند تری!
1⃣2⃣@KHGSHohada_ir