🔴درک رنج روزگاردرشعرهای فرودس
اعظم ✍ استاد محمد یعقوب یسناشاهنامه پژوه منتقد ادبی اهل افغانستان
🔸"دار قد کَشید...
دیدی به جای پنجره، دیوار قد کشید
شادی غریب ماند و غم انگار قد کشید
تیغِ تبر به پای درختان رسید و بعد
کرسی نشین زیاد شد و دار قد کشید
وقتی که آفتاب صداقت غروب کرد
رویید بذر کینه و بسیار قد کشید!
روزی که روی شمع خرد آب ریختیم
جهل از درون کوچه و بازار قد کشید
جنگ آمد و صحیفه دنیا سیاه شد
هی کُشته پشت کُشته و آمار قد کشید!
وقتی که شعر از رهِ تزویر میگذشت
چیزی به نام شاعر دربار قد کشید
میخواستم که پُل بشوم تا که بگذرید
از روی من، که تیغهی انکار قد کشید
میخواستم که روزنه باشم نخواستید
این گونه شد که این همه دیوار قد کشید!"
#فردوس_اعظم-شاعر_تاجیکستان
🔸فردوس اعظم ازکشورتاجیکستان است.مردم ایران،تاجیکستان وخراسان(نام راستین افغانستان)خلق فرهنگی حوزهی ایران فرهنگی است.خلق فرهنگی رامن به تعبیریاکوبسن به کار میبرم.منظورازخلق فرهنگی این استکه چند جغرافیای سیاسی دارای زبان،فرهنگ و ادبیات یگانه و مشترک باشد. مردم خراسان،تاجیکستان و ایران فراترازجغرافیاهای سیاسی،خلق فرهنگی است.
حوزهی ایران فرهنگی، زبان،فرهنگ،ادبیات وشعر یگانه ومشترک دارد.بهتراست واژهی"مشترک"رااز این حوزهی فرهنگی بردارم.زیرا"مشترک"بیشتر بین فرهنگ کشورهایی به کار میرود که دربرخی ازرویدادهای فرهنگی اشتراک دارند.حوزهی فرهنگی ما"واحدویگانه" است.شعر"دار قد کشید..." شعر
فردوس اعظم را برای یگانهگی فرهنگی این حوزهی فرهنگی، نمونه میآورم. این شعر نمونهای از شعرهمزبانهای تاجیک ما است. نمونهای از شعر ایران وخراسان نیز است.
بنابراین درحوزهی ایران فرهنگی سخن از اشتراک نیست،سخن از یگانهگی فرهنگی است.زیرا دریک حوزهی فرهنگی مهمترین عناصر فرهنگی زبان و ادبیات است.زبان وادبیات حوزهی ایران فرهنگی، واحد و یگانه است.
فردوس اعظم از تاجیکستان است،اما روایتگر رنج انسان حوزهی ایران فرهنگی است.رنج انسان افغانستانی مهمترین موضوع و درونمایهی شعرهای او است. درونمایهی شعر "دار قد کشید..." به طور مشخص برای رنج مردم خراسان است و به طور عام برای وضعیت بشری حوزهی ایران فرهنگی است.
شاعر میگوید میتوانستیم در این حوزه، پنجرهها را بزرگتر کنیم،اما دیوارها بزرگتر شد. دیوارها موجب شد که شادی از دیارهای ما رخت سفر ببندد و اندوه بیشتر شود.به جای همگرایی به واگرایی تاکید شد؛کرسی نفاق رازیاد کردیم. کرسی نفاق موجب شد صداقت در حوزهی فرهنگی ما غروب کند و کینه بیشتر شود.
این بیت مهمترین بیت شعر است: "روزی که روی شمع خرد آب ریختیم/ جهل از درون کوچه و بازار قد کشید" بیت اشارهی تاریخی به سلطهی عرب دارد. زیرا انسان حوزهی ایران فرهنگی پس از سلطهی عرب، مسخ شد. این مسخشدگی موجب شد بر روی شمع خرد آب بریزیم و جهالت را رواج بدهیم. موقعیکه شمع خرد خاموش شد، جهالت چیره شد، جنگ گسترش یافت. زیرا با خاموشی شمع خرد، بدی بر نیکی تسلط یافت.
در زمانهایکه بازار تزویر، ریا و جهالت گرم شد، شعر نیز دچار تزویر و درباری شد. در زمانهایکه شعر از رهِ تزویر میگذرد. شاعر ما (
فردوس اعظم) میخواهد در حوزهی فرهنگی پل شود. اما متوجه میشود، ناباوری و بیاعتمادی به اندازهای زیاد شده که انسانها وجود و حقیقت پل را انکار میکنند.
این شعر از سویی رنج ما را بازتاب میدهد و از سوی دیگر هُشدار میدهد که این رنج از بیاعتمادی و بیباوری ما نسبت به هم برمیخیزد. بنابراین بایستی شمع خرد را روشن کنیم، با خردگرایی یکدیگر را دریابیم و به کاهش رنج جامعهی خود بپردازیم. شاعر تاکید میکند: "میخواستم که روزنه باشم نخواستید/ این گونه شد که این همه دیوار قد کشید!"
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali