🔸کار شاعری چون فردوسی آفرینش دید و دریافت و زیباشناسی تازه، پیدا کردن ناپیداست، نه مثلا بازگویی منظوم خداینامک، اسطوره های از یاد رفته یا داستان هایی درهم از افسانه و تاریخ. کار او از سویی «یافتن» معنای درونی و ناخودآگاه تاریخ انسان و جهان است و از سوی دیگر بازنمود آن در سخنی که آیینهی درست نمای زیبایی است. و این خویشکاری شاعر تنها به یاری دانش «خودآگاه» به انجام نمی رسد؛ وگرنه دانشمندان شاعر بودند. این مهم را بسی بیشتر «ناخودآگاه» او به سرانجامی فرخنده می رساند. غرض تکیه بر نادانی و بی خبری شاعر نیست، بلکه توجه به ندانسته ها، به «نادانستنی» هاست؛ به آنچه در ما کار می کند و ما را می سازد بی آنکه بدانیم؛ اهمیت و اعتبار کارکرد نادانسته ها!