.
رنج نامه یاران بیانیه ۱۴
.
عباس واحدیان شاهرودی
.
اوضاع وخیم جامعه ما را بجایی رساند که چاره ای جز صدور بیانیه ای صریح در باره رد شدن ازین حاکمیت پر فساد نداشتیم! ما فراتر از دستگیری حقیقتا خود را برای مرگی افتخار آمیز در راه نجات میهن آماده کرده بودیم و روزی که حکومت سرکوبگر بسراغ مان آمد وقت پس دادن امتحان شد!
.
اکثریت امضا کنندگان دو بیانیه ١٤ تن اول و ١٤ شیر زن بیانیه بانوان بجز سه چهار نفری که نتوانستند مقاومت کنند آزمون شان را در مسلخی پس دادند که جانکاه بود!
.
لحظات سنگین و تمام نشدنی انفرادی ، بازجویی های پیاپی ،دلتنگیها و اعتصاب غذای یاران را نمیشود با کلمات توصیف کرد. گمانم یکماهی از بازداشت مان گذشته بود که در عصر یکروز به دادگاه انقلاب ما را بردند. خواهر دلاورم فاطمه
سپهری بر اثر اعتصاب غذا آنقدر نحیف شده بود که توان راه رفتن نداشت و من هم او را نشناختم! اما همین پیکر تکیده نمی دانید با بازپرس چه کرد!
.
من و محمد حسین
سپهری را وقتی پس از تحمل ۱۰۱ روز انفرادیش داشتن به زندان وکیل آباد منتقل میکردند نبودید تا ببنید در حضور مامورین اطلاعات چگونه مثل شیر ژیان با سینه ای ستبر از رکورد تحمل انفرادی در اولین سابقه دستگیریش سخن میگفت!
.
یا آنروز که پس از نزدیک به هشت ماه زندانی بودنمان در کاریدور مرکزی زندان وکیل آباد با محمد نوریزاد نازنین و هاشم خواستار گرامی رودرو شدم نمی دانید چه صلابتی در چهره های چروک خورده آن دلاوران دیدم!
.
آنروز از ترس شورش زندان همه ما را به بازداشتگاه اطلاعات منتقل کردند آنجا نبودید تا بنگرید نعره های شیران بیشه ایران زمین کمال جعفری و عبدالرسول مرتضوی چگونه آنان را مستاصل کرده بود!
ما بازی را عوض کرده بودیم و نه تنها نمی ترسیدیم که ترس را در وجود دشمنان میهن سرازیر میکردیم!
.
گاهی از شنیدن خبر دستگیری سایر یاران و عزیزانمان دلمان به درد می آمد؛ بازداشت همسرم شهلا جهان بین و انتقالش به زندان اوین در تهران و پرونده سازی و بازداشت دخترم هنگامه در دادگاه انقلاب مشهد، بازداشت شیر زنان بیانیه بانوان اعم از خانمها شهلا انتصاری، گیتی پور فاضل، زهرا جمالی، نرگس منصوری، و بی خبری از یاران شریف و دربندی چون محمد مهدویفر و رضا مهرگان هر کدامشان ضربه ای بر روح و روان مان بود!
.
نبودید آن روزهای تلخی که درون یک سلول شاهد پر پر زدن جانبازان میهن مرتضوی و جعفری بودم و هر کاری میکردم نه تب مرتضوی کاهش می یافت و نه شنوایی و چشایی جعفری بر میگشت!
.
همان شبهایی که محمد حسین
سپهری بخاطر وخامت حالش در سلولی جدا با کرونا می جنگید و نوریزاد با همه کسالت هایش شعر مرا ببوس را هر بار با ذکر نام یکی از بچه ها در سلول دیگر فریاد میزد تا بما روحیه دهد!
.
نبودید تا فریادهای رسای هاشم خواستار بر سر بازجویش را که همزمان با هم در اتاقی دیگر بازجویی پس میدادیم بشنوید! وقتی چند روز پیش زرتشت احمدی راغب را پس از یکسال دیدم باور نشد که چگونه این مرد نازنین تکیده شده است!
.
با اینهمه وقتی همسرم از درد و رنج خود و سایر بانوان در مدت بازداشت شان میگفت من بحال آنان هم غبطه میخوردم و هم آه جگری سوز آزارم میداد! مگر ما چه کردیم که می باید اینهمه تاوان پس دهیم؟!
مگر خانواده های مان چه گناهی مرتکب شدند که بایست در راستای تحت فشار قرار دادن ما شکنجه و آزار ببینند؟ دیروز وقتی صدای بیمار نوریزاد عزیز را میشنیدم دلم شکست!
.
آیا براستی مشکلات ایران را ما بوجود آوردیم؟
آیا امنیت ملی کشور را ما بخطر انداختیم؟
آیا سیل اختلاسها و غارت منابع و وطن فروشیها تقصیر ماست؟!
قوه قضاییه و وزارت اطلاعات و سپاه و اداره زندانها بجای دستگیری ما باید به دست بوسی مان می آمدند که در مقابل نابودی میهن ساکت نماندیم و بی تفاوت نبودیم! این چند سطر فقط ذره ای از رنج نامه یاران ماست؛ مردان و زنانی که هرکدامشان می توانند سنبل یک ملت باشند!
٢٠شهریور۹۹
https://ibb.co/znvD0Br#بیانیه۱۴ #من_نفر_پانزدهم_هستم #عباس_واحدیان_شاهرودی #فاطمه_سپهری #محمد_نوریزاد #هاشم_خواستار #محمدحسین_سپهری #۲۰شهریور۹۹ #۱۰Sep2020ارسال فيلم، عکس و مطلب به ما:
▫️Telegram ID:
@iranncmedia 👈@irannc