⛔️ #مردان_سنگ
✍️ #زهرا_نجاتی(جامعه شناس)
پدرم ما را دوست داشت روی زمین رزق نداشتیم او بە زیر زمین رفت. نانمان افتادە بود قعرزمین پدرم اینقدر مهربان بود کە زمین او را پس نداد. پدرم الان نان زمین شدە است.
کارگران معدن مشغول جمع کردن مرگ هستند
کارگران معدن مشغول مرگ اند.
مشغول ثمر نگرفته شدن زندگی شان اند.
به گورکنان سفارش کنید، قبل از به خاک سپردن شان، تابوت شیر
مردان سرزمین ام را کنار جوی آب و جلوی خورشید بگذارند تا آب جوی آرزوهایشان را با خود به همراه ببرد و نور خورشید آرزوهای آنها را محو نماید!
بیل و کلنگ ها گوشه های قبرستان گرد آمده اند،
دوباره صدای کلاغ ها و جغدها می آید!
غروب در هوای گرگ و میش رفتم خانهی پدرم!
پدرم مثل همیشه کوچ کرده بود!
پدرم مرده بود!
روح ام تاریک شده است و احساس روشنایی نمی کنم!
کارگران معدن مانند کادر پرواز به اضطراب
همیشگی خانواده هایشان با یک غم همیشگی پایان دادند!
http://telegram.me/iranianspa