انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#میرپفیوز
Канал
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@Iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


⧉ حکایت #میرپفیوز:

یکی او را شاهزاده چپ نامید، دیگری با او میثاق چپکی بست، آن یکی گفت که او تنها آلترناتیو است، دیگری مدعی شد که #منتظرالسلطنه سرمایه ملی است و روز بروز قیمت‌اش با قیمت مرغ و تخم‌مرغ، بالا می‌رود. خلاصه هرچه مبالغ چک‌های مرحمتی بالا میرفت، تعریف و تمجیدهای توخالی و القاب آنچنانی هم اوج می‌گرفت. بیچاره #منتظرالسلطنه ساده‌لوح هم نمیدانست این جماعت پستان‌مادرشان را گاز گرفته‌اند و لاجرم به پستان هیچ‌گاوی! رحم نخواهند کرد.
پس از یکسال زمینه‌سازی، روزی منتظرالسلطنه از کلاه جادویی‌اش یک خرگوش بیرون آورد و گفت؛ این همان منشور شورای‌ملی است، بشتابید که غفلت موجب پشیمانی خواهد شد و همه باید این منشور را تایید و امضاء کنند و هرکس امضاء نکند بی‌شک از عوامل اطلاعاتی رژیم است، و سر و کارش با نره‌غولی به نام دوشوکی رئیس‌جمهور آینده بلوچستان! خواهد افتاد که اگر شب بخواب مخالفین بیاید قبض روح خواهند شد.

چند روز گذشت و بیق‌علی که چند سالی است یواشکی از مراحم ویژه مادر ملوکانه برخوردار است بی‌صفتی کرد و از امضاء منشور سرباز زد و پفیوزی نشان داد. درآغاز نوشتم که پفیوز، یعنی بی غیرت و بی صفت! #منتظرالسلطنه که از پفیوزی میر پفیوز به خشم آمده بود پایش پیچ خورد و قوزک پایش ترک برداشت ولی با عصا، مثل یدالله گدای سریال قمر خانم، خودش را به پاریس رساند تا برای منشور سلطنتی امضاء گدائی کند. قرار بر این شد که #منتظرالسلطنه و مادر مکرمه، با در دست داشتن رسید پول های مرحمتی که به بیق علی و دیگران پرداخته بودند به دیدار آنان بروند تا شاید این بی غیرت‌ها و بی‌صفت‌ها کمی خجالت بکشند و بروند و امضای خود را برای تهییج لشکر پای منشور بگذارند. پس از دو جلسه چهار ساعته و کلی گپ زدن با بیق‌علی، هرچه از مادر و پسر اصرار، از بیق‌علی بی‌صفت استقامت و انکار چیزی جز وعده سرخرمن بدست نیامد. خلاصه بیق‌علی هفت خط امضایش را موکول کرد به اینکه خود #منتظرالسلطنه باید رسما وارد گود شود و میل و کباده بدست گیرد. پفیوز! خوب میداند که هیچگاه #منتظرالسلطنه وارد گود نخواهد شد چون سال‌ها پیش چند بار وارد گود شده بود ولی هیچگاه زورش نرسید و نتوانست میل و کباده بگیرد و زیر سنگ هم ناله‌اش به هوا بلند شد، لاجرم رفت به ورزش موج‌سواری روی دوش اپوزیسیون پرداخت. موج‌سواری ورزشی لوکس و شاهانه است و احتیاجی به تقلای زیاد هم ندارد، نه زور می‌خواهد و نه پول خرج کردن، مفت و مجانی می‌شود روی اینترنت سوار موج شد، کافی است هر موجی که راه افتاد با یک اعلامیه آن را مصادره کرد و رویش سوار شد.

از قدیم هم گفته‌اند؛ تا ابله در جهان است مفلس در نمیماند

#پایان (#نوشین - #میرفطروس)


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


⧉ حکایت #میرپفیوز:

#میرپفیوز، چندی بعد پاداش تحریف تاریخ و طرفداری از سلطنتی را که علیه‌اش سال‌ها قلم‌ها زده بود دریافت کرد، یکی دو تا کتاب پیشکش همسر سلطان کرد و مراحم ارزی مادر شاهزاده #منتظرالسلطنه! شامل حالش شد و رفت و سر پناهی در حومه پاریس خرید و از اجاره‌نشینی خلاصی یافت. حالا دیگر نقش مشاورالسلطنه خاندان! را بازی می‌کند و سالی چندبار هم از مراحم ارزی! مادر #منتظرالسلطنه برخوردار است. چون همه می‌دانند که خود #منتظرالسلطنه آدم بسیار مقتصدی است و نم پس نمی‌دهد و می‌گویند؛ شاید جان عزرائیل را هم خودش شخصا بگیرد.

تا اینجای داستان خوب و آرام پیش می‌رفت تا اینکه یکروز، #میرپفیوز، نامه‌ای به یک سناتور ششلول‌بند آمریکایی نوشت و با التماس و در خواست خواستار حمله آمریکا به ایران شد، معلوم نشد کدام شاهزاده! شیطانی! زیر جلد #میرپفیوز رفته و کار دستش داد. سر وصدای همه در آمد. گفتند این #پفیوز، پیش از انقلاب خیانت! می‌کرد حالا می خواهد جنایت کند و کفر سید را درآوردند، سید جوش آورد و دست به مغلطه زد و بند را آب داد و نوشت؛ سه نفر از فرستادگان اسراییل به خانه او رفته‌اند و نظر او را در باره حمله احتمالی به ایران پرسیده‌اند. از فحوای نوشته‌اش معلوم شد که با درخواست از سناتور آمریکایی، ماموریت زمینه‌سازی حمله به ایران را از جانب صنف خود عهده‌دار شده است. شاید هم زد و بندی با از ما بهتران داشته تا به ترتیبی افکار ایرانیان را در این زمینه ارزیابی کند

بعدا روشن شد که این سه نفر، فرستاده قلابی بودند و می‌خواستند برای خودشان یک دکان سیاسی نان و آب به راه بیاندازند و نیاز به سیاهی‌لشکرهای مشهور! داشتند. یکی از این سه فرستاده‌قلابی، یک پیرمرد زپرتی هشتاد، نود ساله مقیم پاریس بود که در جوانی خبرچین‌ ساواک و نام رمزش هم آبتین بود و ادعا میکرد که پسر صیغه‌ای وثوق‌الدوله قاجار است. این صیغه‌زاده نابکار پس از انقلاب با رژیم‌اسلامی دمخور و همکار آخوندها شد و نقش وی در ترور چند مخالف رژیم در خارج از کشور از جمله تیمسار اویسی، چندسال پیش در شکایتی در یکی از دادگاه‌های فرانسه مطرح شد
دومین فرستاده قلابی هم یک کلاهبردار آسوری از آب درآمد که به نام زرتشت و کورش به کلاشی مشغول بود، دکتر ابوالقاسم‌صمدانی، رئیس دانشگاه گلوبال آمریکایی در مقاله‌ای این کلاهبردار را روسپی! و پاانداز! سیاسی نامیده است
سومین فرستاده قلابی از کردهای‌یهودی و صرفا به دنبال پول و کسب و کار خودش بود

وقتی نوشته #میرپفیوز پخش شد، در واقع به منزله یک اعتراف کتبی به حساب میآمد. دکتر صمدانی نامردی نکرد و دکترای افتخاری! را که خودش به #میرپفیوز هدیه داده بود با پس‌گردنی از او پس گرفت. معلوم شد #میرپفیوز، خیلی بیق! است و از سیاست چیزی سرش نمی‌شود و بهتر است او را #بیق‌علی! نامید

حدود یک سال پیش شاهزاده #منتظرالسلطنه زیاد نق میزد و بهانه میگرفت که دارم پیر می‌شوم و حسرت تاج و تخت به دلم مانده است، و تهدید می کرد که مانند فتحعلی‌شاه، شمشیرش را از غلاف بیرون خواهد کشید و آن وقت دنیا کون‌فیکون خواهد شد. دوستان و بستگان #منتظرالسلطنه نگران شدند که این بچه تا حالا به چیزهای تیز و برنده دست نزده است، مبادا دستش را ببرد، و درپی یافتن راه‌حلی افتادند. یک شیر پاک‌خورده‌ای برای آرام کردن #منتظرالسلطنه یک قوطی بگیر و بنشان دستش داد و به اوگفت؛ یک سال وقت داری تا بتوانی یک تعدادی را دور خودت جمع کنی، شاید امیدی به بازگشت سلطنت به ایران و باز یافتن تاج و تخت وجود داشته باشد وگرنه بهتر است برای همیشه فاتحه سلطنت را بخوانی و مثل سی سال گذشته بروی پی کار و کاسبی و خرید وفروش سهام و چاه نفت را جدی تر در پیش بگیری.

#منتظرالسلطنه که اصلا توی باغ نیست و بیشتر خیالاتی است، هوا برش داشت و وارد اینترنت شد و چند اعلامیه از چپ و راست صادر کرد، نامه‌های بی‌سر و ته گشاده پراکند و گوش آخوند زپرتی که رهبر رژیم‌اسلامی است را گرفت و او را کت بسته به دادگاه برد و دوباره ختنه‌اش کرد. بعد هم رفت و با چند نفر از روزنامه‌فروشان محله‌اشان! قرار و مدار گذاشت و مصاحبه‌های از پیش ساخته انجام داد و خلاصه گرد و خاکی در اینترنت براه انداخت که مسلمان نشنود کافر نبیند!. قرار بر این شد که تا دیر نشده و هنوز آمریکا و اسرائیل برای آخوندها شاخ و شانه میکشند، لشکر اینترنت #منتظرالسلطنه تجهیز شود و جیره بگیران سال‌های اخیر هم آماده تهییج این لشکرباشند. #منتظرالسلطنه با کمک مادر محترم‌اش که جور فرزند را همواره می‌کشد، برای روز مبادا! سبیل #بیق‌علی و برخی از چپ‌های سابق که نمی‌دانند سرشان را درکدام آخور فرو ببرند، چرب کرده بودند ...

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


⧉ حکایت #میرپفیوز:

غیرتی نشوید، پفیوز آن چیزی که بسیاری فکر می‌کنند نیست. پفیوز! در فرهنگ دهخدا به معنی؛ بی‌غیرت وبی‌صفت آمده است و شامل حال خیلی آدم‌ها می‌شود. بی‌غیرتی و بی‌صفتی، تنها محدود به مسئولیت شخص در باره خانواده‌اش نیست، بلکه می‌توان آن را به بی‌مسئولیتی، وجدانی، اخلاقی وسیاسی شخص در باره سرنوشت جامعه و کشورش بسط داد.

در آغاز اعلام می‌کنم که این یک داستان است، هر چند واقعی بنظر می‌رسد ولی هرگونه تشابهی میان شخصیت های این داستان و سران اپوزیسیون ابله، کاملا تصادفی است. داستان زیر ماجرای سه نفر از کسانی است که پس از انقلاب‌اسلامی به عروس‌شهرهای جهان، پاریس، کوچ کردند. هر سه سید بودند، جوان و همشهری، هر سه از خطه گیلان می‌آمدند و مخالف رژیم‌سلطنتی و انقلابی دو آتشه! دو نفراز آن‌ها چپ و سومی آخوند بود. بعدها برخی از گوشه‌های زندگی پرماجرای این سه نفر به سه شخصیت داستان کاروان‌اسلام صادق‌هدایت، یعنی، تاج‌المتکلمین،عندلیب‌اسلام و پسرش سکان‌الاسلام شباهت یافت. این سه همشهری مانند میلیون‌ها ساده‌لوح دیگر ابزار رسیدن آخوندها به حکومت شدند و سپس ناچار از راه ترکیه خود را به پاریس رساندند. اینبار مانند همیشه تاریخ به صورت کمدی تکرار شد. آن که آخوند بود رفت و نام و فامیلش را تغییر داد و دین و ایمانش را هم فروخت. رحیم بود ، رهام شد، واینبار در کسوت ملای‌زرتشتی (!) درآمد و از راه صدقه زرتشتی‌ها و پارسیان‌هند در گوشه‌ای آرام گرفت.
یکی از چپ‌ها که غیرت داشت، برای گذران زندگی در غربت، آستین‌ها را بالا زد و با عرق جبین و کد یمین به کار وکوشش پرداخت و با هزاران مشکل نیز روبرو شد و سربلند است که دستش به گدایی دراز نشد.
اما سید سومی که قهرمان داستان من است، بعدها به #میرپفیوز مشهور شد، وی در آغاز چپ بود و اهل‌قلم، ولی بعدها معلوم شد که خیلی بیق! است و شباهت زیادی به سکان‌الاسلام، نویسنده کتاب المنجلاب‌اسلامی، شخصیت داستان صادق‌هدایت پیدا کرد. در دیار فرنگ، اهل قلم ناچار شد به جای قلم شب‌ها در یک شرکت حفاظتی چراغ قوه به دست گیرد و قدم بزند، شبگرد تنها شد و در ساختمانی قدیمی و دور افتاده نگهبانی می‌داد و از ترس ارواح و اجنه خواب به چشم نداشت. پس از اینکه رنج سفر از تن این سه مسافر بدر آمد، هر سه یکدیگر را فراموش کردند و هریک به کنج خود خزید. غربت سخت است و کار سخت هم بر سختی آن میافزاید. ضرب‌المثل های فارسی در خارج از ایران هم کاربرد دارند؛ آن چه شیران را کند روبه مزاج، احتیاج است، ... البته چند سال طول کشید تا روشن شد که #میرپفیوز بیشتر روباه است تا شیر، و اگر هم شیر باشد شباهتش به شیر سماور بیشتر است!
#میرپفیوز، مقاله می‌نوشت و گاهی یک چیز‌هایی سر هم می‌کرد و مدعی بود که اشعار انقلابی می‌سراید، هرچند که به گفته برخی از کسانی که او را بهتر می‌شناختند همیشه از روی بغل دستی تقلب می‌کرد و زحمت دیگران چاشنی و منبع کارش بود، گاه هم یواشکی به حساب خودش می‌گذاشت وبه قول معروف ملاخور! می‌کرد. خوب بالاخره سید بود و اولاد پیغمبر! لابد به حساب خمس و زکات و حق‌مسلم خودش می‌گذاشت
#میرپفیوز، در ابتدای ورود به شهر فرنگ در جلسات چپ‌ها شرکت می‌کرد و هنوز در رویای برقراری دیکتاتوری‌پرولتاریا سیر می‌کرد. چندی نگذشت که #میرپفیوز! یا همان سکان‌الاسلام عصر جدید! از سختی کار و تنگدستی به تکاپو افتاد. شنیده بود که همسرو پسر سلطان‌سابق، همان کسانی که #میرپفیوز آنان را دیکتاتورهای دست‌نشانده امپریالیسم! می‌نامید، پول‌های کلانی دارند و به دنبال مخالفین فرصت‌طلب می‌گردند تا آنان را به مزدوری خود درآورند و از آنها درتطهیر رژیم‌سلطنتی و تبلیغات بسود خود بهره ببرند.
از حوادث روزگار #میرپفیوز هم‌ولایتی فریده‌خانم، مادر همسر سلطان‌قبلی، همان سرکار علیه! از آب درآمد و در نتیجه خاطرات مشترکی از کله‌ماهی گرفته تا باقالی‌قاتق و زیتون‌پرورده داشتند که کار مزدوری را آسان می‌کرد. دراین میان یکی واسطه شد و ملاقاتی پیش آمد و باقی ماجرا هنوز بخوبی داستان‌های هزار و یک شب می‌گذرد، #میرپفیوز کمونیست! یک شبه شاه‌الهی! شد و صاحب یک دکه روزنامه‌فروشی در گوشه‌ای از پاریس. چند تا تحریف‌تاریخی بسود خاندان‌ملوکانه انجام داد و چپ‌ها و جبهه‌ملی‌ها را دشمن خود کرد، #میرپفیوز بخود گفت؛ پول ملت است و خوب من هم جزو ملت هستم، انقلاب کردم و حالا سهم نفت خودم را در فرنگ می‌گیرم، مگر نه اینکه امام وعده پول‌نفت داد، ولی نگفت حتما در ایران می‌پردازد، و ادامه داد، گور بابای هر چه چپ و ملی است، دکه‌داری که بهتر از نگهبانی شبانه از ارواح است. #میرپفیوز، از تنهایی و شب می‌ترسید

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists