انجمن آنتیتئیستهایایران
★
#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمیشود! (۱)
از آنجایی که اسلامگرایان معمولا جزماندیش هستند و نظامفکری غلطی را پیروی میکنند معمولا از تفکرات مخالف اندیشههای خود آگاهی ندارند. برای همین، کار را برای خود آسان میکنند و میگویند:
بیخدایان خدا را قبول ندارند چون میگویند خدا را نمیتوان دید!به این روش سفسطه
#حملهبهآدمپوشالین نیز گفته میشود، (یعنی شما به غلط فرض میکنید که طرف مقابل به چیزی اعتقاد دارد و بعد تلاش میکنید آن چیز را رد کنید و بعد احساس پیروزی میکنید) مثل اینکه شخصی بگوید آیین اسلام باطل است زیرا مسلمانان خون سگمرده را میخورند و بعد هشت ساعت از ضررهای خوردن خون سگمرده سخن بگوید و گمان کند که اسلام را رد کرده است
جالب است که این نوابغ بعد از ذکر این نکته، استدلال میکنند که
#باد را نیز نمیتوان دید، اما وجود دارد. و این افراد مسلمان واقعا فکر میکنند که اینهمه فیلسوف بیخدا عقلشان به این مسئله نمیرسیده و نمیدانستند که
عقل، درد، باد و بسیاری از سایر چیزها را نمیتوان دید، اما اینها همگی وجود دارند
البته پرواضح است که بیخدایان تنها به این دلیل که خدا قابل دیدن نیست وجود خدا را رد نمیکنند، بلکه برای رد وجود خدا دلایل مفصل و متعدد دیگری دارند
اما برای توضیح مختصری در مورد این مسئله به تعریف چند مسئله نیاز داریم
•
#واقعیت:
واقعیت یعنی چیزی که وجود دارد، واقعیت یک مفهوم
#عینی (
#Objective) است،
تنها چیزهایی واقعی هستند و واقعیت دارند که موجود باشند و موجودیت داشته باشند، چیزهایی که وجود ندارند غیر واقعی خوانده میشوند
•
#ادراک:
قدمای فلاسفه درک کردن انسان را به ۳ مرحله مجزا تقسیم بندی کرده بودند
۱) حس:
عبارت است از دریافتهای دستگاههای حسی انسان که بوسیله مخابره اطلاعات توسط دستگاهعصبی، مغز را از وجود چیزهایی که در دنیای خارج از مغز وجود دارند آگاه میکنند
این نکته را نیز باید اضافه کرد که بنابر این تعریف از حسکردن، تمامی ادراکاتی که انسان توسط دستگاه عصبی دریافت میکند، از جمله فعالیتهایعصبی که موجب حسکردن درد میشوند نیز احساس محسوب میشوند
انسان تنها چیزهای واقعی را میتواند حس کند۲) تخیل:
عبارت است از به یاد آوردن چیزی که قبلا حس شده است
۳) تعقل:
تغییر تخیلات به مفاهیمی که قابل انتقال باشند را تعقل نامند
•
#حقیقت:
حقیقت یعنی درک واقعیت، حقیقت
#مفهومیذهنی (
#Subjective) است، یعنی بدون وجود متفکر حقیقتی وجود ندارد
حقایق را به دو دسته میتوان دستهبندی کرد
۱) حقایق
عینی:
حقایق
عینی واقعیتخارجی دارند و در دنیای خارج از ذهن واقعا وجود دارند. هرچیز که واقعیت
عینی باشد باید قابل شرح و بررسی از لحاظ فیزیکی باشد، بعبارت دیگر تمامی حقایق
عینی، فرمی از ماده (بطور کلی بغیر از ماده و انرژی چیز دیگری در دنیا وجود ندارد) دارند.
مثلا درد، حقیقتی عینی است زیرا قابل بررسی از لحاظ مادی است، دستگاههای بدن درد را توسط تغییرات مادی توسط دستگاه عصبی به مغز انتقال میدهند.
حقایق عینی بطور مستقل از متفکر وجود دارند، یعنی برای اینکه وجود داشته باشند نیاز به آگاهی ما ندارند و اگر متفکر نیز وجود نداشته باشد آنها وجود خواهند داشت
۲) حقایقذهنی:
حقایقذهنی مفاهیمی هستند که در دنیای خارج از ذهن واقعیتی ندارند، بلکه صرفا در ذهن انسانها وجود دارند، حقایقذهنی دادههای اولیه علوم متافیزیکی هستند
بعنوان مثال قوانینشطرنج، قوانین حقوقبشر و بسیاری از مفاهیم دیگر را میتوان از حقایق ذهنی دانست، اینگونه حقایق ساخته ذهن انسانها هستند و گاهی نیز با نام
#مجردات (
#Abstract) از آنها یاد میشود
برای نمونههای بیشتر،
عشق، محبت، زیبایی، حقوق، قوانین و موارد مشابه همگی از حقایق ذهنی هستند.
همه حقایق ذهنی ساخته شده ذهن انسان نیستند، بسیاری از این حقایق به خودی خود وجود دارند و نیاز به سازنده ندارند، مثلا قوانین منطق و روابط هندسی موجود در هندسه همگی حقایق ذهنی هستند، این قوانین و مفاهیم شکل مادی ندارند و توسط ذهن انسان شناخته و تعریف شدهاند
بعد از این تعاریف ساده اما بسیار ضروری برای درک بسیاری از مسائل به توضیح مختصری درمورد دو مکتب مختلف مربوط به
#نظامفکری خواهم پرداخت.(تمامی این دسته از مکاتب برای پاسخ دادن به سوال چگونه میتوان چیزی را دانست، پدید آمدهاند)
#ادامهداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists