ڪانال مدافعان حـرم

#سنجار
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@Iran_IranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_بیست_و_پنجم

💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.

می‌دانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.

💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»

بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.

💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت.

دستان زن بی‌نوا از #شادی می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.

💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در #آسمان پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم.

دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریه‌ای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»

💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانی‌اش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه می‌کشید.

در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.

💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»

او #دعا می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.

💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت #سید_علی_خامنه‌ای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»

سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»

💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم #امان‌نامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»

او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید.

💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.

اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!

💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.

نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را #سیر کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.

💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.

همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمنده‌ای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»...


#ادامه_دارد

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد


🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_بیست_و_چهارم

💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟»

پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که #دلواپس حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.»

💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه #خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟»

در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :«#حاج_قاسم نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری #داعشی‌ها رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.»

💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!»

اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!»

💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله #محاصره می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است.

دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ #دلتنگی‌اش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد.

💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون #اسلحه بیارن!»

نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها #شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که #آمریکا واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.»

💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط #سید_علی_خامنه‌ای و #حاج_قاسم پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت.

محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :«#سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!»

💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد.

در میان انگشتانش #نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!»

💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با #آرامشی شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟»

من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای #داعش به شهر باز شد...»

💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به #ناموسش صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.»

با دست‌هایی که از تصور #تعرض داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد.

💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...»

دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت.

💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.

عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما #شیر دارید؟»...


#ادامه_دارد

✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد



🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔸 سه عامل انتحاری داعش در نزدیکی شهر #سنجار #عراق خود را منفجر کردند.

در روزهای گذشته در حملهٔ داعش به نیروهای حشدالشعبی در استان دیالی، چندین تن از این نیروها به شهادت رسیدند.

منابع نظامی عراق اعلام کردند؛ ۳ تروریست داعشی که قصد انجام حملات انتحاری داشتند، برای فرار از دست نیروهای امنیتی، بمب‌های همراهشان را منفجر کرده و به هلاکت رسیدند!

این منبع همچنین افزود: سه عضو گروهک تروریستی داعش که سعی داشتند برای انجام حملات انتحاری از سوریه به شهرستان سنجار واقع در غرب موصل نفوذ کنند، توسط نیروهای امنیتی شناسایی شدند و هنگام فرار جلیقه‌های انتحاری خود را منفجر کرده و به هلاکت رسیدند.

گفتنی است با وجود اینکه حضور نظامی گروه تروریستی داعش در عراق بیش از یک سال پیش پایان یافته است، اعضای این گروهک در مناطق مختلف عراق به ویژه در استان‌های موصل، کرکوک، دیالی و صلاح‌الدین نیروهای امنیتی عراق را مورد هدف قرار می دهند.

در روزهای گذشته نیز در حملهٔ اعضاء این گروهک به نیروهای حشدالشعبی در استان دیالی، چندین تن از این نیروها به شهادت رسیده بودند.

🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
سنگ چه کسی را بر سینه میزنید !؟ 🔰🔰🔰🔰

این تصویر را ببینند هیهاتی به راه می افتد که : سنگ چه کسی را بر سینه میزنید !؟در ایران ما زنان بیشماری در سختی و رنج و مشقت بسر میبرند به ما چه که ...
.
تصویر زن و مادر #عراقی اهل موصل که حتی مجال پوشیدن کفش بر پای خود و دو فرزند خردسالش را نیافته ! جامه ی پاره و گیسوانش برهنه از، توحش داعشیانی که روی چنگیز مغول و تیمور لنگ و اسکندر مقدونی را سفید کردند !
آنچنان درمانده و خسته که جان میدهد اما فرزندانش را زمین نمیگذارد این یکی از هزاران تصویر خجالت آور جهان ماست . من و تو و ما اینجا در #عصر آدینه آسوده ایم و ترسی از حضور این گرگهای درنده نداریم این نامش چیست ؟!؟!؟!؟!
.
امنیت ، آسایش ...

ما بی دغدغه ی بمب و گلوله و سر بریده شدن و امنیت داریم چون شرافت ، مردانگی و غیرت و، وطن پرستی مردانی به هم رنجیر شد و جانشان را دادند تا .... من و تو #شاهد این اتفاقات نباشیم.
.
آن بزرگ مردان جان دادند تا سری بریده نشود در میدان شهرمان . از زن و فرزند خویش گذشتند بی ادعا تا ما ، من و تو بی ترس و با آسودگی زندگی کنیم .
عید می آید کو پدر ؟
کو پسر ؟!
کودکانی که حتی مجال دیدن پدر را نداشتند و جای پدر خالیست و زبان باز کرد نام پدر را خطاب که بگوید ؟!
و جای پدر در کنارش در قاب عکس زندگانیش خالیست !

نیش زبان بس است تهمت و دل شکستن بس است نوش نیستیم چرا نیشیم !؟ قضاوت و گمانه زنی نیازی نیست عکس های همسایه ی دیرینه ی ما هویداست .
.
#موصل و #سنجار و #فوعه_کفریا و #نبل_الزهرا و #حلب ، و .... گواه همه چیز است .

#مردان_بي_ادعا
#مدافعین_حرم

https://t.me/iran_iran/32368
🌹ڪانال مدافعان حــرم🌹
@Iran_Iran
#سوریه
#حلب
#رقه

📝تحولات شمال سوریه و تبعات آن!

طی هفته های گذشته تحولات شمال سوریه سرعت زیادی به خود گرفت و تا حدودی تکلیف سیطره این مناطق توسط قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای تعیین شد. #الباب سهم ترکیه شد و ارتش سوریه بدون هیچ درگیری یا رقابت خاصی با ترکیه، به سمت شرق پیشروی کرد تا به مواضع کردهای #SDF در حومه منبج رسید.
کردها هم برای جلوگیری از حمله ترکیه به منبج، با هماهنگی روسیه و امریکا، خطوط خود با #درع_الفرات را تحویل دادند.

در غرب #منبج ارتش سوریه و روسیه مستقر می شوند و در شمال منبج هم نیروهای امریکا. البته بعید است عناصر SDF کاملا عقب نشینی کنند، و این امر بیشتر تغییر پرچم است تا عقب نشینی SDF از غرب فرات.


این توافق، هم به نفع نظام سوریه و هم به نفع کردهاست که با این نوع توافقات با نظام سوریه، اعتبار و آینده خود را بیش از پیش تأمین میکنند و طرف های متعارض با خود را به حداقل می رسانند. همچنین از منافع و خدمات دولت از جمله برقراری ارتباط با شهرهای بزرگ مثل حلب و دمشق و ... جهت دریافت مواد غذایی و دارو و سایر احتیاجات خود و همچنین رفت و آمد به کانتون #کرد ی عفرین بهره مند می شود.

و البته این شکل توافقات، بارزترین نشانه های حرکت به سمت پایان بحران سوریه است که با محوریت قدرت های فرامنطقه ای در حال انجام است. و بر خلاف ظاهر رسانه ای که نمایش داده می شود، نه تنها ارتباطات بین امریکا و روسیه قطع نشده، بلکه در هفته های اخیر شدت گرفته. و این چندان ارتباطی به #ترامپ و تمجید هایش از پوتین و روسیه ندارد. این اقتضای حرکت به سمت پایان بحران سوریه است. و تابعی از کلیت رابطه روسیه و امریکا نیست.

همانطور که از این ارتباطات و توافقات بر می آید، تحولات سوریه به شدت سیاسی شده؛ بنابراین عجیب نیست اگر روزی بشنویم کردها با ارتش سوریه برای عملیات مشترک رقه به توافق رسیده اند! توافقی که در اصل توافق بین امریکا و روسیه باشد. کردها به دلیل بافت عمدتا عرب رقه و طبقه و دیرالزور، مشروعیت چندانی برای تصرف این مناطق ندارند، و می دانند که قرار نیست در آینده، رقه یا دیرالزورِ عرب نشین بخشی از کردستان سوریه باشد. پس این تنها خواسته ای است که امریکا آن را طلب کرده، چون نیروی متحد دیگری به جز کردها برای پیشروی و نفوذ در سوریه ندارد.

و همین امر موجب می شود در آینده، صرف نظر از تحولات سیاسی، شاهد یک سری انتقام ها یا درگیری های قومی بین اعراب و اکراد باشیم.

📍 عملیات رقه و ترکیب نیروهای عمل کننده!

بنابراین کردها نیاز دارند با ترکیب نیروهای غیر کردی کمی ائتلاف SDF را تلطیف کنند تا این نقصان برطرف شود، و ارتش سوریه می تواند یکی از گزینه های جدی باشد. چرا که گروه های عرب موجود در SDF هیچ جایگاهی در مقابل کردها ندارند. و شرکت گروه های خارج از SDF به دلیل نفوذ ترکیه با مخالفت #YPG مواجه می شود.


♦️ گروه YPG یا همان یگان های مدافع خلق کرد هم پیمان PKK ترکیه و جدایی طلب هستند. شاخه زنان آنها #YPJ نام دارد. ارتش ترکیه دشمن آنهاست و حزب دموکرات کردستان ( بارزانی ) هم با آنها خصومت دارد.

♦️ ائتلاف SDF یا همان نیروهای سوریه دموکراتیک – ائتلاف نظامی YPG با گروه های محلی معدود عرب است؛ که با هدف دفع بهانه ترکیه تشکیل شد و کماکان همان YPG و YPJ نیروی اصلی این اتحاد هستند.


*️⃣ البته ترکیه و امریکا چندان دست بسته هم نیستند. آنها برای تغییر موازنه در کردستان سوریه و کاهش یکه تازی YPG، به واسطه اقلیم کردستان عراق ( بارزانی ) دست پخت جدیدی به نام #پیشمرگه_روجاوا را تدارک دیده اند و از عراق به کردستان سوریه آورده تا در عملیات رقه و دیرالزور مشارکت دهند. اینها بخشی از آوارگان کردستان سوریه هستند که توسط ترکیه و بارزانی ها تجهیز و پشتیبانی شده اند؛ و صدالبته با چراغ سبز امریکا!

طبیعتا YPG مخالف ورود این گروه است و درگیری های اخیر در #سنجار عراق بین ایزدی های همپیمان PKK و YPG و پیشمرگه روجاوا هم مربوط به همین موضوع بود.

بهر حال این تعارضات کردهای سوریه و ترکیه وعراق از دیگر دلایلی است که می تواند منجر به گرایش YPG به سمت ارتش و دولت سوریه شود. که البته این تنها یک گزینه و احتمال است و قطعا تا جایی پیش می رود که منجر به خشم و قطع حمایت امریکا نشود. و به نظر آنها سعی دارند با دخیل کردن روسیه و نظام سوریه نهایت بهره گیری و امتیاز گیری از امریکا و سایرین را داشته باشند.

در نهایت، نتیجه این جدال به سیاست #امریکا برمی گردد و باید دید آیا امریکایی ها می توانند توازنی بین خواسته های ترکیه و YPG ایجاد کنند یا اینکه شاهد نفوذ و گرایش بیشتر کردها به روسیه و نظام سوریه در رقه و سایر مناطق خواهیم بود.

#تحولات_جهان_اسلام

🌹ڪانال مدافعان حـــرم🌹
@Iran_Iran
🔻نيروهاي بسيج مردمي عراق موفق شدند مسير ارتباطي بين شهر هاي #تلعفر و #سنجار را قطع كرده و به صورت كامل بر آن مسلط شوند.

🏴ڪانال مدافعان حـرم🏴
@Iran_Iran