بسم رب الشهدا
دست برد سمت شبکه های
#ضریح و دخیل بست. دلش مانند دستانش گره خورد به
#شش_گوشه ای که قرار بود حاجت روایش کند ، بیقراری میکرد گویی در منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد.
و دقیقا حس میکرد در منجلاب
#گناه فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا
منتهیٰ الیه آرزویش یعنی
#شهادت برساند.
دلش گرم بود به
#ارباب ، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام
#مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
به گمانم از همان اول مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد شهید باشد تا شهید شود...
مادرش اما نمیخواست شیرینی این
#سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
شهد شیرین شهادت گوارای وجودت آقا مهدی...
سلام ما رو به ارباب برسون...
✍نویسنده :
#مهدیه_نادعلیبه مناسبت سالروز شهادت
#شهید_مدافع_حرم #مهدی_عزیزی📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۲۶
#گرافیست_الشهدا🌐 @Iran_Iranhttps://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ