p30up.ir/uploads/f81436036.jpg✨💠✨🍃✨💠✨🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین📝خاطره ای از شهيد مدافع حرم
#سید_مجتبی_ابوالقاسمی
فرمانده گردان بیت المقدس و شاعرو مداح اهلبیت (ع) از حوزه مقاومت بسیج #دزفول 🍂گوشے تلفن همراهم زنگ خورد. سید مجتبےبود.
🍂گفتمش آقا سید عجب شبے زنگ زدے ، شب میلاد حضرت ابوالفضل (ع) است و من عیدے میخوام.
🍂سید فقط مےگفت محمد شوخی بزار براے بعد فقط بگو کجایے؟ گفتم مسجدم، گفت سریع بیا دم در. دلم ریخت و نگران شدم با عجله خودم رو به دم در رسوندم.
🍂سید نگاهے بهم کرد و گفت چرا پس با دمپایے اومدی. من عجله دارم سریع کفش بپوش و بیا فلان آدرس دنبالم. منم سریع کفش پوشیدم و رفتم ، دیدم بله آقا سید شخصے رو دستگیر و مقدارے طلا و جواهرات سرقتے ازش گرفته.
🍂خلاصه با هر سختے که بود سارق رو به حوزه منتقل کردیم. سید به عنوان مسول عملیات حوزه بسیج چندتا سوال ازش پرسید و شروع کرد به نصیحت کردنش که این مال دزدےچ تاثیراتے رو زندگے و فرزندت داره و ... شخص تحت تاثیر صحبتها،مهربانی و شخصیت سید مجتبے قرار گرفت و گریه مےکرد. در نهایت زنگ زدیم به صاحب منزل سرقت شده اومد و گفت طلا و جواهرات رو بهم بدهید من ازش شکایتے ندارم.
🍂خلاصه سید به سارق گفت که آزادت مےکنم که برےشخص که از صحبتهای سید تحت تاثیر قرار گرفته و فهمید شب
#میلاد_حضرت_اباالفضل است اصرار داشت که دست سید رو ببوسه و سید اجازه نمےداد، سید قران کوچکے از جیبش دراورد و گفت این رو ببوس و در پناه قرآن برو ...
✅پنج ماه بعد:
🍂ساعت ۲۰ چهارشنبه بود و قرار بود پیکر سید مجتبے را ساعت ۲۳ از فرودگاه
#اهواز تحویل بگیریم . بنر بزرگ شهید درب حوزه حمزه سیدالشهدا خودنمایے مےکرد و درب حوزه جایے براے ایستادن نبود .
🍂در آن شلوغے نگاهم به شخصے افتاد که روےموتورنشسته و با دست بر پیشانےخود میزد و دختر کوچکش جلوےاو نشسته بود آن جوان گریه مےکرد گویے دنبال یک چهره ے آشنا مےگشت .من را دید و صدام کرد و گفت من رو میشناسے .قیافه اش آشنا بود اما ...
🍂 گفت من فلانے هستم که آن شب دستگیرم کردین . فقط بهم بگو این شهید همون سید بامرام و خوش رو است گفتم :آره . صداے گریه اش بلند شد . هے مےگفت ببین بعد از اون صحبتها عوض شدم ، کار خلاف گذاشتم کنار و به زندگےو زن بچم چسبیدم . کجاست سید ببینه ...
🍂چند وقت پیش مراسمے بود در آستانه متبرکه
#سبزقبا باز این شخص رو دیدم با همسر و فرزندش که براے زیارت آمده بودند تا من را دید بغلم کرد و باز شروع کرد به گریه کردن ...
🍂🍂دوش دیدم جوانے گریه آلود
به سر مے زد ز داغ رفتن تو
به زیر لب چنین مے گفت سید
امان و الامان یا حضرت هو
✨💠✨🍃✨💠✨🌹ڪانال مدافعان حرم
🌹@Iran_Iran