ڪانال مدافعان حـرم

#اولین_شهید_مدافع‌_حرم_بهبهان
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@Iran_IranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,2 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
#برادرم
دعا ڪن ، ڪہ ما
از خستگی و غفلت خوابمان نَبَـرد
و از قافلۂ مهـدیِ فاطمہ جا نمانیم

#شهیدمدافع_حرم
#احسان_فتحی_چمخانی
#اولین_شهید_مدافع‌_حرم_بهبهان

◽️تاریخ ولادت :۱۳۶۹/۰۲/۱۲
◽️محل ولادت:بهبهان
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
◽️محل شهادت:حلب_سوریه

#خواهر شهید #احسان_فتحی

ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام بارونی جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در #عملیات_رمضان به شهادت رسید و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود. نداشتن برادر خیلی برای‏مان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری عطا کند تا اینکه خدا احسان را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند. دیگر غم نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد ، روزی با هم رفتیم گلزار شهدا؛ سر مزار برادرم، با صدای بلند داشتم گریه می کردم. احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. افتخار کن که برادرت شهید شده. شهادت لیاقت می خواهد دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت شهید شود. گفتم احسان از من چنین انتظاری نداشته باش نمیتوانم

🇮🇷 @iran_iran
#برادرم
دعا ڪن ، ڪہ ما
از خستگی و غفلت خوابمان نَبَـرد
و از قافلۂ مهـدیِ فاطمہ جا نمانیم

#شهیدمدافع_حرم
#احسان_فتحی_چمخانی
#اولین_شهید_مدافع‌_حرم_بهبهان

◽️تاریخ ولادت :۱۳۶۹/۰۲/۱۲
◽️محل ولادت:بهبهان
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷
◽️محل شهادت:حلب_سوریه

#خواهر شهید #احسان_فتحی

ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام بارونی جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در #عملیات_رمضان به شهادت رسید و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود. نداشتن برادر خیلی برای‏مان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری عطا کند تا اینکه خدا احسان را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند. دیگر غم نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد ، روزی با هم رفتیم گلزار شهدا؛ سر مزار برادرم، با صدای بلند داشتم گریه می کردم. احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. افتخار کن که برادرت شهید شده. شهادت لیاقت می خواهد دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت شهید شود. گفتم احسان از من چنین انتظاری نداشته باش نمیتوانم

🇮🇷 @iran_iran