#ایران_آریانا_ایران_بزرگ_و_کهن_شاهنامهتورانیان مرزهای خاوری (شرقی) ایران را گرفته بودند
تا اینکه سپاه ایران زمین گرد می آیند
و پیران به
#گودرز میگویند هرکجا که مرز ایران است بگو که از آن بیرون برویم
.
نامه ی «پیران ویسه» سردار
#تورانی در واقع یک نامه رسمی است که به گودرز سردار کیانی در عهد کیخسرو راهی کرده است. سردار تورانی از حدود بیست و پنج شهر و سرزمین زير به عنوان شهرهای ایران یاد کرده و تعهد می کند که در بدل صلح با ایرانیان، این شهرها و نواحی را از سپاه تورانی تخلیه کند:
هر آن شهر كز
#مرز ايران نهى
بگو تا كنيم آن ز تــركان تهى
و ز آباد و ويران و هر بوم و بر
كه فـرمود «كی خسرو» دادگر
از ايران بكوه اندر آيد نخست
دَرِ «غرچگان» از بر بوم «بُست»
دگر «طالقان» شهر تا «فارياب»
هميدون دَرِ «بلخ» تا «اندرآب»
دگر «پنجهير» و درِ «باميان»
سر مرز ايران و جاى كيان
دگر «گوزگانان» فرخنده جاى
نهادست نامش جهان كدخداى
دگر «موليان» تا درِ «بدخشان»
همين است ازين پادشاهى نشان
فروتر دگر دشت «آموى» و «زم»
كه با شهر «ختلان» برايد برم
چه «شگنان» وز «ترمذ» ويسه گرد
«بخارا» و شهرى كه هستش بگرد
هميدون برو تا درِ «سغد» نيز
نجويد كس آن پادشاهى بنيز
و زان سو كه شد رستم گُردسوز
سپارم بدو كشور «نيمروز»
ز كوه و ز هامون بخوانم سپاه
سوى باختر بر گشاييم راه
بپردازم اين تا در «هندوان»
نداريم تاريك از اين پس روان
ز «كشمير» وز «كابل» و «قندهار»
شما را بود آن همه زين شمار
وزان سو كه لهراسب شد جنگجوى
«اَلا نان» و «غر» در سپارم بدوى
از اين مرز پيوسته تا كوه قاف
به خسرو سپاريم بى جنگ و لاف
.****************
با توجه به کتاب
#اوستا و نوشته های یشتها در هنگام منوچهر و افراسیاب جنگی میان ایرانیان و عموزاده هایشان تورانیان رخ میدهد و برای شناساندن مرز ایران نیز
#آرش_کمانگیر از کوه
#دماوند (همان کوهی که
#فریدون نیز پس از دادخواهی کاوه از
#ضحاک ماردوش نیز ضحاک را در آنجا به بند کشید و جهان را به یه بخش درآورد و به ایرج و تور و سلم سه فرزندش سپرد)
تیری پرتاب میکند و پس از سه روز آن تیر به درخت گردویی در
#افغانستان امروزی بخشی از خراسان بزرگ مینشیند
و همانجا میشود مرز ایران و توران
شاهنامه ، پرشمار به آرش و خاندان وی نگاه دارد و از دلاوری و تیر دور پرواز ، خاندان و دلاوری وی، سخن می گوید:
چو "آرش " که بردی به فرسنگ تیر
چو پیروزگر "قارن" شیر گیر 9/273/318
( خالقی 8ص350 بیت 340)
از آن زخم آن پهلو آتشی
که سامیش گرز است و،تیر، آرشی
6/104/570
@IranArianaShahnamehآرش دلاوری که در هنگام نبرد کیخسرو با افراسیاب به یاری کیخسرو آمد:
و از او نیوتر " آرش " رزمزن
به هر کار پیروز و لشکر شکن
که در چاپ خالقی مطلق بدین گونه نوشته شده است:
واز او نیو تر آرش رزمزن
چو کوران شه،آن گرد لشکر شکن
( خالقی ج4ص178 ح 4)
از این قهرمان شگفت انگیز سخن رفته است :
در یشت هشتم چنین آمده است که :
"...ما ستاره زیبا و فرهمند تیشتری ( Tishtrya ( را می ستاییم که به سوی دریای ویوروکش :
( Vourukasha به همان تندی روان است که تیر ارخش شیواتیر[ خشویkhshu
: سخت کمان ] ، آن کمان کش که چیره دست اریایی که از همه قابلتر بود و از کوه ) khshutha):
: سخت کمان ) تیری از کمان رها کرد که به کوه خونوت( Khvanwant) فرود آمد ، پس اهورا مزدا بر آن تیر نفخه یی بدمید و ایزد آب وایزد گیاه و میتره ( میترا : مهر Mithra) دارنده ی دشتهای فراخ ، راهی برای گذر تیر گشودند." ( یشت 13 26/113)
آرش، از اهالی طبرستان است :
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از" رویان" به "مرو "انداخت یک تیر
( فخر الدین اسعد گرگانی)
@darik2500