شهید گمنامی که در
#خواب هویتش را به
#دخترش نشان داد.
۳۱ مرداد ۱۳۹۴
خبرگزاری تسنیم: پنجشنبه گذشته در منطقه دررود نیشابور شاهد اتفاقی بودم که بسیاری آن را معجزه دهه کرامت به فرزندان سادات خانوادهای چشم انتظار میدانند.
(لطفا این پست رو به همراه پست بعدی کامل بخونید) ...
به گزارش خبرگزاری تسنیم از
#مشهد مقدس، «انتظار» واژه
#غریبی است اما هستند کسانی که سالها با این واژه خو گرفتهاند مادران و همسرانی که با هر طلوع خورشید مقابل در خانه را به نیت بازگشتن فرزندشان آب و جارو میکنند؛ هنوز هستند مادرانی که با قاب
#عکس فرزندانشان زندگی میکنند و کودکانی که امروز بزرگ شدهاند و به یاد پدرانشان سنگ قبر شهیدان گمنام را هر روز شست و شو میدهند و با حضور در کنار شهدای گمنام انتظار چندین ساله شان را تسکین میدهند.
هنوز هستند مادرانی که با هر بار شنیدن صدای زنگ سراسیمه میشوند، انتظار آنها زیاد نیست، به یک پلاک و چند تکه
#استخوان هم بسنده میکنند همین که بدانند فرزندشان، همسرشان، پدرشان در کنارشان آرام گرفته برایشان کافی است انتظار واژه سخت و غریبی سخت است و تنها آن را میتوان در چشمان
#مادران و
#همسران و فرزندان شهدای گمنام پیدا کرد.
روز 5 شنبه گذشته در منطقه درود نیشابور شاهد اتفاقی بودم که بسیاری آن را معجزه دهه کرامت به فرزندان
#سادات خانواده ای چشم
#انتظار میدانند خانوادهای که پس از 31 سال هنوز چشم امید به بازگشت شهیدشان داشتند و پس از 31 سال این فراق با حضور خانواده دررودی بر سر مزار شهیدشان به پایان رسید.
شهید گمنامی که در روستای محل زندگیش آرام گرفت.
روز 5شنبه اعلام شد هویت یکی از
#شهدای_گمنام دفاع
مقدس که سال گذشته در درود نیشابور به خاکر سپرده شده است از طریق آزمایش DNA# مشخص شده خبر خوشحال کنندهای بود، به ویژه وقتی فهمیدم این شهید گمنام در یکی از روستاهای
#نیشابور است با حضور در روستای دررود نیشابور متوجه شدیم این
#شهید_گمنام،
#شهید_سید_علی_اکبر_حسینی فرزند سید ابراهیم است که نهم اسفند ماه 62 در عملیات بدر شهید شده و سال گذشته به همراه یکی دیگر از شهدای گمنام در روستای دررود نیشابور آرامیده است.
وارد روستای دررود و منزل شهید سید علیاکبر حسینی شدیم، مسئولان شهر نیشابور و خانواده و بستگان شهید همه به دیدن
#همسر #شهید رفته بودند تا به انتظار 31 ساله این زن پایان بدهند بنا بود
#سمیه #دختر شهید که وابستگی عجیبی به پدرش داشت با این خبر مادرش را خوشحال کند و سرانجام این انتظار با جمله پدرم آمده است به پایان رسید ...