نمیدونی من کرمانشاه چی کشیدم. دلنوشته
#همسر_شهید برای تولد محمدطه جان دردانه
#شهید_رضا_حاجی_زاده بسم الله
دیگه روزایِ آخر به دنیا اومدنِ محمد طه جان بود
😍آقا رضا ماموریت مرزی بودن
👨✈️برا دیدنش دل دل میکردم
💓مونده بودم آقا رضا وسط ماموریت بیان آملُ کنار خانواده ای ک تازه با وجود محمد طه(با به دنیا اومدنِ محمد طه ) چهار نفره شده بود باشن و بعد برگرده یا...
🤔هیچ جوره نمیتونستم راضی به نبودنش
😔تو این روزایِ قشنگِ زندگیمون بشم
دوست داشتم کنارم باشه تا با هم شیرینی این روزا رو حس کنیم
👨👩👧👦اما از اونجایی ک دلم میخواست آقا رضا وقتی میان از ماموریت روزایِ بیشتری کنارم باشن
🥰این نبودن رو به جون خریدم تا از اون طرف بیشتر کنار من و بچه ها بمونن
بابا رضا با همه دلتنگی ای
🥺که برای ما و بچه ها داشت مثلِ همیشه با دلم راه میومدُ بر خلافِ اصرار بقیه ک می گفتن برگرد
خونه، موندن کرمانشاه تا ماموریت تموم بشه
😌دم به دم زنگ زدنُ آرامش دادنِ صدایی ک معلوم بود چقدر
اشک
😭 ریخته و بغض داره
من مادر شدن رو برا بار دوم تجربه میکردم
می دونستم هیچ چیز و هیچ کس مهم تر از آقا رضا
😍نیست برام
دوست داشتم وقتی که محمد طه رو تو بغلم می زارن با ذوق فقط به آقا رضا
🤩نشون بدم...
گذشت اما من ...
هیچ وقت یادم نمی ره این جمله آقا رضا رو
"نمیدونی من کرمانشاه چی کشیدم"
😓اذان ظهر عید فطر سال ۹۴ بود که محمد طه جانمون به دنیا اومد و فصل جدیدی از
زندگی مون
🍃شروع شد
خاطر آوردن روزای شیرین زندگی همیشه لذت بخشِ
😊حتی اگه سال ها بگذره هم حلاوتش رو از دست نمیده
🤗جانِ مادر روز تولد شما یکی از اون روزهاست که شدیم یه
خانواده ۴ نفره
☺چه لحظه شیرینی بود
"به به چه پهلوونی"
💪😇محمد طه جان با آمدنت کنار خواهرت فاطمه حلما جان دنیام کامل شد خنده هایتان دنیایِ مرا زیر و رو میکند
دنیایِ من آرزویم این است لبخند از نگاهتان نرود و اشک از چشمانتان سرازیر نشود مگر از سرِ ذوق و اشتیاق تان
#تولد #مادرانگی #یادگار_بابا🤗#خود_نوشت ✍🏻#مرد_خونه💪🏻 #خاطرات_تولد_پسر_بابا محمد طه جان دردانه پسر
#شهید_رضا_حاجی_زادهسالروز تولد محمد طه ٢۶ تیر ماه سال ۹۴
#شهادت آقا رضا
#اردیبهشت ماه سال ٩۵
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم🇮🇷@imam_mahdi255