I am kheradgera

#قسمت_هفدهم
Канал
Логотип телеграм канала I am kheradgera
@IamkheradgeraПродвигать
5,42 тыс.
подписчиков
9,44 тыс.
фото
15 тыс.
видео
6,24 тыс.
ссылок
توییتر: https://twitter.com/Iamkheradgera1?s=09 اینستاگرام: https://www.instagram.com/Iamkheradgera1 کانال تلگرام: https://t.center/Iamkheradgera
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_هجدهم

چنین باوری بسیار همانند این اندیشۀِ کُهن آریایی است که میگوید آنکسی که با زخم هایش در پیشاپیش جبهه نَبرد جان دهد، سزاوار پاداش است.

💢مانو(آدم در دین هندو) در کتاب «Dharmasastra » میگوید: «سروران زمین [٣٧] در نَبرد بودند، و متقابل خواهان کُشتن یک دیگر، چهره هایشان را از هم برنمیگرداندند، از آن زمان آنها به دلیل دلاوری شان به آسمان میروند.» همچنین در کتاب « Nalopakhyanam » ایندرا(خدای هندوها) به قهرمانی به نام «نالا» میگوید:«تنها [٣٨] نگهبانان زمین (همانند پادشاهان)، جنگاوران، کسانیکه از (همۀِ امیدها) و زندگی گذشت کردند، کسانیکه در هنگام کارزار با یک جنگ افزار برای نابودی دُشمن میروند، بدون اینکه چهره هایشان را برگردانند -جایگاه آنها این جهان جاودان است- آسمان(بهشت) ایندرا.» اندیشۀِ پاداش آسمانی برای جنگاوران تنها محدود به هندوستان نبود، زیرا نیاکان ما در شمال اروپا نیز در دوران بُت پرستی باور داشتند که ایزدبانو «والکیریز (Valkyries) »، یا «گُزینش کُنندۀِ مرگ»، از میدان جنگ دیدن میکند [٣٩]؛

و از آنجا او روان (روح) جنگاوران دلاور را که در جنگ کُشته شده اند، بسوی
آسمانِ خُدایگان «اودهین (Odhin)» (پدر ایزدبانو «والکیریز (Valkyries)») و به جایگاهی به نام «Valhalla»، یا آرامگاه کُشته شدگان میبرد.
جن ها گونه ای از روان های(ارواح) بدنهاد هستند؛ آنها دارای نیروی فراوان و سرچشمۀِ ترس و ترور در بخش های فراوانی از جهان اسلام میباشند.
مسلمان ها میگویند که فرمانبُردار حضرت سُلیمان بودند [٤٠]، و قرآن پیوسته دربارۀِ آنها گزارش داده است [٤١]؛ قرآن میگوید که آنها از جنس آتش هستند [٤٢]، همانند دیوانِ بدنهاد. بنگر میآید که این واژۀِ «جن» از فرهنگ پارسیان وام گرفته شده باشد، برای اینکه اسم مفردِ جن در زبان اوستایی «جینی» میشود [٤٣]، که به معنی یک روح بدجنس زنانه میباشد. در پی بررسی این پُرسش که ریشۀِ این افسانه اسلامی در پیوند با «توازن در کردار» چیست، ما دیدیم که روایت های اسلامی میگویند که در زمان معراج، محمد دید که هرگاه که حضرت آدم آن «پیکرهای سیاه» را در سمت چپ خودش نگاه میکرد [٤٤]، میگریست، ولی با نگاه کردن به کسانیکه سمت راست او ایستاده بودند، شادی میکرد.
این «پیکرهای سیاه»، روان هایِ (ارواح) نوادگانِ حضرت آدم هستند که هنوز زاده نَشُده بودند. رویهم رفته این «پیکرهای سیاه» را «هستی های بُنیادین ( Existent Atoms)» مینامند.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت هفدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/21397
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_هفدهم

اندیشۀِ وجود حوریان از افسانه های کُهن پارسی دربارۀ «پایراک ها» الهام گرفته است، که امروز ایرانیان آنها را پریان مینامند.

💢برپایۀِ آیین زرتُشت این پریان روان (روح) زنانه هستند که در اِسپاش (فضا) در نزدیکی و تنگاتنگی با ستارگان و روشنایی زندگی میکنند. آنها به اندازه ای زیبا هستند که قلب مردان را تسخیر میکُنند. روی هم رفته اَنگاشته میشود (تصور میشود) که واژۀِ «حور»، که قرآن برای نامیدن این دوشیزگان بهشتی بکار میبرد، ریشۀِ عربی داشته باشد، و به معنی «سیاه چشم» یا «چشمان سیاه» است.
این امکان هست. ولی با اینهمه این احتمال بیشتر است که «حور» یک واژۀِ پارسی باشد، و از واژۀِ اوستایی «هَوارِ» سرچشمه گرفته باشد، که در زبان پهلوی «هور» گویند، در زبان پارسی نوین «خور» شده است، و رویهم رفته به معنی «روشنایی»، «درخشش» و «خورشید» است.

هنگامیکه عرب ها اندیشۀِ دوشیزگانِ درخشنده و «خورشیدگون» را از پارسیان وام گرفتند، آنها شاید همچنین نام پارسی آنرا نیز به همراه بُرده باشند که به خوبی این دوشیزگان را تشریح میکند.

💢این طبیعی است که عرب ها ناگُزیر بودند که برای این واژه به دُنبال یک معنی در زبان خودشان باشند، به همانگونه که واژی «asparagus (یک نمونه سبزیجات» تبدیل به « »)runagate( به واژه « ُمرتَد »)renegade( شُد، و واژۀِ « ُمرتد »sparrow-grass تبدیل شد.

واژۀِ «فردوس» که قرآن آنرا برای نامیدن «بهشت» بکار میبرد، یک واژۀِ پارسی است؛ و واژگان فراوانی از این زبان را میتوان در میان آن آیه ها پیدا کرد که در بالا ما آنها را ترجمه کردیم [٣٦]. به هر روی، شاید اهمیتی نداشته باشد که ما سرچشمۀِ واژۀِ «هور» را نشان دهیم. ولی با اینهمه این واژه ریشۀِ آریایی دارد، همانند واژه «غُلمان (Ghilman)». هندوها به وجود هر دو باور دارند؛ آنها «حوریان» را در زبان سانسکریت «آپساراساس (Apsarasas)» مینامند و «غُلمان ها (Ghilman)» را «گاندهارواس (Gandharvas)». برپایۀِ این باور دینی جایگاه آنها در آسمان است، با آنکه بیشتر از
زمین بازدید میکُنند.

💢گُذشته نگاران مسلمان روایت های فراوانی را بازگویی میکُنند که نشان میدهند چگونه تصور پیشوازی (استقبال) و پذیرایی حوریان از آنها هنگام ورود به بهشت، سبب تشویق آتشین جوانان جنگجوی مسلمان برای شتاب کردن های دلاورانه جهتِ ُمردن در میدان نَبرد میشُد.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت شانزدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/21327
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_هجدهم

«شپرنگر (Sprenger)» به هر روی این دیدگاه را میپذیرد و با تکیه به گزارش «ابن سعد» به این نتیجه میرسد: "در این روایت ها نام «مُحَمَد» همانند دیگر نام ها در جایگاه عنوانِ پیامبر نمایان میشود و نه در جایگاه نام شخصی او.(٥١)
چکیده سخن اینکه: « شپرنگر (Sprenger)» بر این باور بود که «مُحَمَد» یک صفت ستایش کُننده است، نه یک نام شخصی. طبیعی است که او همه چیز را به پیامبر عرب ها نسبت میدهد. او میگوید: "اسلام تنها دین جهانی است که ما، بدون توجه به سن و سال و دیرینگیش، گزارش های باورپذیری دربارۀِ آغاز آن در دسترس داریم.(٥٢)"

💢ولی این دیدگاه در سال های اخیر به دلیل توجه به روش های پژوهشی تاریخی/ انتقادی و تکیه به بُنمایه هایِ هم دوره با آغاز اسلام به لغزش افتاده است. و این یافته، ارزشمندی (اعتبار) خودش را نگه میدارد، زیرا بُنمایه های اسلامی از قرن نهم میلادی نیز میدانستند که نام «مُحَمَد» (و دیگر نام ها) تنها صفت های ستایش کُنندۀِ دینی هستند.

این صفات دینی تا آغاز دوران عباسیان خودشان را خودسالار (مستقل) کردند و دستکم اینگونه به نظر میآید که خودشان را هم از علت بُنیادین که «عیسی» بود، رها ساختند. اکنون در سایۀِ نیاز ها و شرایط تازه، موقعیتی پیش آمده بود تا صفت «مُحَمَد» را با آیین های دیگر کامل کُنند، آیین هایی که با ویژگی های عربی در دین و سیاست هماهنگ بودند.

💢٤) دادنِ یک شخصیتِ تاریخی به صفت «مُحََمد» در سیمای یک پیامبر عرب
تاريخ تمُدن نمونه هاى فراوانی را میشناسد که در آغاز، یک جُنبش را با شخصیت های کُنشگر گره میزنند و جنبش را با آنها پیوند میدهند؛ دربارۀِ این شخصیت ها روایت هایی را میسازند. سپس ریزگان و جزییات این روایت ها کانون و گرانیگاه آن اندیشه ای میشوند که بانیان نُخستینِ جُنبش در آغاز میخواستند به آن شکل دهند و برای همگان آشکار و قابل لمس سازند. بُنیان ُگذار يك شهر یا یک کشور، چگونگی نمایان شدنِ یک ملت یا یک دین... میتوانند با تکیه به شخصیت هایِ نُخستین انجام گرفته باشند، ولی همچنین ارزش ها و درونمایه های با اهمیتِ دینی میتوانند تبدیل به زندگینامه های افسانه ای شوند؛ برای نمونه، سه "ویژگی خوب آسمانی"، همانند ایمان، امید و دلبستگی، در کلیسای یونانی/ روسی و همچنین در کلیسای لاتین بسانِ «مقدساتِ» لمس شدنی ستایش میشوند.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت هفدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/20050
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_هفدهم

این پنهان ُشدنِ «عیسی» در پُشت صفت «مُحَمَد»، میتواند در این پیوند باشد، که اکنون تاثیر مسیحیت ایرانی، که در آغازِ جُنبش قرآنی هم یک نقشی را بازی میکرد، نیرومندتر شده باشد؛ این حقیقت را نوشتۀِ اندرونی زیارتگاه مدینه و کمابیش رویدادهایِ سدۀِ هشتم میلادی نشان میدهند(٤٨).

💢به نظر میآید که مسیحیت ایرانی از ساختار دیوانسالاری نیرومندتری برخوردار بود تا مسیحیت سوریه ای، و از اینرو توجه و دلبستگی به جایگاه «عیسی» از دست رفت؛ دست در دست مسیحیت ایرانی، با پنهان ُشدنِ نقش «عیسی» در مسیحیت سوریه ای، میتواند نقش «عیسی» به پس رانده شده باشد و یا از میدانِ دید ناپدید شده باشد.

٣.٥ «مُحَ َمد» در جایگاه یک صفت ستایش کُننده
در واپسین روایت های اسلامی جالب این است که روایت های اسلامی که در زمان دیرتری، یعنی در قرن نُهم میلادی نگاشته شده اند -به واژگونۀِ دیگر زندگینامه هایی که برای «مُحَمَد» نوشته اند- بیاد میآورند که نام «مُحَمَد» در آغاز تنها یک صفت ستایش کُننده بوده است، و سپس تر این نام را به یک کودکی دادند که با نام دیگری زاییده شده بود. در یکی از زندگینامه های «مُحَمَد» به نام «کتاب الطبقات الکبیر»(٤٩)، نوشتۀِ «ابن سعد» (مرگ ٨٤٥ میلادی)، در یک بخشی از این کتاب، "او دربارۀِ نام پدر رسول الله و نام های گوناگون پیامبر، گزارش میدهد." «ابن سعد» در پُشتیبانی از گفته هایش به نویسندگان و بُنمایه های گوناگونی (شاید افسانه ای) که در دسترس دارد اشاره میکند. یکی از این گزارش ها میگوید که پیامبر پس از چشم به جهان گشودن، نُخُست از سوی پدربزرگش، «عبدالمطلب»، «قاسم» نامیده شد. ولی سپس تر، هنگامیکه «آمنه» مادر پیامبر، برای «عبدالمطب» دربارۀِ یکی از رویاهایش با یک فرشته حکایت کرد، او آن کودک را «مُحَمِد» نامید.

💢منابع دیگر که «ابن سعد» در همین بخش پیش میکشد، از چندین نام که شمار آنها شش میرسد، سخن میگویند، و در این میان نام «مُحَمِد» تنها یکی از آنها بوده است(٥٠). با استناد به «ابن سعد» دو بُنمایه دربارۀِ شش صفت ستایش کُننده برای پیامبر گزارش کرده اند (ولی برخی بُنمایه ها از پنج یا سه صفت سخن گفته اند). در این پیوند، پیامبر خودش گفته است که او شش نام دارد: «مُحَمِد (ستایش شوند)»، «احمِد (ستایش شونده)»، «خاتم»، «حشير (کسیکه مردگان را بیدار میکند)»، «اکیب (واپسین پیامبر)» و «مشی (کسیکه گُناهان را میبخشد: و به مردگان جان دوباره میدهد)». همۀِ این نام ها از نگاه دینی با معنی هستند، و بگونۀِ بُنیادین مناسب «عیسی» میباشند و نه پيامبر عرب.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت شانزدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/20035


🔥مطالب بیشتر در کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
Forwarded from Kheradgera
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_هجدهم

⭕️طبری در مورد جزيه می گوید:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ، فِي
قَوْلِهِ: " }وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ
مِنْ -[٤٠٥]- فَضْلِهِ} [التوبة: ٢٨] قَالَ: أَغْنَاهُمُ اللَّهُ بِالْجِزْيَةِ الْجَارِيَةِ شَهْرًا فَشَهْرًا وَعَامًا فَعَامًا"

📚منبع: تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده: الطبري، أبو جعفر    جلد: ١١  صفحه ٤٠٤

📌ترجمه:
معمّر از قتاده در تفسیر آیه ٢٨ توبه می گوید: یعنی خداوند شما را بواسطه جزیه جاریه ماه به ماه و سال به سال ثروتمند خواهند نمود.

⭕️همچنین طبری گفته:
حَدَّثَنَا ابْنُ وَكِيعٍ، قَالَ: ثنا ابْنُ يَمَانٍ، وَأَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ أَبِي سِنَانَ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنِ الضَّحَّاكِ، قَالَ: " أُخْرِجَ الْمُشْرِكُونَ مِنْ مَكَّةَ، فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ، وَقَالُوا: كُنَّا نُصِيبُ مِنْهُمُ التِّجَارَةَ وَالْمِيرَةَ. فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ} [التوبة: ٢٩[ "

📚منبع: تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده : الطبري، أبو جعفر    جلد : ١١  صفحه ٤٠٢

📌ترجمه:
از ضحّاک نقل است که گفته: دستور داده شد به مسلمانان مشرکین را از مکه بیرون کنند ولی انجام این دستور بر مسلمانان سخت بود و گفتند که ما بواسطه تجارت و بازرگانی آنان نصیب می بریم پس خداوند آیه فرستاد که:با کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آوردند کارزار کنید(و در عوض اخراج از آنان جزیه بگیرید)

💢در اینجا هم می بینیم یک بده بستان بین الله و اصحاب محمد رخ می دهد و آنان برای تامین معاش خود یا وابسته به غنایم جنگی بودند یا کشاورزی و صنعت یهودیان و یا تجارت اهل مکه و خود این بزرگواران شمشیر بدست، قتال به پیش، از اموال بقیه به زور می خورند و نامش هم فضل الله و برکت الهی است و جُرم هم این بوده که غیر مسلمانان به الله و روز قیامت ایمان نداشته اند.

📌واقعا این چه استدلالات مضحکی است که الله حجاز دارد که صرفا الله کسانی را که به او ایمان ندارند و روز آخرت را قبول ندارند باید باج سبیل به غداره کش های الله و محمد بدهند. در این وسط حالا افرادی هم هستند که الله و روز آخرتش را قبول نداشتند ولی با اخلاق با شرف و اهل تجارت و زراعت و صنعت بودند به هیچ همه ی ماجرا می شد صرفا ایمان به الله و روز قیامت. مانند زمانه الانِ ما، که افراد بدبخت و مسکین شبانه روز کار کنند بدهند به حلقوم و جیب های گشاد ملاها و مولوی ها و طلبه ها که چه؟
که آنان نماینده الله بر روی زمین هستند و دارند قوانین شنیع الله حجاز را در کره زمین پیاده می کنند!

⭕️عجب الله گرسنه ای چشم به ناموسی که به اتباع خود دستور نمی دهد شما مشرکین را اخراج کنید ولی در عوض بروید کار کنید و تجارت کنید تا بواسطه تجارت و فلاحت و صنعت ببی نیاز شوید ولی در عوض می گوید جزیه یا پول زور و تحقیر بگیرید خدا با پول زور شما را بی نیاز می کند.

ادامه دارد ...


📌مطالعه قسمت هفدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/16278
Forwarded from Atheist
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_هفدهم

⭕️در آیه ٢٨ سوره توبه می خوانیم:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا = ای مسلمانان (بچه مسلمونا، بچه سنّی های مجاهد، بچه شیعه های ولایی آتش به اختیار)
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ = این را بدانید شما که مشرکین(یهود،مسیحی ها و.. کلا غیر مسلمانان) نجس هستند!
حالا بماند که ثابت کردیم خود اسلام شرک آلوده ترین و شخصیت پرست ترین دین هاست و خطای شرک راجع یهود کمتر از اسلام رخ داده است.
فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا = امسال نگذارید مشرکان کعبه نزدیک شوند.
الان سال ٩ هجری است و اسلام قدرت گرفته و دیگر تسامحی با غیر مسلمانان نیست
وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ = اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود ثروتمند می کند. حالا چطور خداوند ثروتمند می کند؟
با گرفتن جزیه که در آیه ٢٩ مفصلا توضیح می دهد.

📌از این روی مسلمانان فقر اقتصادی خود را با گرفتن جزیه(پول زور) جبران می کنند و به اسم خدا و رسولش مردم را تیغ می زنند و غنی می شوند. چنانچه در زمانه ما اتباع محمد در لباس شیعی حتی با مسلمانان می کنند و به اسم خداوند پول آب می دهیم جدا، پول برق و گاز و نفت جدا.

📌راحت اجناس با اسم خداوند گران می شود تا حکومت الله حجاز در ایران و اقصی نقاط جهان آن هم از نوع شیعی گسترش پیدا کند و بعد همه جا فتح شود تا مهدی بیاید.

💢فقط مانده ام این وسط همه جا که شسته رفته فتح شده حضور مهدی چه خاصیتی دارد!

⭕️پس قاعده کلی در اسلام:
"هر وقت خواستی پول زور بگیری قبلش برچسب الله و محمد را بزن چنانچه خود محمد با این ترفد کارش را پیش برد".
طبری هم در تفسیرش از آیه 28 توبه همین برداشت ما را دارد که اگر ترس داشتید از فقر و تنگدستی خداوند شما را به فضل خود و از طریق جزیه ثروتمند می کند.

📌طبری می گوید:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ قَتَادَةَ، فِي قَوْلِهِ: " }وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ -[405]- فَضْلِهِ} [التوبة: 28] قَالَ: أَغْنَاهُمُ اللَّهُ بِالْجِزْيَةِ الْجَارِيَةِ شَهْرًا فَشَهْرًا وَعَامًا فَعَامًا "

📚منبع: تفسير الطبري = جامع البيان - ط هجر نویسنده: الطبري، أبو جعفر  جلد : ١١  صفحه ٤٠٤

📌ترجمه:
معمّر از قتاده در تفسیر آیه ٢٨ توبه می گوید: یعنی خداوند شما را بواسطه جزیه جاریه ماه به ماه و سال به سال ثروتمند خواهند نمود.

ادامه دارد ...

مطالعه قسمت شانزدهم

https://t.me/Iamkheradgera/16026





🔥مطالب بیشتر در کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
I am kheradgera
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_شانزدهم این در حالی است که در دیگر آیات، قرآن، ذکر خوانده می‌شود یا چیزی برای تذکر دادن یا ذکر کردن! بعنوان مثال: ولقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر (سوره ۵۴، آیه ۲۲) #ترجمه: و قطعا قرآن را برای پندآموزی…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_هفدهم

در این موارد قرآن آنچیزی است که می‌توان آنرا در هنگام موعظه یا مناجات قرائت کرد و این مجزا از کتاب است. در واقع منظور این است که کتابی است روشن که آیاتش به زبان عربی است و بنابر این محمد می‌تواند برای موعظه نیز از آن استفاده کند.
اگر به آیه اول سوره ۱۵ در فهرست فوق دقت کنیم گفته می‌شود که "الف لام راء کتابی است که آیات آن استحکام یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است. کدام حکیم آگاه؟!
اگر متن را یک نامه بدانیم، می‌توان فهمید منظور این است که کتابی با آیات محکم برای محمد ارسال شده و مردی حکیم بر آن موخره‌‌ای نیز نوشته است. بنابراین منظور از کتاب، ادامه نامه نیست.
همچنین دقت کنید به آیه اول سوره ۲ در فهرست فوق، در اینجا به جای کلمه تلک یا هذا از ذالک(آن) استفاده شده است که نشان می‌دهد آیه به کتابی خارج از متن اشاره دارد.
در برخی موارد صحبت از کتاب میشود و در برخی موارد صحبت از کتاب و قرآن در کنار یکدیگر، در حالت اول، کتاب برای موعظه به کار نمی‌رود یا شاید اصلا به زبان عربی نباشد و در حالت دوم مراد این است که کتاب را می‌توان برای موعظه نیز استفاده کرد.
در هر دو حالت، نه قرآن و نه کتاب الزاما متنی نیستند که ما بعنوان كتاب قرآن می‌خوانیم بلکه چیزی است خارج از آن که در متن به آن اشاره میشود (البته نه همیشه و بخش‌هایی از مناجاتها و امثال در متن موجود است). همچنین به #سوره_قدر(۹۷) دقت کنید:
إنا أنزلناه فی لیلة القدر (۱)
#ترجمه: ما آنرا در شب قدر نازل کردیم.
مفعول جمله در فعل «انزلناه» اشاره به نازل کردن(فرستادن) چیزی دارد. این سوره پنج آیه کوتاه بیشتر ندارد. منطقی به نظر نمی‌رسد که منظور نویسنده همین پنج آیه باشد. پس چه چیزی در شب قدر نازل شده است؟
مسلم است که نویسنده به چیزی بیرون از خود این متن اشاره دارد. در واقع متن(سوره قدر) نامه‌‌ای است که به همراه آن(کتابی یا متنی) ضمیمه شده است و سپس در نامه گفته میشود که ما این(متن الحاقیه) را در شب قدر نازل کرده‌ایم.
بنابراین در هنگام مطالعه متن، کاملا گمراه کننده خواهد بود اگر "کتاب"، "قرآن"، "بینات"، "ذکر"، همه را همین متنی ببینیم که جلوی چشم ماست. آنها الزاما به خود متن اشاره نمی‌کنند بلکه به ضمیمه یا متنی همراه با نامه اشاره دارند.
پس ما در اینجا با مجموعه‌‌ای از نامه‌ها طرف هستیم که به همراه کتابها و مناجاتها برای محمد ارسال می‌شده است. کتاب، قرآن و بیناتی که از نزول یا ارسال آن صحبت می‌شود، نمی‌تواند صرفا همین متنی باشد که در دست ماست.

ادامه دارد...

https://t.center/Iamkheradgera
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_هفدهم

٤٦) در آیه ٢٤ #سوره_يوسف می خوانیم:
آن زن در وصل و اصرار و اهتمام کردی و اگر لطف خاص خدا و پرقان روشن حق نگهبان يوسف نبود او هم به مبل طبیعی اهتمام کردی ولی ما چنین کردیم تا مبل او را از قصد و عمل بد برگرداندیم. همانا او از بندگان معصوم و پاکیزه است. این آیه نیز از آن دسته آیه هایی است که پیامبران را فقط به دلیل این که مورد لطف خدا بودند از گناه بری می داند و نشان دهنده ی این است که نیروی وجدان و آگاهی از آثار بد گناه به هیچ وجه در این معصومیت تاثیری نداشته است.
٤٧) در آيه ٢٨ #سوره_الأنبياء, الله ميگويد:
از آنچه پیش روی آنها و آنچه پشت سرشان است آگاه است و هرگز شفاعت نمی کند مگر برای کسی که الله از او راضی و آنها دائم از خوف قهر الله هراسانند. اگر شفاعت فقط شامل آنهایی می شود که الله از آنان راضی است پس لزوم شفاعت برای چیست وقتی که الله از آنها راضی است؟
اصولا يعنى چه كه الله از آنها راضى است؟
با اين همه تناقض و دوگانه گويى چه كسى و چگونه بفهمد الله چطور رضايتش جلب ميشود؟
٤٨) آیه هاى ١٦ و ١٧ #سوره_مریم می گويند: و در این کتاب از مريم ياد كن، آنگاه که از کسان خود در مکانی شرقی به کناری شتافت و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به شکل بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
طبق ادعاى این آیه الله جسمیت میابد و با مریم همبستر می شود.
جالب اينكه ميگويد بشرى خوش اندام، واقعا مضحك نيست كه الله زيبايى ظاهرا ملاك ميداند؟
اگر مسلمانان پندار مسيحيان را که می گویند عیسی پسر خدا و یک انسان کامل و در عین حال خدایی کامل بود کفر می دانند، چطور این آیه را کفر نمی دانند؟
چه فرقی است بین این خدایی که جسميت میابد و با مريم همبستر می شود با خدایی که عیسویان معتقدند به شکل انسان به زمین آمده تا کفاره گناه بشر را بدهد؟
٤٩) در آيه ٢٨ همین #سوره_مريم می خوانیم: ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت نیز بد کاره نبود!
این طور که از این آیه پیداست نویسنده قرآن اشتباهى فاحش تاريخ مرتكب شده است، و آن این است که مریام خواهر هارون که خواهر موسی هم بود، با ماريا(مریم) مادر عيسى که قرنها بعد از خواهر هارون می زیسته اشتباه گرفته است! چرا که ماريا مادر عيسى هرگز برادری به نام هارون نداشته است.
دليل اين اشتباه نويسنده قرآن، اشتراك نام پدر اين بانوان بوده است كه نام پدر هر و عمرام(عمران) بوده است.
٥٠) آیه ٦٣ #سوره_مریم ميگويد: آيا ندیدی که با شیاطین را بر سر کافران فرستاديم تا آنها را سخت آزار کنند؟
سوال؛ مگر نه اينكه طبق ادعاى قرآن، شیاطین با الله دشمنی دارند؟ حال مگر آنان سپاهيان الله هستند که بخواهند از طرف او بر سر کافران فرستاده شوند و آنها را مورد آزار قرار دهند؟

ادامه دارد...

https://t.center/Iamkheradgera