📝 نان سال های گرانی!
این روزها که نگرانی آدم ها را برای تامین مایحتاج زندگی می بینم، خالی شدن قفسه ها از
#پوشک سوژه شده، ملتی صف بسته اند برای خرید
#سکه و
#دلار و چنان که می گویند دلاورانی یورش برده اند به سایتی برای پیش خرید
#پراید، مدام یاد کتاب
#نان_سال_های_جوانی می افتم.
نوشته هاینریش بُل. روایت
جوانی که مثل عموم مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی است. یک جای کتاب می نویسد:
“گرسنگی قیمتها را به من یاد داد، فکر
نان تازه کاملاً مرا از خود بیخود میکرد.
من غروبها ساعت
های متمادی در شهر پرسه میزدم و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کردم به جز
نان. چشمهایم میسوخت، زانوهایم از ضعف خم میشد و حس میکردم چیزی مثل گرگ درنده در وجودم هست،
نان."
والتر فندریچ که تعمیرکار ماشین لباسشویی است وقتی عاشق دختری می شود و می خواهد برای اولین بار ملاقاتش کند، برایش
نان گرم هدیه می برد...
ما هنوز مثل مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم گرفتار قحطی و گرسنگی نشده ایم و امیدوارم هرگز این سرزمین چنین روزهای تلخی را نبیند اما ریشه بسیاری از این تلاطم
های اقتصادی را باید در مسائل اجتماعی جُست.
بر سفره هنوز
#نان هست، آنچه از سینه مردم پرواز کرده
#اعتماد است. اعتماد به صاحبان قدرت، اعتماد به وعده ها، اعتماد به هوش و پاکدستی مدیران، اعتماد به ...
دست از سخنرانی درمانی و وعده
های غیرعملی بردارید، به مردم اعتماد واقعی ببخشید، آنها
نان شان را با دشمن گرسنه هم شریک می کنند.
👤 احسان محمدی
💟 کانال هوای حوا
@Havaye_Havva