به یاد عزیزان آسمانی شده این غزل تقدیم به ارواح پاکشان
دیده ام خون گریه کن دردا که یاران می روند
شام غم تاریکتر شد غمگساران می روند
نازنینان چون غزالی تیزپا از دشت غم
یک به یک با کاروان چون جویباران می روند
بالهای عشق خونین شد ز بیداد اجل
ای دریغ و درد بس عاشق تباران می روند
سایبانها سرنگون گشتندو من بی سایبان
مانده ام با خشم بوران سایه ساران می روند
شام یلدا پیش رو داریم در محنت سرا
شمعها با جور طوفان سربداران می روند
یاسها نشکفته مانده در بهاری دلشکن
کی خزان آمد که با جورش بهاران می روند؟
از دیاران ژاله ها رفتند تا دریا شوند
چشمه ها خشکید یارب چشمه ساران می روند
عطر گل دیگر نمی پیچد میان کوچه ها
بوستان تاراج گشته گلعذاران می روند
بلبلی سرگشته می داند فراق یار چیست
باغبان فریاد کن زیرا هزاران می روند
مانده ام با کوه غم با یاد یاران در دیار
بیقرارم، ای خدا کی بیقراران می روند؟
رحمت وطن دوست تربه بر
@hami121 💞🕊#برمداریادیاران🌸🍃