❣عاشقانہ اے بہ سبک شهـــدا
❣🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷#شوق_پرواز...
همه واسه بدرقه و وداع...
جمع شده بودن خونه مون...
عباس صدام زد:"ملیحه...!
بریم یه گوشه باهات حرف دارم..."
اشک همه پهنای صورتشو گرفته بود...
گفت:"مراقب سلامتیت باش...
💕اگه برگشتی دیدی من نیستم…..."
اینو قبلاً هم ازش شنیده بودم.....
طاقت نیاوردم و گفتم:"عباااس...
آخه من چجوری میتونم دوریتو تحمل کنننم...
💕 ؟!
تو چطور میتونی...؟!"
💕هنوز اشکای درشتش رو صورتش بود...
گفت:"تو عشق دوم منی ملیحه...!
من میخوامت
❤ولی بعد از خدا...!
نمیخوام اونننقده بخوامت که برام بشی مثه بت...!"
ساکت شدم…چی میتونستم بگم...؟!
گفت:
"کسی که عشق خداییشو پیدا کرده باشه...
باید از همممه اینا دل بکنه..."
.
#آن_كس_كه_تو_را_شناخت_جان_را_چه_کند ...؟!
#فرزند_و_عیال_و_خانمان_را_چه_کند...؟!
.
گفت:"پاشو راه برو میخوام نگات کنم...
💕"
گفتم:"یعنی چییی...؟!"
.
"میخوام ببینمت…
تو لباس احرام چه شکلی میشی...؟"
من راه میرفتم و اون...
سرتا پامو نگاه میکرد...
💕جوری که انگار اولین باره داره منو میبینه...!
💕انگار شب خواستگاریم باشه...
💕گفتم:
"بسه دیگه...!
مردم منتظرن..."
گفت:"ولشون کن...
بذار بیشتر با هم باشیم...
💕 "
.
اتوبوسا جلو در مسجد منتظرمون بودن...
از تو شلوغی حیاط مسجد...
کشیدم یه گوشه...
انگار دوره نامزدیمون بود...
💕همه سوار شده بودن و منتظر اومدن من...
بالاخره باید جدا میشدیم...
یکی داشت مداحی میکرد و صلوات میفرستاد...
یهو داد زد:
"سلامتی شهید بابایی صلواااات...!!!"
پاهام سست شدن دیگه جلوتر نرفتن...
برگشتم...
"عباااس ...این چی میگههه...؟!"
گفت:
"اینم از کارای خداست…"
(همسر شهید،عباس بابایی)
@hami121💐🕊#برمدارآزادمردان 💎