ƒαянα∂❤кια
شعرهایی که وقت تنهایی به ذهنم تراوش
می کنند...
حرفهای دلم...
از رنجی که می برم...
رازهای نهفته در پنهان خانه ی دلم...
و هزار و یک حرف و حدیث نگفته...
و ترانه های دوست داشتنی...
@Gomshode_Dar_Khial
🔘ارتباط بامدیر
@Akharin_Jam_Tohi
هنوز که آن روز یادم می آید، سخت اندوهگین می شوم؛ بهار سال ۱٣٨۱ بود و من در آتلیهام میزبان استاد #علی_تجویدیبودم تا از او عکاسی کنم. هنگامی که او بر صندلی نشسته بود و من داشتم این ور و آن ور میرفتم و نورافکنها را تنظیم میکردم، ناگهان صدای شکسته شدن چیزی را زیر پایم شنیدم.
پیش از آن که بفهمم و ببینم چه چیزی شکسته است، آه از نهاد پیرمرد برآمد؛ آرشه ویولن او بود که زیر پایم به دو تکه تقسیم شده بود. با این که تجویدی سعی داشت خودش را بیخیال نشان دهد و دائم تاکید میکرد #ابراهیم_قنبری(بزرگترین سازنده ساز در ایران) میتواند آرشه ویولن او را تعمیر کند، اما تمام مدتی که استاد در آتلیه بود، من بسیار خجالتزده بودم و تا امروز همچنان شرمسارم. #علی_تجویدیبیش از ٧۰ سال با ساز ویولن مانوس بود آن روز استاد #تجویدیشاید برای آن که مرا کمی تسکین دهد، تجربهای تلخ را بازگو کرد که بسیار تاسفبار بود؛ از روزی دور گفت که سازش را عدهای ناآگاه از روی عمد و با افتخار به زمین کوبیده و با این کار در واقع دلش را شکسته بودند. اتفاق ناخواسته شکسته شدن آرشه ویولن این آهنگساز و نوازنده بزرگ از سوی من و یادآوری خاطره تلخ گذشته، چنان فضای سنگین و غمناکی را بر فضای آتلیه عکاسی حاکم کرد که به هیچ وجه نتوانستم آن را تغییر دهم. زمانی که نورها را تنظیم و دوربین را آماده عکاسی کردم، استاد چنان ویولن خود را در آغوش گرفته بود که انگار از فرزند بی پناهش حمایت می کند. در چنین موقعیت و فضایی بود که این عکس گرفته شد. سه سال پس از گرفتن این عکس بود که #علی_تجویدیدرگذشت و با رفتن او موسیقی ایران یکی از بزرگترین تصنیفسازها و ویولننوازان خود را از دست داد....