#شرافت چیزی نیست که بتوانی آن را از محیط کسب کنی."شرافت"چیزیست که باید در درونت باشد تا بتوانی برای منفعت خودت، حقیقت را زیر پا نگذاری. شکی نیست آنانکه #شاهنشاه_آریامهر بزرگ را متهم به همراه بردن پول با خود از ایران میکنند چیزی به نام"شرافت"در ژنتیکشان وجود ندارد و هر چقدر هم سعی کنند باشرافت نخواهند شد. عمومأ ً با دقت در احوالات دشمنان"پهلوی"چند خصیصۀ مشترک را در آنها به وضوح میتوان دید که مهمترینشان همین بیشرف بودن است. روان "پهلویستیزان"و سطح هوش فردی و اجتماعیشان چنان نازل است که نمیشود با منطق چیزی را به آنها فهماند. همین جماعت وحشی بودند که سال پنجاه و هفت شروع به جفتکپرانی کردند و مملکت را به آتش کشیدند. فلاکت امروز ما نتیجۀ اعمال مستقیم کسانیست که بویی از انسانیت نبردهاند."رضاشاه بزرگ و آریامهر بزرگ"به ما درس #میهن_پرستی دادند و اکنون با همین پشتوانۀ معنوی است که در مقابل فرقۀ تبهکار ایستادهایم و تا نابودی کاملش از پا نخواهيم نشست. ایران را از دست بیشرفان نجات خواهيم داد.
🔱👑🔱#شرافت چیزی نیست که بتوانی آن را از محیط کسب کنی."شرافت"چیزیست که باید در درونت باشد تا بتوانی برای منفعت خودت، حقیقت را زیر پا نگذاری. شکی نیست آنانکه #شاهنشاه_آریامهر بزرگ را متهم به همراه بردن پول با خود از ایران میکنند چیزی به نام"شرافت"در ژنتیکشان وجود ندارد و هر چقدر هم سعی کنند باشرافت نخواهند شد. عمومأ ً با دقت در احوالات دشمنان"پهلوی"چند خصیصۀ مشترک را در آنها به وضوح میتوان دید که مهمترینشان همین بیشرف بودن است. روان "پهلویستیزان"و سطح هوش فردی و اجتماعیشان چنان نازل است که نمیشود با منطق چیزی را به آنها فهماند. همین جماعت وحشی بودند که سال پنجاه و هفت شروع به جفتکپرانی کردند و مملکت را به آتش کشیدند. فلاکت امروز ما نتیجۀ اعمال مستقیم کسانیست که بویی از انسانیت نبردهاند."رضاشاه بزرگ و آریامهر بزرگ"به ما درس #میهن_پرستی دادند و اکنون با همین پشتوانۀ معنوی است که در مقابل فرقۀ تبهکار ایستادهایم و تا نابودی کاملش از پا نخواهيم نشست. ایران را از دست بیشرفان نجات خواهيم داد.
ادامه توی کپشن👇👇👇👇 من با علی دایی به همراه یکی از دوستان دیگر محل تمرین پرسپولیس را ترک کردیم سوار اتومیبل دایی شدیم تا میانه راه پیاده شویم .و به خانه برگردیم در ترافیك گرفتار شدیم علی دایی داشت با تلفن صحبت میکرد. سمت راست من چشمم به یک تاکسی افتاد پیکان قدیمی و داغونی بود، اما عکسهای دایی و عبارتهایی که با استیکر در مدح علی دایی بر آن تاکسی نصب بود، توجه منو جلب کرد.به علی آقا ،گفتم حاج علی بذار این تاکسی یه کم بره جلو دیدیم که عکسهای علی دایی بر روی شیشه عقب نقش بسته.آقا به من گفت برو بگو واسته و باهاش صحبت کن بپرس جریان چیه به سمت تاکسی .رفتم دیدم مردی مسن سوار آن است. با او خوش و بش کردم گفتم میشه نگه داری با هم حرف بزنیم؟و او کمی جلوتر پس از عبور از ترافیک ایستاد علی آقا هم کمی دورتر از ما نظاره گر بود.با آن مرد صحبت کردم گفتم این همه عکس دایی برای چیه گفت من علی دایی را ندیدم اما جانم را فداش میکنم گفتم چرا؟گفت در زندان کچویی فردیس برای مبلغ ۸ میلیون تومان دو سال در زندان بودم و این مبلغ را هیچ وقت توانش را نداشتم پرداخت کنماز زندان صدایم زدند گفتند فردا آزادی دم دمای سال جدید بود گفتم شوخی میکنید گفتند يك فرد خير بدهی تورا صاف کردهدر پوستم نمیگنجیدم تا فردای آن روز نخوابیدم.از مسئول زندان شنیدم آن فرد خیر من و ٤٩ زندانی دیگر را آزاد کرده پرس وجو کردم و فهمیدم اسطوره ایران علی دایی بدهی همه ما را پرداخت نموده هرچه خواهش کردم که او را ببینم .نشد بارها به محل باشگاه آمدم راهم ندادند علی دایی جانم را بخواهد به پایش میریزم چون چیزی ندارم جز این تاکسی فکستنی شماره تلفنش را گرفتم و قول دادم علی دایی را ببیند.مو به تنم سیخ شد من که اکثر اوقات با شهریار بودم خبر نداشتم ماجرا را برای علی آقا تعریف کردم باور کنید گونه هایش قرمز شد و اشک در چشمانش جمع شد و گفت خدایا شکر چند روزی گذشت و علی آقا با من تماس گرفت گفت فردا ظهر با آن مرد در دفتر من قرار بذار. فردای آن ظهر به دفتر بیمه علی آقا .رفتیم آن مرد با دسته گل و شیرینی منتظر من بود. به دفتر رفتیم و با علی آقا ملاقات کردیم آن مرد فقط گریه میکرد. علی آقا آن مرد را نشاند و با او کمی گفتگو کرد و در آخر به او گفت؛ تو آدم قدرشناسی هستی و من برای تو هدیه ای دارمعلی آقا باز هم ما را شگفت زده کرد. یک دستگاه تاکسی سمند صفر برای آن مرد خریده بود و به او گفت از این به بعد روی این کار کنم