کانون انتظار

#ولی_خدا
Канал
Логотип телеграм канала کانون انتظار
@Entezar_ikiuПродвигать
113
подписчиков
1,26 тыс.
фото
239
видео
396
ссылок
💠ارتباط با ادمین: @Z_taher17 @Erfanalamoutiyan 💠 کانون انتظار دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) @entezar_ikiu ▪️ صفحه کانون انتظار در اینستاگرام: https://www.instagram.com/entezar__ikiu/ ▪️
کانون انتظار
💠چکیده زندگینامه حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف1⃣ ⚖️ میلاد حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف 🔶 ولادت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از زبان حکیمه خاتون، عمه امام حسن عسکری (علیه السلام): 🔷🔹یک سال و یک ماه پس از ازدواج امام حسن عسکری…
💠چکیده زندگینامه حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف 2️⃣

⚖️ میلاد حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف

🍃ماجرای تولد امام زمان به نقل از شیخ صدوق

🔶🔸 شیخ صدوق رحمه الله علیه با سند خود از حکیمه خاتون، (دخت حضرت جواد ـ علیه‌السّلام ـ خواهر امام هادی ـ علیه‌السّلام ـ و عمّه امام حسن عسکری ـ علیه‌السّلام) چنین آورده است که حکیمه خاتون می‌‌گوید:

ابو محمد حسن بن علی ـ علیه‌السّلام ـ (امام عسکری علیه‌السّلام ) مرا نزد خود خواند و فرمود: عمّه جان امشب نزد ما افطار نما. چرا که امشب #نیمه_شعبان است و خداوند تبارک و تعالی در امشب #حجت را آشکار خواهد فرمود، او حجت خدا در زمین خواهد بود.
حکیمه می‌گوید، عرض کردم: مادر او کیست؟ حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: نرجس.
عرض کردم: فدایت شوم در او نشانی نیست، (1)

حضرت فرمودند: مطلب همان است که به شما گفتم.

🔶🔸 حکیمه می‌گوید به آن‌‌جا رفتم، سلام دادم، نرجس خاتون آمد، در حالی که کفشم را از پایم بیرون می‌آورد، اینگونه از من احوال پرسی کرد که ای بانوی من و بانوی خانواده، حالتان چطور است؟ من به وی گفتم: تو بانوی من و بانوی خانواده هستی، از این سخن شگفت زده شد و گفت عمّه جان این چه سخنی بود که فرمودی؟حکیمه خاتون گوید: به وی گفتم: دختر جانم، خدای تعالی به تو امشب پسری عنایت خواهد فرمود، که در دنیا و آخرت سیّد و سرور خواهد بود.

🔶🔸 نرجس خاتون شرمگین نشست. وقتی از نماز عشا فارغ شدم، افطار نمودم و بستر خوابم را آماده کرده خوابیدم.
نیمه شب برای نماز شب برخواستم، وقتی از نماز شب فارغ شدم، دیدم نرجس خاتون هنوز خواب است، و هیچ اثری در او نیست. دراز کشیدم و خوابیدم، سپس او برخاست نماز شب گذارد، در این حال به شک و تردید افتادم که حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ از اطاقش صدا فرمودند: عمّه جان عجله مکن که امر نزدیک است.
بعد از آن، نرجس خاتون، نماز شب را تمام کرده و در نماز «وِتر» بود که نمازش را قطع کرد، و با ناله از اطاق بیرون رفت.
چون برگشت به وی گفتم: آیا آنچه به تو گفتم، چیزی احساس می‌کنی؟ فرمود: آری عمّه جان امر بزرگی را می‌یابم و احساس می‌کنم.
به وی گفتم: با توکل به خدا مطمئن و آرام باش. شبهه‌ای به خود راه مده، انشاء الله هیچ بیمی نیست.

🔶🔸همانند یک قابله در کنار او نشستم. آنگاه دستم را گرفت و فشرد و ناله کرد و یک کلمه شهادت را بر زبان جاری ساخت.در آن هنگام حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ صدا زد که بر وی «انا انزلناه فی لیلة القدر» بخوان به امر حضرت عمل کردم. در این هنگام لحظه‌ای بین من و نرجس خاتون همانند اینکه پرده‌ای افتاد او را ندیدم،حالتی به من دست داد، فریاد زنان به اطاق حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ رفتم.

🔶🔸حضرت فرمود: عمّه جان برگرد که او را در جای خودش می‌یابی، برگشتم، طولی نکشید که پرده بین من و او برداشته شد، دیدم که آن چنان نورانیتی در او هویدا است که چشمان مرا خیره ساخت. آن گاه #ولی_خدا را دیدم که بر بازوی راست او نوشته شده «جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا». (٢)

🔶آنرا در دامنم گذاشتم در حالی که پاک و پاکیزه بود. حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: ای عمّه فرزندم را نزد من بیاور، من ایشان را نزد حضرت عسکری ـ علیه‌السّلام ـ بردم، حضرت دست بر تمام بدن او کشید، حضرت فرمود: ای فرزندم به اذن خدا سخن بگو #ای_حجت_خدا #ای_بازمانده_انبیا_و_خاتم_اوصیا، آن فرزند نورانی!

لب به سخن گشود ابتدا شهادتین بر زبان جاری نمود و سپس اسامی تمام ائمه اطهار ـ علیهم‌السّلام ـ را تا پدرش گفت و درود فرستاد.(٣)

(1) 📚 (آثار حمل در او دیده نمی‌شود)
(٢)📚 (شیخ صدوق، کمال الدین، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۴۲۵ به بعد.)
(٣)📚 ( مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۵۱، ص ۱۳ ـ ۲۸٫)

💠💠💠 ادامه دارد... 💠💠💠


@entezar_ikiu