حالا را نمیدانم، اما شنیده بودم که پیشترها، هنگام برداشت انگور، باغبانها در هر کَرت، چند خوشه ناچیده باقی میگذاشتند و میرفتند. علت را پرسیدم. گفتند اینها سهم رهگذران و میهمانان ناخوانده باغ است. پس از فصل برداشت، میآیند سراغ باغ و بوته به بوته، خوشههای ناچیده را نصیب میبرند. بوتهها، حال خوش غریبهها را به جان میگیرند و خاکشان برای سال بعد، حاصلخیزتر میشود. آیین کارآفرینها، همین است. تکخوری بلد نیستند. میدانند که حال خوب، با خودش برکت میآورد. برکت هم، پشتوانه، مسیرهای سخت و جانفرسا است. معجزه میکند. کارآفرینی، همهچیزش بر رساندن خوبی به دیگران بناشده است. یک کسبوکار نوآورانه، آنچنان در جامعه ریشه میدواند که سالهای سال، حتی پس از نبود بنیانگذارانش، مقاوم و پایدار میماند و همچنان سایهسار پربرکت خود را برای آرامش دیگران، بر زمین میگسترد. در حقیقت در ذهن و باطن کسبوکار، زندگی کارآفرینش امتداد خواهد داشت. کارآفرینی واقعی یعنی همین. همراه بودنها