اتحاد مرداویج و ماکان و محمد برای کشتن
اسفار شیرویه (اسپوار)
سردار سامانی محمد که توسط لشگریان مرداویج محاصره شده بود و راهی برای پیروزی نمیدید ، به مرداویج پیام داد و ستمها و اعمال
اسفار را یادآور شد و از وی درخواست کرد که به یاری سپاهیانش، لشکریان
اسفار را شکست دهد و بر سرزمین او چیره شود. مرداویج پذیرفته، با محمد و ماکان (ماکان در آنزمان بعد از شکست از
اسفار در شمیران نزد محمد بن مسافر بود و با او متحد شده بود ) متحد شد. مرداویج و پسران محمد ، شیرزاد شیرویه (برادر
اسفار) و بیست و نه نفر از فرماندهان بلندپایه
اسفار از طایفهٔ گیلی «وروداوند» و فرماندهان شیرج رویانی را با فریب و به شکلی ناجوانمردانه در ضیافت پیروزی کشتند.
اسفار که در قزوین منتظر رسیدن مرداویج بود، پس از آگاهی از توطئهٔ او به ری گریخت و سپس از راه دامغان به بیهق رفت.
بعد از نابودی اسلام در قزوین خبر به
اسفار رسید که 2 نفر از یارانش با مرداویج بیعت کرده اند،او احساس بدی کرد و بعد از گفتگو با مردم آزاد شده قزوین و دعای ایشان، پس او با گروهی از سربازان از آنجا گریخت. (التاریخ فی کامل)
#اسفار
𓄂JOIN𓆃
👑 @Derafsh_IRANSHAHR ❈