🔆 #کتابخانه | صبح نزدیک است
🔻 بخشی از کتاب
#من_زنده_ام خاطرات دوران اسارت خانم
#معصومه_آباد🔰هر چهار نفرمان گوشمان را تیز کرده و به در چسبانده بودیم تا شاید کلمهای بشنویم که توجیهگر تغییر رفتار بعثیها باشد: دوباره صدای پوتین و قهقهههای مستانهشان به گوشمان رسید. دوباره به سلول ما نزدیک شدند. صداها قطع شد.
✌🏼از ترس اینکه دریچه باز شود عقب رفتیم اما نه، درِ سلول روبرو را باز کردند و یک زندانی جدید و مهم آوردند. هنوز در را نبسته بودند. گویی بازجوییها انجام نشده بود. از میان آن همه سر و صدا و حرف و صحبت عبارت نحس " ایران خلاص" را به کرات میشنیدیم. در لابهلای صداها، صدای کسی را شنیدیم که به فارسی پرسید: همراهان من کجا هستند؟
ما به تعجب به هم نگاه کردیم: یک اسیر ایرانی آوردهاند!
- پس یعنی هنوز جنگ تمام نشده؟
دو ساعت گذشت اما ما هنوز فالگوش ایستاده بودیم. اینبار که دریچه باز شد کسی به انگلیسی از او پرسید:
- What’s your name?
- I am Mohammad Javad Tondgooyan.
- What’s your occuption?
- I am the minister of oil.
- Where were you capture?
- On the Ahwaz road.
🌷 در بسته شد. مات و مبهوت به هم نگاه میکردیم. نمیخواستیم باور کنیم که چه چیزی شنیدهایم. آقای
#محمدجواد_تندگویان! وزیر نفت ایران هم در آن جادهی لعنتی اسیر شده است. از خودم پرسیدم چرا اینقدر بلند از او سؤال کردند و چرا به او نگفتند آرام صحبت کن و یا از لای دریچه نمیپرسیدند؟ و یا ...
☀️ برای صبر و سلامتیاش دعا کردیم. "امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء میخواندیم. تلاش میکردیم ما هم یک جملهی فارسی از دریچه به بیرون پرتاب کنیم. شاید او هم پیام ما را بگیرد. به همین جهت صبح روز بعد، بعد از نماز صبح با صدای بلند ده بار امن یجیب خواندیم و بعد
#شعار_وحدت سر دادیم. نگهبان دریچه را باز کرد و فریاد زد: سکتن، اگرایت الدعاء ممنوع. (ساکت، دعا خواندن ممنوع)
💠 ما بیاعتنا به فریادهای نگهبان، به خواندن دعا، بهخصوص دعای وحدت ادامه دادیم. میدانستیم با این کارمان حتماً او متوجه ایرانی بودن ما میشود. چند روزی به همین کار ادامه دادیم تا اینکه یک روز وقت آوردن آش شوربا با بسته شدن دریچههای ردیف ما و باز شدن دریچهی روبرو صدای بلندی را شنیدیم که گفت: صبح نزدیک است.
📝 [
#شهید_تندگویان یکی از کسانی است که خانم معصومه آباد در تقدیمیهی ابتدای کتاب نام او را نیز آورده است]:
📚 این کتاب را تقدیم میکنم به:
روح بلند
شهید محمدجواد
تندگویان که همهی وجودش غیرت و شرف بود و هر بار که بدطینتان درِ سلول ما را باز میکردند فریاد میکشید «نصر من الله و فتح قریب» هر کس صدای مرا میشنود فریاد بزند «و بشر المؤمنین».
#کتابهای_توصیه_شده🗓 سالگرد اسارت
شهید تندگویان در۹ آبان ۱۳۵۹
📷 عکس |
#دیوارنگاری تصویر
شهید تندگویان: تهران، تقاطع خیابانهای
شهید قرنی و طالقانی
http://l1l.ir/2v5g🔸دوران دفاع مقدس و فرهنگ جهاد و شهادت به روایت رهبر انقلاب
@Defamoghaddas