اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر کنم؟
یادداشتی برای اسطوره آواز ایران استاد
#محمدرضا_شجریان در نخستین دیدارمان
«دکتر
حشمت رستمی درونکلا»
@daronkolaaaمهر ماه سال ۷۶ که بعنوان قاضی دادگستری جزیره قشم خدمت میکردم یکی از روزها، دوستی صمیمی از همکلاسیهای قدیمی محلهمون، جناب تقیزاده که در معاونت قضایی دیوان عالی کشور مشغول به کار بودند با بنده تماس گرفته که با شوخی درخواست مژدگانی، خبر دیدارش با جان جانان محمدرضا شجریان را با توصیف مثال زدنی، بیان داشتند و خوشبختانه شرح دلدادگی و فیض معنویام را از آثار ایشون که میدانستند، شرح دادند و فرمودند در قشم قضاوت میکنند. به روایت آقای تقیزاده، برای استاد بسیار جای تعجب بود که یک قاضی به آواز و آثار ایشون دلبستگی دارد! بدین سبب با فرصت بدست آمده، رخصت فرمودند که شرفیاب حضور شوم. با این معرفی و آشنایی از آن تاریخ مهر و مودت بیشتر شد و ارتباط دوستانه با استاد بزرگ برقرار گردید تا جایی که هفتهای نبود که از قشم با ایشون تماس نگیرم! و کمی بعد که به مازندران (نوشهر و بابل) نقل مکان کردم نیز این مراودات و مودت بر دوام بود تا اینکه رخصت دیدار و دعوت استاد را پذیرفتم و در اواخر اسفند ۷۶ با تهیه گل و شیرینی به شهرک غرب، خیابان ایران زمین رفتم و سعادت دیدار نصیبم شد. وقتی زنگ درب را به صدا درآوردم با خوشرویی و مهربانی به سراغم آمد و با خونگرمی لطف وصف ناپذیر مرا به حضور پذیرفت. صمیمیتش در نهایت بود و من از این که از نزدیک استاد را زیارت میکنم، ناباورانه نگاهش میکردم. این جلسه بیش از دو ساعت به طول انجامید و در تمامی مدت درباره مسایل مختلف گپ و گفت داشتیم. به ویژه مسایل فرهنگی ایران و موسیقی اصیل کشور عزیزمان. استاد هنگامی که متوجه شدند عشق و ارادتی به خط خوشنویسی دارم و مدتی این هنر را به تجربه نشستم، با دستخط دلفریب و ستودنیاش، دو اثر شب وصل و معمای هستی را به بنده اهدا نمودند که تصویر و اصل آثار را با منزگی و تمیزی هر چه تمامتر به یادگار نگه داشتم.
ارتباط و دوستی با جناب استاد، سالیان سال برقرار و جریان بود و حتی در سال ۷۷ در کنسرت تالار وحدت که به تهران آمدم تا بلکه اجرای ماندگارش را از نزدیک شاهد باشم که متاسفانه به تهیه بلیط نایل نشدم، اما با این حال ناامید نبودم و ندای درونی نوید دیدار میداد که ناگاه در شلوغی تالار، چشمم به استاد داریوش پیرنیاکان افتاد که با عجله خودم را به ایشان رساندم که خودمو معرفی کردم و گفتم بلیط ندارم، سلامم را به استاد شجریان برسونید و ایشان داخل سالن رفتند! دقایقی بعد در کمال ناباوری، با سفارش استاد، مرا فراخوانده و داخل سالن رفتم و شب خاطرهانگیزی از آن کنسرت برایم رقم خورد. آن شب تازه فهمیدم که استاد شجریان نام مرا فراموش نکرده و علاقه وافر مرا به خودش بیاد دارد. حکایت من و عشق به استاد، شرکت در اجراها و کنسرتهای استاد بسیار است. اولین بار در سال ۶۷ تهران در زمان دانشجویی از کنسرت پرفیض ایشان بهرهمند شدم. دومینبار فرهنگسرای بهمن سال ۱۳۷۰ و دفعه بعد کنسرت مازندران در ساری سال ۱۳۷۲ و اجراها و کنسرتهای متعدد ایشان.
سالهایی که استاد در خارج از کشور به اجرا و کنسرت میپرداختند، آثار ایشان به صورت غیررسمی و غیرمجاز تکثیر و جلوی دانشگاه تهران به فروش میرسید!! خوشبختانه بیشتر آن آثار را با اسم و روایتهای رسمی و غیررسمی تهیه کرده بیادگار دارم.
شرکت در کنسرت اصفهان در سال ۱۳۸۶ و اجرای خوب ایشان در سال ۸۷ در تالار وزارت کشور از دیگر افتخارات بنده میباشد.
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
میکشد آنجا که خاطرخواه اوست
اظهار لطف و مهرورزی استاد شجریان نسبت به بنده در دیدار صمیمی استاد کامران کوهستانی استاد خوشنویسی بنده و استاد انجمن خوشنویسان در ضیافت افطاری هتل لاله که ایشون با تقدیم سلام و احوالپرسی، بنده را بیاد داشته و بندهنوازی فرمودند. از دقایق رفتاری جان جانان محمدرضا شجریان است. سفرهای مداوم و بیوقفه ایشون برای موسیقی و فرهنگ ایران فاصلهای را در دیدار ایجاد کرد! اما عشق معنوی به استاد بر دل این کمترین هست و بیادگار خواهد ماند.
عشق در دل ماند و یار از دست رفت...
ازیرا که استاد و آثار فاخرش و تمام دانش و دانایی و تمامی خاطرات من از نوجوانی و جوانی و تحصیل در این رشته سخت حقوق میباشد، حلاوت آواز استاد این مسیر سخت را بر من روان کرد و آسان ساخت تا بلکه بتوانم امروز خدمتی، هرچند ناچیز به علم حقوق و فرهنگ و هنر ایران داشته باشم. انس و الفت باطنی من با آثار استاد و موسیقی فاخر ایشان تداوم بخشیده شد.
اما امروز خبر آمد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد...
🖤🖤🖤🖤✍ دکتر
#حشمت_رستمی_درونکلا@daronkolaaa#کانال_تلگرامی_درونکلا