انقلاب ۵۷ بدون روتوش

🔚 ‌ترسو!

👤 روحانی: «در این دو سال اخیر بیش از ۲۳ بار از من تقاضای ملاقات برای مذاکره کرده‌اند. ما ابایی از مذاکره نداشتیم اما دنبال نمایش نیستیم.»

🔹 روحانی و تیمش حتی از ارسال احتمالی پالس مثبت طرف غربی و یا داخلی به مذاکرات صلح یمن مثل چی ترسیده‌اند!! من هم جای آنها بودم حق داشتم همه چیز را نمایش بخوانم!

🔹 با دیدن این صحبت‌ها یاد بچه‌هایی افتادم که در خیابان با گریه خودشون رو زمین می‌زنند و می‌گن، چون فلانی بستنی می‌خوره ماهم بستنی می‌خوایم!

🔜 اما ببینید چگونه #شخص_دوم_مملکت، خود را از جایگاه #حقوقی خود در نظام تا سطح #شخصیت_حقیقی کشور پایین می‌کشند تا مبادا...

🔻
@Citizenshiprights57

📝 تکامل انقلاب | شماره یک


🔹 انقلاب ایران یک انقلاب اجتماعی بود و جامعه را در زمینه ها و از جهات مختلف تکامل بخشید. اما تکامل انقلاب ایرات از ان جهت است که انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی، بدنبال انقلاب اعتقادی و تحول در افکار و عقاید صورت میگیرد. این تحول، تحولِ اعتقادی-فکری، که با زدودن و ترک خرافات و پندارها همراه است، انقلابی نیست که دفعتاً انجام بگیرد، و نیز انقلابی نیست که جدای از انسانها و خواست انان صورت بگیرد، آنچنان انقلابی نیست که چیزی غیر از انسانها تغییر کند که بتبع ان و بر اثرش انسانها دگرگون شوند.

🔹وضع کنونی انقلاب ایران متناسب است با تغییرات اعتقادی، اخلاقی که در ملت ما قبلا و پیش از مرحله انقلاب سیاسی بوجود امده است. و همین تغییرات است که ضامن تغییر است که ضامن تغییر حکومت و اقتصاد و سایر شئون جامعه ی ایران است.

🔹 اینک انقلاب ایران را فقط از یک جهت بررسی می کنیم تا بحث ما مختصر و سودمند باشد. و ان جهت سیاسی است. انقلاب سیاسی ای که رخ داد، رژیم شاهنشاهی را تبدیل به جمهوری اسلامی نمود. خصوصیات رژیم سلطنتی چه بود؟ ؛

🔸 تسلط عده ای بر توده های مردم. یک نظام طبقات سیاسی که جامعه را به هرمی تبدیل کرده بود که قاعده اش توده هایند و رأسش شاه. یک کانون سلطنتی صاحب امتیازات و مقامی غیر مسئول، و موسساتی بظاهر دموکراتیک ولی دروغین برای مسخ کردن اراده ملی، برای دگرگون جلوه دادن خواست مردم

🔹شاه و دارو دسته اش بودند که قانونگزاری می کردند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه را تعیین می نمودند. یک دیکتاتوری که با استبداد و بدون مشورت با مردم تصمیم می گرفتند و حکومت می کردند.

🔹 این نظام طبقاتی تبدیل شد به جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی از نظر سیاسی یک نظام بی طبقه (نه آنچیزی که انتزناسیونالیست ها مدعی بودند!) است. در این نظام، سطله وجود ندارد که عده ای مسلط باشند و جمعی زیر تسلط. در حالیکه تمام فلاسفه سیاسی دنیا که به ادیان اسمانی معتقد نیستند، معتقدند که موسسه سیاسی دولت و حکومت بدون سطله وجود پیدا نمی کند، اساسا هرجا سطله ای بوجود آید حکومت و دولتی بوجود می آید.

🔹 در این خرافه، فلاسفۀ ماتریالیست(چه مارکسیست و چه غیر مارکسیست) و مکاتب فلسفی، حقوقی و سیاسی و سرمایه داریِ غربی شرکت دارند. فلاسفۀ غربی می گویند: «دولت عبارت است از سازمان تسلط سیاسی یک طبقه بر طبقات دیگر که با یک انقلاب سیاسی و سرنگونی یک طبقه و روی کارآمدن طبقۀ دیگر بوجود می آید و دولت اساساً ابزاری است در دست طبقه ای برای این که اراده اش را بر طبقات دیگر تحمیل کند، تا بتواند آنها را استثمار کند و این استثمار را نظم #سیاسی و #حقوقی ببخشد». به همین جهت و از آنجا که مارکس و انگلس در اسارت این خرافۀ فلسفی و هم سیاسی بودند فکر می کردند که حتی پرولتاریا که از نظر آنها طبقه ایست غیر استثمارگر و از کد یمین ارتزاق میکند هم نه به شیوۀ دموکراتیک، بلکه با دیکتاتوری بر بقیه جامعه به حکومت خواهد پرداخت و دیکتاتوری پرولتاریا از نظر داشتن سلطه و طبقاتی بودن سیاسی فرقی با دیگر نظامات ندارد.

#پایان_مقدمه_ابتدایی_تکامل_انقلاب
🔻
@Citizenshiprights57