🌺

#قسمت_هشتادپنج
Канал
Логотип телеграм канала 🌺
@ChAdOrIhAy_BaRtArПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#بسم_‌رب_الشـــهدا❤️

#از_راه_طلایـے_تا_عرش💛

#قسمت_هشتادپنج

راه افتادم به سمت خونه...
بارون بارید یهو...
منم اشکام میرفت😔.
نمیدونم چرا ،یهو چم شد...

هندزفیرو تو گوشم بود.
خیابونو قدم میزدم...🚶‍♀

🎼بارون که میزد...
میرفت سمتش...
اروم میگرفت بیشتر قلبش...
بارون که میزد...
عاشق تر بود...
بیشتر تو دلش یاد من بود...❤️

(بی دلیل،میثم ابراهیمی🎤)

خیابونو قدم میزدم که متوجه شدم بارون شدت گرف،منم تصمیم گرفتم بقیرو تاکسی بگیرم.

مامان پرسید:
چرا انقدر دیر کردی؟!

+😶هان چی؟!
برم بالا لباسامو عوض کنم.🏃‍♀

تندی رفتم بالا🏃‍♀.
اگر میموندم بایستی توضیح میدادم چرا دیر کردم، دروغ هم نمیتونستم بگم چون سختمه،چشام داد میزنه همش که دروغ میگم🤦🏻‍♀😅.

لباسامو در اوردم گذاشتم رو شومینه تا خشک شه.
بعدش خوابیدم رو تخت.
به بیرون پنجره نگاه میکردمو فکر میکردم به حرفای امیر عباس.

امیر عباس:

بعد از اومدن از دریا و حرفام.
نتونستم خودمو نگه دارم، گریه کردم.درسته میگن مرد نباید گریه کنه اما تو این قضیه هیچوقت نمیشه تحمل کرد...
فقط بخاطر مریم و عشقش بود.من به اون نمیرسیدم...و این حال منو بد میکرد....من هدفم رفتن به سوریه و شهادت بود اما....😔.خداکنه عشق مریم نتونه کاری کنه که به هدفم نرسم...🖤.

ریحانه:داداش بیا ناهار.

امیر عباس:ممنون نمیخورم.

ریحانه::😳چرا؟! بیرون چیزی خوردی؟!

من:نه.میل ندارم.

ریحانه:چیزی شده داداش؟!

امیرعباس:اَه میشه بری بیرون

ریحانه:باشه.

😔 چم شد...
اعصابم خورد شد با ریحانه بد حرف زدم😔.هوووف


#نوسینده_بانو_‌میم‌_عَین

#‌کپی_باذکر_نام_نوسینده_‌جایزاست🍃🥀
@Chadorihay_bartar❤️🍃