#بسم_رب_الشـــهدا❤️#از_راه_طلایـے_تا_عرش💛#قسمت_نودهشتمتوجه دستی رو شونه هام شدم...سرمو بالا گرفتم با ریحانه مواجه شدم
ریحانه:چیشده مریم؟!!شوهرخاله چی گفت؟! واس داداشم چه اتفاقی افتاده؟؟؟
(نای حرف زدن نداشتم،یعنی اصلا برای چند ثانیه نتونستم ریحانه رو بشناسم...همه چیو فراموش کرده بودم ...اینجا کجاست... من کیم...
اما بعد چند ثانیه همه اتفاق ها و سئوالام یادم اومد)
ریحانه:مریم با توام؟؟؟؟؟
من:چیه ریحانه.
بابا گفت که بالا.
ریحانه:مطمئنی راست گفته؟!پایین چیزی بهت نگفت؟؟؟
(مجبورم بودم بگم نه.
سرمو به علامت نه تکون دادم...)
نشست کنارم گفت:
ریحانه:مریم تو...
من:اره ریحانه.
هردو اره...
ریحانه:باورم نمیشه
😔😔من:ریحانههه
😭😭ریحانه:جان ریحانه
😭😭😭😭+ ریحانه نمیدونم چیکار کنم،یعنی چیشده؟؟
😭ایکاش نمیگفت
😭ایکاش من اون روز نمیرفتم دریا
😭ایکاش اون حرفارو نمیزد...
😭منم هوایی کرده
😭اگه اتفاقی افتاده باشه ریحانه، من چطور تحمل کنم
😭😭ریحانه:
😭😭😭میدونم عزیز دلم سخته
😭دعا کن چیزیش نشده
باشه
😭خاطراتت شده اندازه ی این پیرهنم
او که
#دلتنگ نگاهت شده ، انگار منم
سر لجبازے تــــو ، فاصله افتاده و من
نگرانِ تـــــو و احساسِ دلِ خویشتنم....
ادامه دارد...
#نوسینده_بانو_میم_عَین
#کپی_باذکر_نام_نوسینده_جایزاست🍃🥀@Chadorihay_bartar ❤️🍃