☘☘☘☘از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر
کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر ؟
عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت
گیرم امروزِ دگر ماندم و فردای دگر
مگر آزاد کنی ، ورنه چو من بنده ی پیر
گر فروشی ، نستاند ز تو مولای دگر
عاشقان را طرب از باده ی انگوری نیست
هست مستان تو را نشئه ز صَهْبای دگر
بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است
بهر ما ، کوه دگر باید و صحرای دگر
ما گداییّ درِ دوست به شاهی ندهیم
زان که این جای دگر دارد و آن جای دگر
گر به بتخانه چنین نقش رخت بنگارند
هر که بیند ، نکند میل تماشای دگر
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر
دل "
فرهنگ" ز غم های جهان خون شده بود
غم عشق آمد و افزود به غم های دگر ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 #فرهنگ_شیرازی○●
@Best_Poems 🏅