زندگینامه پر ازعشق واخلاص
🌟سردار شهید
🌹حاج احمد مایلی
✨🌹#گردان هوایی یگان صابرین
✨🔹بخش پایانی
🔹: وقتی خبر شهادت پدر را شنیدید کجا بودید؟
#فرزند شهید: خانه بودم. عمویم تماس گرفتند و گفتند با برادرم محسن به فروشگاه برویم. گفتم اگر ضروری است، بیاییم؛ چون مراسم داشتیم. ساعت حدود 7یا 7:10دقیقه بود. طبقه بالای فروشگاه یک اتاق جلسات هست که در آنجا عموها دور هم جمع شده بودند. آنجا بود که به ما گفتند موضوع از چه قرار است. فردای آن روز من و محسن و عموها و چند نفر از دوستان پدر رفتیم
#فرودگاه مهرآباد. پدر را از زاهدان آورده بودند. چند دقیقه ای پدرم را در
#حسینیه مدافعان حرم همانجا نگه داشتند و پس از آن به سمت
#معراج شهدای
#بهشت زهرا حرکت کردیم. بدن پدر را سر
#مزار عمویم هم بردند.
#ظهر عاشورا ساعت 3بعدازظهر پدر را آوردند خانه. خداحافظی کردیم. در مسجد محل
#شام غریبان گرفتیم و صبح فردا مراسم خاکسپاری ایشان بود.
#سردار مارانی میگفت: اصلا فکر نکنید که حاج احمد
#متعلق به شما و
#تهران بود؛ حاج احمد متعلق به
#سیستان و بلوچستان بود. حاج احمد برای ما بود، برای تهران نبود. فرمانده قرارگاه می گفت حاج احمد
#چشم ما در منطقه بود. جایی که نمی توانستیم برویم یا جایی که برای اولین بار می خواستیم به
شناسایی اش برویم، ابتدا حاج احمد از
#راه هوایی به آنجا می رفت و
شناسایی می کرد؛
#حاج احمد در جایی که ما نابینا بودیم مثل
#عصای ما بود. جایی که آلوده بود و گروهک ها حضور داشتند حاج احمد از راه هوایی می رفت
#شناسایی می کرد و بعد ما از راه زمینی به محل می رفتیم.
پدرم در پی
#وحدت سنی و شیعه بود. خیلی از مسائل را درباره پدرمان از صحبت های سنی های منطقه شنیدیم و هیچ خبری از کارها و فعالیت های پدرم در این زمینه نداشتیم. می گفتند
#اخلاق حاج احمد طوری بود که به سمتش
#جذب می شدیم. عجیب آنجاست که آنها ذهنیت خوبی نسبت به نظام ندارند. خیلی ها می گفتند ما به واسطه ایشان به نظام
#دلبستگی پیدا کردیم؛ چون
#سپاه آنجا کارهای زیادی برای مردم انجام داده است. استان
#محرومی است.
#بیمارستان صحرایی برایشان ساخته شده و
#پزشکانی هم به منطقه فرستاده اند. در آن دو، سه روزی که آنجا بودیم
#لطف زیادی به ما داشتند؛ در حالی که اغلب سنی مذهب بودند. تعجب می کردیم که چطور پدرم را
#میشناختند و با هم رفت و آمد داشتند.
در سفر به زاهدان متوجه شدیم که در ایام
#بعثت پیامبر اهل سنت
#همایشی صدهزار نفری برگزار کرده بودند و زمانی را مشخص کرده بودند تا علمای
#شیعه سخنرانی کنند. پدرمن
#ایت الله احدی را که یکی از بزرگترین
#اساتید درس اخلاق هستند و رابطه بسیار نزدیکی با پدر داشتند، به آنجا برد و آقای احدی در آن همایش صحبت کردند.
#نکته دیگری که آیت الله احدی در مراسم پدرم گفتند و ما از آن بی خبر بودیم این بود که چندین بار به او گفته بودند
#مرا پیش آیت الله
#حسن زاده آملی ببر. فرصتی دست داد و او را پیش آیت الله حسن زاده آملی بردم.
#اولین سوالی که حاج احمد از آیت الله پرسید این بود که آیا من
#شهید می شوم؟
#ایشان هم اصلا سرش را بلند نمی کند، اما آن روز با
#تبسمی حاج احمد را
#نگاه کرد. آقای احدی گفتند که همانجا سند
#شهادتشان امضا شد.
🌹🌹روحش شاد. راهش پررهرو باد
✨ 🌹یادگاه شهدای صابرین
🌹@behtarin_farmandeh#همدانی