🔹 #معرفی_کتاب👈 قسمت سوم
« رنسانس »
یورون به سوفی گفت : از اين ماجراها خوشم نمى آيد. جلوى در باغ ايستاد و حالت بازگشت به خود گرفت.
سوفى جواب داد:
اما هيچكس از تو نخواسته است كه از اين ماجراها خوشت بيايد يا نه. فلسفه هيچگاه اين ادعا را نداشته است كه يك بازى دسته جمعى مهمانىهاى شبانه است. او از اين مطلب بحث مىكند كه ما كى هستيم و از كجا مى آیيم. تو گمان مىكنى كه ما به اندازه كفايت در مدرسه چيز یاد مىگيريم؟
هر دو نزد آلبرتو (معلم فلسفه) رفتند.
آلبرتو: امروز می خواهیم در مورد رنسانس صحبت کنیم.
هرگز بر اين انديشه شدهاى كه سير تاريخ را با زندگى يك انسان مقايسه كنى؟ عهد باستان دوران كودكى خواهد بود؛ بعد، عصر دراز قرون وسطى مى آيد كه به يك روز مدرسه براى اروپا شباهت دارد و آنگاه «رنسانس» فرا مى رسد: روزِ آن كلاس بىپايان تمام شده و اروپاى جوان بى صبرانه در انتظار است تا خود را به پهنۀ وجود بیندازد.
چند سال بعد از «سن توماس داكن»، فرهنگ عظيم مسيحى به تزلزل درآمد. فلسفه و علم تدريجاً از حكمت الهى كليسا جدایى گزيدند، اما يك نتيجۀ اين دورى نيز اين شد كه
زندگى مذهبى رابطۀ آزادترى با عقل و خرد پيدا كرد.
سرانجام به اين ترتيب،
زندگى مذهبى مىتوانست با علم و دانش كنار آيد و دوران برآمدن يك روش تازۀ علمى و يك اعتقاد جديد مذهبى را ميسر سازد كه موجب شد تا دو تحول عظيم سدههاى چهاردهم و پانزدهم پديدار آيند: اين دو دگرگونى بزرگ «رنسانس» (تجديد حيات) و «رفرم» (اصلاح) نام دارند.
«رنسانس» يك جنبش بزرگِ
نو شدن فرهنگ در پايان سدۀ چهاردهم ميلادى است.
رنسانس پيش از هر چيز يك
«مفهوم تازه از انسان» را بنا نهاد. اومانيستهاى «رنسانس» ايمان و اعتقادى به كلّى تازه و بديع در انسان و ارزشهايش داشتند، انسان در اين مفهوم تازه چيزى بىنهايت بزرگ و گرانبها بود.
بدون ترديد
فرايافت تازه از انسان يك «شكل به كلى جديد از زيستن» را ارمغان آورد.
اين عصر «فرايافتى تازه از طبيعت» را نيز با خود آورد.
از سال ۱۳۰۰ كسان بسيار، اعتماد كوركورانه نسبت به جزم هاى كليسا و حكمت طبيعى ارسطو را به ديدۀ ظن و ترديد مى نگريستند. پس قرار بر اين شد كه از آن پس
هرگونه ا
ظهار نظر پيرامون طبيعت مىبايستى قبلاً در معرض ادارك حواس، تجربه و آزمايشهاى ما قرار گيرند؛ و اين روشى است كه آن را
«اسلوب تجربى» نامیدند.
اين يك نوآورى بزرگ بود.
انسان ها بر طبيعت حمله بردند و بر آن تسلط يافتند.
سوفی پرسید: اما این نوآوری کاملا مثبت نبود؛ نه؟
نه،
در اينجا نيز خير و شر تنگاتنگ در كردار انسان ها به يكديگر آميختهاند. كوششهاى تكنيكى و فنى عصر رنسانس اساس و مبدأ ماشينهاى نختابى و بيكارى، داروها و امراض تازه، كشت و زرع فراوان و فقر و ناتوانى زمين هاى زراعتى، وسایل الكتريكى خانگى، ماشين رختشویى و يخچالها و غيره و نيز منشأ آلودگى هوا و مسائل ناشى از زبالهها و تفالههاست؛
و همۀ اينها ناشى از كاربرد نادرست تكنيك است، نه حاصل و نتيجۀ خود تكنيك.
#رنسانس#تکنیک#آیین_و_اندیشه🆔 @basijaut