بسیج دانشگاه امیرکبیر

#معرفی_کتاب
Канал
Новости и СМИ
Образование
Политика
Социальные сети
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала بسیج دانشگاه امیرکبیر
@BasijautПродвигать
3,31 тыс.
подписчиков
3,3 тыс.
фото
593
видео
850
ссылок
کانال خبری بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر سایت : basij.aut.ac.ir توئیتر : twitter.com/Aut_basij ارتباط با ادمین: @basijaut_media
⭕️ ادیان در خدمت انسان

🔻 امام موسی صدر

◀️ #معرفی_کتاب

🔹 موقعیت بسیار دشوار است و شاید هم عجیب. اکنون تمدن پیشرفت چشم‌گیری کرده و عصر اتم و فضا به ما رو آورده است. به عبارت بهتر، ما وارد عصر اتم و فضا و تکنولوژی پیشرفته شده‌ایم. تکنولوژی‌ای که با شتاب در حال پیشرفت است و انسان را به تفکر و برنامه‌ریزی فرا می‌خواند. اکنون دامنۀ علم گسترش یافته و همه چیز را فراگرفته است. نه کوچکی اتم مانع از تعیین ابعاد و اندازه‌گیری وزن آن شده و نه عظمت سحابی‌های فضا علم را از دربرگیرندگی آن بازداشته است.

🔸 امروزه تجربه‌های بشر در زمینۀ حقوق و قوانین و تنظیم مناسبات رقابت میان انسان‌ها و ارزیابی نظام‌های اجتماعی گوناگون به اوج خود رسیده است. اکنون، درک انسان از کمالات اخلاقی و ارزش‌های متعالی کامل شده و حتی بُعد ماوراء الطبیعه بر ذهن جستجوگر او پوشیده نمانده و از همین رو، توانسته است بر اساس آثار طبیعت و گردآوری تجارب و به کارگیری علوم، مبانی و اصولی برای شناخت عالم ماوراء قرار دهد.

🔹 بعد از این همه تحول و پیشرفت، ورود علم و تجربه‌های بشر در تمام عرصه‌های دینی، مانند مسائل حلال و حرام و قوانین و اخلاق و حتی مبحث ماوراء الطبیعه، بعد از این همه، چه نقشی برای دین در زمان ما باقی می‌ماند؟

#عصر_تردید
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
بسیج دانشگاه امیرکبیر
🔹 #معرفی_کتاب 👈 قسمت سوم « رنسانس » یورون به سوفی گفت : از اين ماجراها خوشم نمى آيد. جلوى در باغ ايستاد و حالت بازگشت به خود گرفت. سوفى جواب داد: اما هيچ‌كس از تو نخواسته است كه از اين ماجراها خوشت بيايد يا نه. فلسفه هيچ‌گاه اين ادعا را نداشته…
🔹 #معرفی_کتاب

👈 قسمت چهارم (پایانی)

هوشمندترینِ آدمیان کسی است که می‌داند که نمی‌داند...

🔸 تا کنون انسان های زیادی درباره مسائل مختلف فکر کرده اند و به جستجو و تحقیق پرداخته و کتاب نوشته اند.
روی این کره خاکی گاهی انسان هایی زندگی می کرده اند که برای پیدا کردن پاسخ سؤال‌هایشان شب و روز نداشته اند. سؤالاتی که واقعاً عمیق و سرنوشت سازند و پاسخ‌های متفاوت به این سؤالات می‌تواند مدل‌های متفاوتی برای زندگی یک انسان رقم بزند.
سوالاتی از جنس از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود؟

🔹 اما امروز...
اما امروز با جامعه ای مواجه هستیم که که هر چه بیشتر و بیشتر دارد به پوچی نزدیک می شود.
جامعه ای که دیگر سوالات عمیقی ندارد.
جامعه ای که اگر هم سوال عمیقی داشته باشد، پیدا کردن جوابش زیاد برایش اهمیت نخواهد داشت.
زیرا این جامعه غرق در مادیات است و ارزش همه چیز را با آن می سنجد.
جامعه امروز ما جامعه ایست که خیلی چیزها را نمی‌داند و بدتر از آن این است که نمی‌داند که نمی‌داند و به قول معروف در جهل مرکب تا ابدالدهر خواهد ماند.

🔸 خلاصه که روزگار غریبی است ولی ما دل بسته‌ایم به سخنان سید شهیدان اهل قلم که می‌فرماید:
این دوران که ما در آنیم، دوران عبور از یأس‌انگاری متافیزیکی و نیهیلیسم است و به عبارت دیگر دوران خودآگاهی است. همین که ما به وجود این تناقض خودآگاهی یافته‌ایم، نشانۀ مساعدی است بر گذشتن از غلبۀ نیهیلیسم؛ یعنی از غفلت ملازم با یأس‌انگاری متافیزیکی بیرون آمده ایم و این مغتنم است.

🔹 سه بخشی که با عنوان معرفی کتاب خواندیم، نتیجۀ فکر کردن در مورد همین مسائل مهمی است که امروزه کسی به آنها ارج نمی‌نهد که توسط نویسنده به شکل داستان درآمده است.
بخش هایی که با عنوان معرفی کتاب خواندیم، مربوط به همان موضوعاتی است که الان فکر کردن درباره‌شان بیهوده انگاشته می‌شود.
کتاب «دنیای سوفی» نوشته یوستین گردر داستان زندگی دختری است که فکر این که من که هستم و از کجا آمده‌ام خواب و خوراکش را به هم ریخته است.
دنیای سوفی خواننده‌اش را از دنیای روزمرگی‌ها بیرون می برد و طعم نوعی دیگر از زندگی را به او می‌چشاند.

#دنیای_سوفی
#نیهیلیسم
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
بسیج دانشگاه امیرکبیر
🔹 #معرفی_کتاب 👈 قسمت دوم تنها ويژگى براى يك فيلسوف خوب شدن حيرت كردن است... سوفى حتى لحظه اى ترديد نداشت كه نويسندۀ نامه‌هاى ناشناس باز هم با او تماس خواهد گرفت. ولى تا آن زمان بايد زبان در كام كرد. حالا ديگر نمى‌توانست در كلاس، همۀ دقت و توجه…
🔹 #معرفی_کتاب

👈 قسمت سوم

« رنسانس »

یورون به سوفی گفت : از اين ماجراها خوشم نمى آيد. جلوى در باغ ايستاد و حالت بازگشت به خود گرفت.
سوفى جواب داد:
اما هيچ‌كس از تو نخواسته است كه از اين ماجراها خوشت بيايد يا نه. فلسفه هيچ‌گاه اين ادعا را نداشته است كه يك بازى دسته جمعى مهمانى‌هاى شبانه است. او از اين مطلب بحث مى‌كند كه ما كى هستيم و از كجا مى آیيم. تو گمان مى‌كنى كه ما به اندازه كفايت در مدرسه چيز یاد مى‌گيريم؟

هر دو نزد آلبرتو (معلم فلسفه) رفتند.

آلبرتو: امروز می خواهیم در مورد رنسانس صحبت کنیم.

هرگز بر اين انديشه شده‌اى كه سير تاريخ را با زندگى يك انسان مقايسه كنى؟ عهد باستان دوران كودكى خواهد بود؛ بعد، عصر دراز قرون وسطى مى آيد كه به يك روز مدرسه براى اروپا شباهت دارد و آنگاه «رنسانس» فرا مى رسد: روزِ آن كلاس بى‌پايان تمام شده و اروپاى جوان بى صبرانه در انتظار است تا خود را به پهنۀ وجود بیندازد.
چند سال بعد از «سن توماس داكن»، فرهنگ عظيم مسيحى به تزلزل درآمد. فلسفه و علم تدريجاً از حكمت الهى كليسا جدایى گزيدند، اما يك نتيجۀ اين دورى نيز اين شد كه زندگى مذهبى رابطۀ آزادترى با عقل و خرد پيدا كرد.

سرانجام به اين ترتيب، زندگى مذهبى مى‌توانست با علم و دانش كنار آيد و دوران برآمدن يك روش تازۀ علمى و يك اعتقاد جديد مذهبى را ميسر سازد كه موجب شد تا دو تحول عظيم سده‌هاى چهاردهم و پانزدهم پديدار آيند: اين دو دگرگونى بزرگ «رنسانس» (تجديد حيات) و «رفرم» (اصلاح) نام دارند.

«رنسانس» يك جنبش بزرگِ نو شدن فرهنگ در پايان سدۀ چهاردهم ميلادى است.

رنسانس پيش از هر چيز يك «مفهوم تازه از انسان» را بنا نهاد. اومانيست‌هاى «رنسانس» ايمان و اعتقادى به كلّى تازه و بديع در انسان و ارزش‌هايش داشتند، انسان در اين مفهوم تازه چيزى بى‌نهايت بزرگ و گران‌بها بود.

بدون ترديد فرايافت تازه از انسان يك «شكل به كلى جديد از زيستن» را ارمغان آورد.

اين عصر «فرايافتى تازه از طبيعت» را نيز با خود آورد.
از سال ۱۳۰۰ كسان بسيار، اعتماد كوركورانه نسبت به جزم هاى كليسا و حكمت طبيعى ارسطو را به ديدۀ ظن و ترديد مى نگريستند. پس قرار بر اين شد كه از آن پس هرگونه اظهار نظر پيرامون طبيعت مى‌بايستى قبلاً در معرض ادارك حواس، تجربه و آزمايش‌هاى ما قرار گيرند؛ و اين روشى است كه آن را «اسلوب تجربى» نامیدند.
اين يك نوآورى بزرگ بود. انسان ها بر طبيعت حمله بردند و بر آن تسلط يافتند.

سوفی پرسید: اما این نوآوری کاملا مثبت نبود؛ نه؟

نه، در اينجا نيز خير و شر تنگاتنگ در كردار انسان ها به يكديگر آميخته‌اند. كوشش‌هاى تكنيكى و فنى عصر رنسانس اساس و مبدأ ماشين‌هاى نخ‌تابى و بيكارى، داروها و امراض تازه، كشت و زرع فراوان و فقر و ناتوانى زمين هاى زراعتى، وسایل الكتريكى خانگى، ماشين رخت‌شویى و يخچال‌ها و غيره و نيز منشأ آلودگى هوا و مسائل ناشى از زباله‌ها و تفاله‌هاست؛ و همۀ اين‌ها ناشى از كاربرد نادرست تكنيك است، نه حاصل و نتيجۀ خود تكنيك.

#رنسانس
#تکنیک
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
بسیج دانشگاه امیرکبیر
🔹 #معرفی_کتاب 👈 قسمت اول «آن كس كه از درس هاى ۳۰۰۰ ساله چيزى نياموزد، در زندگى كارى جز روز را به شب رساندن نمى‌كند.» (گوته) 🔸فصل اول : باغ بهشت «سوفى آموندسن» از مدرسه بازمى گشت. بخشى از راه را با «يورون» آمده بود و با هم از آدم هاى مكانيكى گفت وگو…
🔹 #معرفی_کتاب

👈 قسمت دوم

تنها ويژگى براى يك فيلسوف خوب شدن حيرت كردن است...

سوفى حتى لحظه اى ترديد نداشت كه نويسندۀ نامه‌هاى ناشناس باز هم با او تماس خواهد گرفت. ولى تا آن زمان بايد زبان در كام كرد.
حالا ديگر نمى‌توانست در كلاس، همۀ دقت و توجه خود را متمركز كند. معلم جز از مطالب پيش پا افتاده سخن نمى گفت. چرا به جاى آن از طبيعت انسان يا از دنيا و منشأ آن بحث نمى كند؟
ناگهان دريافت كه آدم ها، چه در مدرسه و چه در جاى ديگر، به چيزهاى صرفاً روزمره علاقه نشان مى دهند. اما قطعا ًپرسش هایى اساسى‌تر و دشوارتر از آنچه در برنامه درس هاست نيز بايد وجود داشته باشد.

سوفی مدام به جعبه نامه ها سر میزد و نامه های جدیدی به همان شکل سابق بدون فرستنده و خطاب به خودش می یافت.
در پاكت نامه سه ورق بزرگ ماشين شده بود كه به هم سنجاق شده بودند. سوفى به خواندن پرداخت:

فلسفه چيست؟
سوفی عزیز
در زندگى چه چيزى از همه مهمتر است؟ براى كسى كه به اندازه كفايت رفع گرسنگى نمى كند اين چيز مهم، مواد غذایى خواهد بود. براى كسى كه در سرماست، حرارت است. و براى كسى كه تنهایى رنج مى برد، البته هم‌نشينى با ديگر مردمان.
اما، فراتر از اين ضرورت هاى اوليه، آيا باز هم چيزى هست كه تمامى مردم به آن نياز داشته باشند؟ فلاسفه گمان دارند كه آرى. مى گويند كه انسان فقط با شكم زندگى نمى كند. البته تمام مردم به غذا نياز دارند و نيز به عشق و محبت. اما چيز ديگرى هم هست كه به آن نيازمنديم:
اين كه: ما كه هستيم و چرا زندگى مى كنيم؟!!
آنچه غم انگيز است اين است كه ما خود به موازات بزرگ شدن، با چيزهایى بسيار متعددتر از سنگينى و وزن عادت مى كنيم؛ و در نهايت همه چيز را طبيعى مى يابيم و به همه چیز عادت میکنیم.

تنها خصلت لازم براى يك فيلسوفِ خوب شدن، تعجب كردن است.
به دليل‌هاى گوناگون، اكثريت اشخاص چنان درگير مسائل روزمره زندگى‌اند كه وقت و مجالى براى حيرت كردن از زندگى ندارند.

#ادامه_دارد

#تو_که_هستی
#روزمرگی
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut
🔹 #معرفی_کتاب

👈 قسمت اول

«آن كس كه از درس هاى ۳۰۰۰ ساله چيزى نياموزد، در زندگى كارى جز روز را به شب رساندن نمى‌كند.» (گوته
)

🔸فصل اول : باغ بهشت

«سوفى آموندسن» از مدرسه بازمى گشت. بخشى از راه را با «يورون» آمده بود و با هم از آدم هاى مكانيكى گفت وگو كرده بودند. يورون گفته بود كه مغز آدم يك كامپيوتر بسيار ظريف است. سوفى احساس كرده بود كه با عقيدۀ او موافقت كامل ندارد. نمى توان انسان را تا حد يك ماشين كاهش داد، نه؟

در نزديكى فروشگاه بزرگ هر كدام به راه خود رفته بودند. سوفى در خانه‌اى در انتهاى محله مسكونى زندگى مى‌كرد و براى رسيدن به مدرسه دو برابر بيشتر از يورون وقت مى گذاشت. گويى خانه‌اش تهِ دنيا بود، زيرا از پشت باغ آن جنگل آغاز مى‌شد.

هنگام باز كردن درِ باغ، سوفى نظرى به جعبۀ نامه‌ها انداخت. معمولاً اين جعبه هميشه پر از اعلان هاى تبليغاتى و چند پاكت بزرگ متعلق به مادرش بود؛ و او قبل از رفتن به اتاق خود و پرداختن به درس و مشق مدرسه آنها را روى ميز آشپزخانه مى‌گذاشت.

امروز تنها نامه ى كوچكى در جعبه ى نامه‌ها بود و آن هم خطاب به سوفى؛ فقط با اين عنوان: سوفى آموندسن شمارۀ ۳ - كوچه شبدرها ؛ و هيچ چيز ديگر.

نه اسم فرستنده و نه حتى تمبر پست. سوفى به شتاب در را بست و پاكت را باز كرد، در داخل آن تكه كاغذى يافت كه بزرگ‌تر از خود پاكت نبود و روى آن، اين چند كلمه نوشته شده بود:
تو که هستی؟
همين.
در كاغذ نه سلام و روز به خيرى بود نه اين كه از طرف كيست؛ سه كلمه به علاوه يك علامت سؤال.

تو كه هستى؟
چه پرسش ابلهانه اى!
مثل اين كه نمى دانست كه او سوفى آموندسن است! اما در نهايت اين سوفى كه بود؟ اين را درست نمى دانست.
و اگر به اسم ديگرى ناميده مى شد؟ مثلاً «آنه تيبسن» و در اين صورت آيا كس ديگرى مى‌بود؟

#ادامه_دارد

#تو_که_هستی
#سوفی
#آیین_و_اندیشه
🆔 @basijaut