کانون هیئات مذهبی نور"بخش بلده نور "

‍ 🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀

#شــهدا_شرمنده_ایم

#شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
نام پدر:غلامرضا
محل تولد:مازندران,نکا
محل شهادت:سوریه,حلب
تاریخ ولادت:1365/10/02
تاریخ شهادت:1395/01/21
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)

➿➿➿➿➿➿➿➿➿➿

#فرازی_از_وصیتنامه_شهید_مدافع_حرم

به نام خدا
به عنوان یڪ برادر ڪوچڪ به شما عزیزان عرض میڪنم
در میان ما انسانهایی وجود دارند ڪه فقط نیمه خالی لیوان را نگاه می ڪنند حتی اگر لیوان پر هم باشد از پر بودن لیوان ایراد میگیرند.

🥀🔹🥀
اختلاف عقیده و سلیقه در همه جا وجود دارد ولی این جور نیست ڪه باعث جدایی ، حتی جدایی خانواده ها شود. در بحث های سیاسی ڪشور اختلاف نظر وجود دارد ولی نباید این جور برداشت شود ڪه باعث از بین رفتن ما می شود.
🥀🔹🥀
هیچ ڪس برای فریب دادن و یار جمع ڪردن حرف های بد نمی زند و برای حرف های خود دلیل می آورد که ازنگاه مردم بی مطالعه انگار حق می گوید. دنبال این حرف های گول زننده نروید. صحبت ڪردن و انتقاد ڪردن و درباره موضوعی حرف زدن و تصمیم گرفتن مرحله دارد ما هنوز در مرحله پایینی گیر ڪرده ایم ، داریم از چند مرحله بالاتر از فهم خود حرف می زنیم و نظر میدهیم.
🥀🔹🥀
ما هنوز از انجام دادن اعمال مرحله خود عاجزیم ولی به دنبال اعمالی هستیم ڪه حتی نمی دانیم چیست. این نشانه آن است که نمی خواهیم از راه صحیح بالا رویم. ما بجای اینڪه اعمال مرحله ی خودمونو درست انجام بدیم ، داریم از دیگران انتقاد می ڪنیم.
🥀🔹🥀
در گوشه و ڪنار شنیده می شد ڪه این شهداء ڪشته بازی های سیاسی بزرگان شده اند
این حرف ها را نزنید.
هر ڪس ڪه جان خود را مخلصانه در ڪف دست خود میگیرید بدانید که برای بازی های سیاسی بزرگان نیست.

🥀🔹🥀
ارزش الهی دارد
نگوئید ندانسته ڪار می کنند. نگویید نمی دانند ڪه دارن چیڪار میڪنند. نگویید با ندونم ڪاری جان خود را ازدست داد. نگویید فریب خورد...

🥀🔹🥀
 پدر ومادر عزیزم خیلی به شما زحمت دادم.میدانم ڪه این چند سال چقدر برایم غصه خوردید ڪه من ناراحت نباشم. میدانم ڪه چقدر در بند ڪارهایم بودید و میخواستید ڪه غم به چهره ام نباشد.تمام همّ و غم شما خوشبختی ما بود ما قدر شما را ندانستیم.
🥀🔹🥀
امیدوارم حلالمان ڪنید و از دست ما ناراحت نباشید.
من ڪه هیچ بدی از شما ندیدم..
دوست دارم مرا ببخشید و هیچ غصه ای به دل خود راه ندهید.

🥀🔹🥀
نمی دانم چگونه از دنیا می روم اما آرزوی من جان دادن در راه خداست.
اینڪه در جوانی رفته ام خوشحال باشید.
دلم برایتان می سوزد ڪه می خواهید غم از دست دادن جوان را تحمل ڪنید.
🥀🔹🥀
درڪتان میڪنم ولی دوست دارم در جواب مردم بگویید ڪه خونش از خون حضرت علی اڪبر(ع) ڪه سرخ تر نبود.
در جواب مردم بگویید جوان را در راه امام حسین(ع) فدا کردم.
دوست دارم مثل حضرت زینب(س)با بینش ڪامل به این موضوع نگاه کنید.
🥀🔹🥀
ان شاءالله شما پدر و مادر عزیز به خواسته های خود برسید.
چنین پدرومادری آرزوی هر فرزندی است.
"دوستتان دارم"
🥀🔹🥀
🥀شـادے روح تمامے شـهدا بخوانیم فاتحه اے باذڪر صلوات🥀

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ #کانون_هیئات_مذهبی_نوربخش_بلده
👇👇👇
@baladeh_e_noor
🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀🔹🥀

‍ ‍ 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂

◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️
🥀♥️🥀
#شــهدا_شرمنده_ایم

#شهید_مدافع_حرم_اسماعیل_حیدرے
نام پدر:____
محل تولد:مازندران,امل
محل شهادت : سوریه,حلب
تاریخ ولادت:1347/12/02
تاریخ شهادت : 1392/05/28
اخرین مقام :سرباز بے بے زینب(س)

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

🥀 #زندگینامه_شهید_مدافع_حرم 🥀

سردار شهید حاج اسماعیل حیدری در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری نمود. با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن ڪم به جبهه های جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد.

🥀♥️🥀
با توجه به اینڪه در زمان جنگ از ادامه تحصیل بازمانده بود بعد از اتمام جنگ و با تلاش فراوان دوره دبیرستان را به پایان رساند و در ڪنڪور سال 1373 در رشته علوم اجتماعی دانشگاه گیلان قبول شد.

🥀♥️🥀
مدرڪ ڪارشناسی خود را در سال
1377 از دانشگاه گیلان و در ادامه مدرڪ ڪارشناسی ارشد خود را در سال 1384 و در رشته اطلاعات استراتژیڪ از دانشگاه امام حسین(ع) دریافت نمود. عنوان پایان نامه ڪارشناسی ارشد ایشان با توجه به دغدغه ایجاد اتحاد اسلامی در برابر استڪبار جهانی “بررسی امڪان شڪل گیری پیمان نظامی بین ڪشورهای اسلامی خاورمیانه” می باشد.

🥀♥️🥀
ایشان در سال 1366 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با وجود علاقه و استعداد فراوان در یادگیری و قدرت بالا در آموزش، به ڪسوت مربیگری دروس نظامی درآمد ڪه تا پایان عمر در همین زمینه فعالیت نمود.

🥀♥️🥀
در سال 1391 و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای ڪمڪ به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود و با توجه به تجربه بالای نظامی به آموزش و مشاوره نیروهای مردمی سوری اقدام ڪرد.

🥀♥️🥀
فعالیت ها و تلاش های این بزرگ مرد در تاریخ 28 مردادماه 1392 به ثمر نشست و در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری درنهایت به دوستان شهیدش پیوست.
🥀♥️🥀

🥀روحش شاد یادش گرامے🥀
#کانون_هیئات_مذهبی_نوربخش_بلده
👇👇👇
@baladeh_e_noor
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂

✨﷽✨
#شــهدا_شرمنده_ایم

یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت،
رسید به چراغ قرمز ، ترمز زد و ایستاد
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک
و رفت  بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله …

هرکی آقا مجید و نمی‌شناخت‌، غش غش می‌خندید
و متلک می‌نداخت و هرکیم می‌شناخت، مات و مبهوت نگاهش می‌کرد که این مجید چش شده؟!
قاطی کرده چرا؟!

خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟
حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی‌حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه.
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه. دیدم این بهترین کاره!
همین!

#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
👇👇👇
@baladeh_e_noor