◾برشی از کتاب "ماجرا فقط این نبود"
«چیزی به اسم خوشی همهی خانواده وجود ندارد.» یکی باید چیزی را فدا کند: مسئله فقط این است که چقدر و برای کی.
پدر و مادرم بسیار بیشتر از حدی که به نظر من عاقلانه میآید یا کسی به هر آدم دیگری ببخشد به من بخشیدهاند، بسیار بیشتر از حدی که من میتوانم به بچههای خودم ببخشم. هر چند در ظاهر به نظر میآید من به بچههایم از هر چیزی خیلی بیشتر بخشیدهام: پول بیشتر، فرصت بیشتر، تعطیلات بیشتر، فضای بیشتر، اما پدر و مادرم زندگیشان را به من دادند. برای پدرم بچهها و زندگی خانگی جای خلق هنری را گرفت. و برای مادرم کشور جدید جای کشور قبلی را.
من مجبور نبودم از این انتخابهای تلخ بکنم و معمولاً با حسی از گناه به پدر و مادرم فکر میکنم: که من کارهایی را کردم که آنها هیچ وقت فرصتش را نداشتند، و من این کارها را زیر نگاه آنها کردم، با استفاده از زمان آنها، انگار که آنها خودشان صرفاً مدیر زمان بودند و نه آدمهایی مجزا که زمانِ مدامکوتاهشوندهی هستیِ خودشان را زندگی میکنند...
نویسنده: زیدی اسمیت
مترجم: معین فرخی،احسان لطفی
چاپ دوم 1398
127ص
قیمت: 21.000 ت
#انتشارات_اطراف