من
#محمد_حسین_مروتی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱. جزو اولین جانباخته های انقلاب زن، زندگی، آزادی بودم. فقط ۱۸ سالم بود، متولد ۳۰ خرداد ۱۳۸۳. پدرم معصوم و مادرم ماهرخ بود. اهل خلخال اردبیل و ساکن قرچک ورامین بودم. تازه دبیرستانم تموم شده بود و دیپلم گرفته بودم و در یه کارخونه جوراب بافی کار میکردم.
روز پنجشنبه ۳۰ شهریورماه بود. اعتراضات خیابونی بعد از کشته شدن مهسا امینی به محل ما هم کشیده شده بود، نیروهای سرکوب با گلوله جنگی به مردم شلیک میکردن، حدود ساعت هشت شب تو میدون کلانتری(منبع آب)قرچک به من تیراندازی شد، سه گلوله به کتف و قلب من شلیک شد، به زمین افتادم و چشم از دنیا بستم.
در گواهی فوت که ثبت احوال قرچک صادر کرد علت مرگمو برخورد اجسام سخت یا تیز عنوان کردن!!
بعد از مرگم نیروهای امنیتی تا سه روز جسد منو به خانوادم تحویل نمیدادن، خانواده من تو این مدت شدیدا تحت فشار نهادهای امنیتی بودن که در مورد کشته شدنم حرفی نزنن و بعدش مراسمی برام برگزار نکنن.
روز چهارم یعنی در تاریخ ۳ مهر ماه ۱۴۰۱ در فضای به شدت امنیتی جنازه رو تحویل دادن و مراسم خاکسپاری من انجام شد.
راستی وقتی زنده بودم یه ویدیو در حال آوازخوانی رباعیات خیام از خودم گرفته بودم، اینو میخوندم:
«این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که بر گردن یاری بوده است»
هموطن از این به بعد منو با این شعر
زیبای خیام به خاطر بسپار.
من ناجوانمردانه با آرزوهای جوانی دفن شدم…
💔#مهسا_امینی #علیه_فراموشی🆔@AzadiMagazine