پای اصرار دلم پای خدا افتادم
سر سجاده به تسبیح و دعا افتادم
دست من نیست گناهم بخدا کار دلاست
گردن عشق، اگر هم به خطا افتادم
تو که رفتی غزلم نیمه رها شد به کنار
و من از چشم همه قافیه ها افتادم
طفلکی سوخت دلم در تب دلدادگی اش
در پی دکتر و درمان و دوا افتادم
خاطراتت نفسم را همه شب بی تو برید
مُردم، از قلب تو روزی که جدا افتادم
سالیانیست در افکارِ خودم غوطه ورم
که من از قله ی عشق تو چرا افتادم؟
همهی شهر به حال من افسرده گریست
که کجا بودم و اینک به کجا افتادم !
قطره اشکی شدم از گوشهی چشمان خدا...
محض دیدار تو در دام بلا افتادم
#شیوا_صالحی☘#پ