🔥 ریشهی جشن کهن و ملی چهارشنبه سوری در شاهنامهبر پایه ی سرودههاى حکیم فردوسى، سیاوش فرزند کیکاووس، در ۷سالگى مادر خود از دست داد. پس پادشاه، سودابه را که زنی زیبا بود به همسری گرفت.
سودابه عاشق سیاوش شد و در اندیشه بود تا به گونهاى سیاوش را به کاخ خویش بکشاند. دختر زیبا و جوان خود را بهانه نمود و سیاوش را به کاخ خود فرا خواند:
بیاراسته خویش چون نوبهار
بگردش هم از ماهرویان هزارسیاوش به کاخ سودابه درآمد.
سودابه به او گفت:
زمن هر چه خواهى، همه کام تو
بر آرم، نپیچم سر از دام توسودابه پس از گفتن عشق خود، به سیاوش نزدیک مىشود و ناگاه او را درآغوش کشیده و مىبوسد!
رخان سیاوش چو خون شد زشرم
بیاراست مژگان به خوناب گرم
چنین گفت با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بى وفائى کنم
نه با اهرمن آشنائى کنمسیاوش بسیار خشمگین گشت و برای برون رفتن از کاخ سودابه، برخواست.
سودابه که از فاش شدن رازش بیم داشت، داد و فریاد کرد و دامن پاره کرد تا گناه را به گردن سیاوش بیندازد!
بزد دست و جامه بدرید پاک
به ناخن دو رخ را همى کرد چاکبا دادو فریاد سودابه، کیکاووس از جریان آگاه شد و سیاوش را فراخواند.
سیاوش به پدر گفت که پاکدامن است.
شاه موبد را فرخواند و در آخر موبد گفت:
فرمان دهید آتشی بزرگ بیفروزند، هر کدام از آتش گذر کند بی گناه است:
نهادند هیزم دو کوه بلند
شمارش گذر کرد بر چون وچندسیاوش گفت آماده است از کوه آتش بگذرد تا راستی حرفش آشکار شود:
به نیروی یزدان نیکی دهش
کزین کوه آتش نیابم تپش
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکی خود و زرین نهاده به سربه پدر گفت اندوهگین مباش و سوار بر سیه، اسب خود شد (نام اسب سیاوش شبرنگ به معنی سیاه یا سیه بود).
سیاوش سیه رابدانسان بتاخت
تو گفتى که اسبش بر آتش بساخت
زآتش برون آمد آزادْ مرد
لبان پر ز خنده برخ همچو ورد
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و باد یکسان بود
سواران لشکر برانگیختند
همه دشت پیشش درم ریختند
سیاوش به چالاکی با سیه از آتش گذشت و تندرست بیرون آمد:
یکى شادمانى شد اندر جهان
میان کهان و میان مهان
سیاوش به پیش جهاندار پاک
بیامد بمالید رخ را به خاک
که از تَف آن کوه آتش بِرَست
همه کامهٔ دشمنان کرد پست
بدو گفت شاه اى دلیر جهان
که پاکیزه تخمى و روشن روان
چنانی که از مادر پارسا
بزاید شود بر جهان پادشا
سیاوخش را تنگ در برگرفت
زکردار بد پوزش اندر گرفت
مى آورد و رامشگران را بخواند
همه کام ها با سیاوش براند
سه روز اندر آن سور مى در کشید
نبد بر در گنج بند و کلید!گذشتن سیاوش از آتش، روز بهرام شید (سهشنبه) پایان سال رخ داد و پدرفرمان داد که فردایش چهارشنبه (تیر شید) در میدان اصلی شهر سوری برای تمام مردم برپا کنند..
و از چهارشنبه تا ناهید شید (آدینه) به فرمان کیکاووس سرتاسر
ایران جشن ملی خوانده شد و سور و شادمانى همه جا را فرا گرفت.
و
چنین بود که از آن پس، به یاد گذشتن پیروزمندانه و پرافتخار سیاوش از آتش، سهشنبه آخر سال را جشن میگیرند.
چهارشنبهسوری تان مبارک🌱#چهارشنبه_سوری#کمیته_ایرانشناسی#کمیسیون_فرهنگی@ArmaneQalam 🌱