#نوستالژی#معرفی_کتاب#قصه_های_هزاوه#رضا_مهدوی_هزاوه📚 آمیرزا صادق
کتابِ تاریخِ گرانبهایش را گاهی به میدانچه [روستای هزاوه] می آورد و از روی آن برای اهالی می خواند .
یک بار که همین کار را کرده بود به جوان هایی که دور و بَرَش جمع شده بودند ، گفت : «شماها تاریخِ ناصرالدین شاه رو می دونید ؟»
هیچ کس نمی دانست .
[آمیرزا صادق] گفت : «شماها می دونید احمدشاه کی بوده ؟»
باز هم هیچ کس چیزی نمی دانست .
گفت : «شماها می دونید ستارخان و باقرخان کی ها بودن ؟»
یکی از از جوان ها گفت : «اسمِ شون رو شنیدم»
یدالله به آمیرزا صادق گفت : «برا مون قصه بگو»
آمیرزا صادق گفت : «قصه همین بود» . . .
⭐️ قصه ی فوق نمونه ای از
کتاب "قصه های هزاوه" نوشته ی "رضا مهدوی هزاوه" می باشد . نویسنده ی این
کتاب ، زادگاهِ خود را به سبکی نوستالژیک بیان می کند . وی سعی دارد در قالب داستان هایی کم حجم و جملاتی کوتاه ، به
معرفی روحیاتِ اهالی روستای هزاوه بپردازد .
💳 می توانید این
کتاب را از لینک روبرو خریداری کنید :
http://yon.ir/mgaOi✍️ #عرفان_ساوه_ایhttp://yon.ir/C2cKuhttps://telegram.me/joinchat/BhG_3zwc6l9GVEZnbZhGLw@ArakiBass