✳️ پدر به علی اکبر گفت:« پیش رویم،مقابل چشمانم راه برو!»
و او راه رفت. چه می گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه می رود ؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد. اصلا گمان کن که سرو، پای راه رفتن داشته باشد! نه، پای راه رفتن نه، قصد خرامیدن داشته باشد...
و حسین سر بلند کرد و گفت:« شاهد باش خدای من! جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت، در سیرت، در کردار، در گفتار و حتی در گام های رفتار. تو شاهدی خدای من که ما هر بار برای پیامبر دلتنگ می شدیم، هربار دلمان سرشار از مهر پیامبر می شد، هربار جای خالی پیامبر جانمان را به لب می رساند، هربار آتش عشق پیامبر، خرمن دلمان را به آتش می کشید، به او نگاه می کردیم. به این جوان که اکنون پیش روی تو راه می رود و در بستر نگاه تو راهی میدان می شود...»
#پدر_عشق_پسر#سیدمهدی_شجاعی🔆 میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک...