اندیشیدن تنها راه نجات

#arian_x
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndisheKonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
🧠رفتارگرایی در فلسفه ی ذهن

فلسفه ذهن یک حوزه بسیار مهم است که از قدیم تا امروز با تحولات بسیاری مواجه بوده است.قصد داریم گرایش های مختلف در فلسفه ذهن را بررسی کنیم و در اینجا بعنوان نخستین گرایش ،رفتارگرایی که شاخه ای از ماده گرایی در فلسفه ذهن است را بررسی می کنیم.

📖نیچه در چنین گفت زرتشت می گوید :
"من تن و روانم". کودک چنین می گوید و چرا چون کودکان سخن نمی باید گفت؟

اما مرد بیدارِ دانا می گوید: من یکسره تن هستم و جز آن هیچ ؛ و روان تنها واژه است برای چیزی در تن.

تن خِرَدی است بزرگ ؛ کثرتی با یک معنا ؛ جنگی و صلحی ؛ رمه ای و شبانی.

برادر ، خرد کوچکت ، که "جان"اش میخوانی ، نیز افزار تن توست؛ افزار و بازیچه ای کوچک برای خرد بزرگت. "من" می گویی و از این گفته مغروری . اما بزرگتر از این –که نمی خواهی بدان باور داشته باشی– تن توست و خرد بزرگش ، که "من"نمی گوید، اما "من" را در کار می آورد.


🌀نیچه در این سطور به نقد دوگانه انگاری می پردازد که تن یا جسم را نادیده می گیرند. نیچه میگوید "جان" (یا روح یا ذهن) تنها یک واژه برای توصیف چیزی در بدن است. شکل گیری نظریه رفتارگرایی را پیشبینی و تحلیلی زبان شناختی از "خود" ارائه می دهد که نوعی رویکرد ماده گراست.(در کل در رویکرد ماده گرایی ادعا می شود پدیده های ذهنی می توانند به پدیده های فیزیکی تقلیل یافته و توصیف شوند) او با اشاره به اینکه ذهن همزمان رمه و شبان است، نظر خود را درمورد نقش ذهن و ارتباط آن با احساسات و غرایزی که توسط هورمون ها برانگیخته می شوند بیان می کندـ طبق عقیده ی نیچه "خرد بزرگ" دربردارنده ی عقل و احساس و نیز آگاهی و نا آگاهی است.

💭نمایش ذهنی هابز

توماس هابز در جستجوی شناخت ماهیت ادراک بود.او معتقد بود اشیا بر اندام های حسی ما فشار فیزیکی وارد می کنند و این تاثیرات فیزیکی از طریق اعصاب به ذهن منتقل می شوند و در آنجا به خواص ظاهری بدن ما تبدیل می شوند.هابز معتقد بود این تاثیرات زاده ی تخیل ما یعنی ساختار های ذهنی ما هستند.

🗯به باور او اشیای فیزیکی تنها می توانند بر اشیای فیزیکی تاثیرگذار باشند و تجربیات حسی ما فقط می توانند منجر به فعالیت فیزیکی شوند و خود این تجربیات غیر فیزیکی هستند.


💠این موضوع به ایده ی "نمایش ذهنی" ( internal theatre ) توسط هابز ختم شدـ هابز همواره میان ذهن بعنوان پدید اورنده ی تخیل و اساس مادیِ آگاهی بعنوان بخشی از زنجیره ی علت و معلول های فیزیکی تمایز قائل بود. از نظر هابز حتی ادراک ، بخشی از دنیای فیزیکی و مکانیکی است و آنچیزی که ذهن می نامیم بر اساس همین دنیای فیزیکی ساخته می شود

📘مل تامپسون ( در مقام توصیف و نه باور) در این مورد می گوید شواهد بسیاری مبنی بر این که ذهن به نوعی یکی از مشخصه ها و ویژگی های مغز است ،وجود دارد.مثلا شخصی که از افسردگی شدید رنج می برد ،می تواند به طریق الکتروشوک درمانی درمان شود.به همین ترتیب شخصی که از یک آسیب مغزی رنج می برد ،ممکن است در اثر درمان های الکتریکی دچار تغییر شخصیت شود.حتی می توان از طریق تکانه های وارده بر اثر فعالیت های الکتروشیمیایی در ماهیچه ها ،اعصاب و مغز ،کلیه ی فعالیت های یک فرد را ثبت و بررسی کرد.این یک فرایند الکترومکانیکی مستقل است.اما اگر ذهن هیچ دخالتی در این سلسله فعالیت ها نداشته باشد ،چرا باید آن را مورد توجه قرار دهیم....

#arian_x


#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim

مطالعه کامل مطلب در سایت🔰
http://52hertzz.com/1798-2/
#تعصب و پافشاری روی نظرات نادرست


اگر از جمله کسانی باشید که اهل بحث و گفتگو در مورد باورها و نظرات مختلف است، بی تردید و به دفعات با اشخاصی روبرو شده اید که دلایل کافی و روشنی برای عقیده خود ندارند،اما با این حال پس از آنکه عقاید آنها نقد می شوند، همچنان بر باور خود می مانند و گویی هیچ اشکالی به عقیده آنها وارد نشده است.

💠این مسأله در تمام باور ها و عقاید وجود دارد، حتی بسیاری از کسانی که به خیال خود باورهایشان کاملا علمی است، در مباحث فلسفی کاملا نگاهی قاطعانه و غیر قابل نقد دارند.درصورتی که روش علمی به این علت موفق بوده و هست که همواره قابل نقد و در معرض ابطال قرار دارد.حتی اگر با فعالیت های دانشمندان بزرگ آشنا باشیم می بینیم که بزرگترین آنها کسانی بودند که با جرأت مثال زدنی اشتباهات خود را پذیرفته و آنها را تصحیح کردند.

👤برای مثال یکی از دانشمندان بزرگ تاریخ که نقشی کم نظیر در انقلاب علمی سده هفدهم داشته، یوهان کپلر است.او وقتی درمورد دینامیک حرکت سیارات تحقیق می کرد، متوجه یک باور اشتباه خود شد.

🌀پیش از آن کپلر همانند باور معمول آن دوره تصور میکرد علت حرکت سیارات روح است.او در رساله راز کیهان این علت را " اَنیما مُتریکس" به معنای "روح محرک" نامید.

🔆اما پس از آنکه متوجه شد اجرام هرچه بیشتر از خورشید فاصله میگیرند، قدرت کمتری برای حرکت آنها وجود دارد، نظر خود رای تغییر داد و در نسخه دوم راز کیهان نوشت: اگر لفظ "نیرو"(ویس vis) را به جای "روح" قرار دهید به اصلی خواهید رسید که نجوم جدید بر آن استوار است.

کپلر به محض اینکه متوجه شد روح در واقع هیچ تأثیری ندارد، لفظ "روح محرک" را به "نیروی محرک" تغییر داد.

📖کپلر همانطور که خودش بعدها نوشت پیش از آن تحت تاثیر ژولیوس کایسار اسکالیگر بود اما به محض اینکه شواهد را خلاف با باور خود دید، تغییر عقیده داد.
همین نکات بسیار مهم تحولات بزرگ دنیای علم را می سازند.حال اگر کسانی که با جزم و جمود فکری حتی بدیهی ترین دلایل را خلاف باور خود برنمی تابند، جای کپلر قرار می دادیم چه میشد؟ واضح است که هیچگاه این افراد
نمی توانند کمترین تحول فکری را حتی در خود ایجاد کنند ،چه رسد به تحولاتی عظیم در حوزه ی علم.

🔗نکته آخر اینکه دوباره تاکید می شود این جزم اندیشی و پافشاری روی افکار شامل اکثر ما با هر عقیده و باوری می شود و مختص به یک قشر بخصوص نیست.گاهی در پوشش علم و گاهی در پوشش غیر علمی. این نکته از این جهت تاکید شد که ما غالباً وقتی نقدی را میبینیم ،فوری خود را از محدوده ی آن نقد بیرون قرار می دهیم و تنها مخالفان باور خود را مشمول آن نقد می دانیم، در صورتی که اگر خود را خوب واکاوی کنیم به ایرادات متعددی دست می یابیم.

#arian_x
#اندیشه_کنیم
@AndisheKonim

http://52hertzz.com/1618-2/
جبر و اختیار

آیا ما اراده ی آزاد داریم ؟

در این مطلب به نظرات مختلف پیرامون جبر و اختیار می پردازیم. از فلاسفه دوران باستان تا به امروز. گرچه سعی شد که مطالب خلاصه شوند تا از حوصله خارج نباشد، اما به علت سنگینی موضوع ، بازهم به تفصیل انجامید.


⭕️ در بحث جبر و اختیار سه موضع و نگرش کلی وجود دارد

۱-جبرگرایی ( Determinism )
۲-اختیارگرایی ( Libertarianism )
۳-سازگار گرایی ( compatibilism )


🗯جبرگرایان معتقدند علیّت در جهان صادق است و وجود چرخه ی علت ها ، دلیلی بر عدم اختیار در ما انسانهاست. به عبارت دیگر وقتی هر معلولی علتی دارد ، پشت تمام تصمیم های ما یک سلسله ای از علت ها وجود دارند و این علت ها تعیین کننده ی تصمیمات ما (به همین دلیل determinist را به تعین گرایی نیز ترجمه می کنند ) و دلیلی بر عدم وجود اختیار و اراده ی آزاد هستند.

💭در سوی مقابل اختیارگرایان معتقدند تعین گرایی -یا دیترمینیسم- خطاست. یعنی اگر چرخه ی علت ها در جهان بطور کلی صادق بود، آنگاه اعتقاد به اختیار مردود میشد،اما اینگونه نیست و اراده ی آزاد ما انسانها صادق است.

💬اما دیدگاه سومی که چیزی میان این دو باور است، سازگارگرایی است.سازگارگرایان معتقدند هم علیت و زنجیره ی علت ها صادق است و هم اختیار، و این دو با هم منافاتی ندارند. به عبارت ساده تر هم ما می توانیم اراده آزاد داشته باشیم و هم زنجیره ی علت ها و دیترمینیست درست باشد.

♦️در ادامه در مورد جزییات این نگرش ها توضیح خواهیم داد و به نمونه هایی از استدلال های اندیشمندان متعلق به هر کدام از این دیدگاه ها می پردازیم.(که مطالعه آن پیشنهاد می شود)

#arian_x


@AndisheKonim

مطالعه کامل مطلب در سایت🔰
http://52hertzz.com/determinism/
#متافیزیک ،بزرگترین سواستفاده تاریخ اندیشه!

مفاهیم بسیاری در شبه علم مورد سواستفاده قرار گرفته اند.اما به جرات می توان گفت متافیزیک سرآمد آنهاست.این واژه همانطور که احتمالا می دانیم از کتاب متافیزیک ارسطو آمده است.اما این فقط سرآغاز این واژه است.

متافیزیک در عربی به "مابعدالطبیعه" ترجمه شده و یکی از خطاهای رایج استفاده آن به جای "ماوراءالطبیعه" بوده است.این دو واژه به هیچوجه یکی نیستند. برخی متافیزیک را مهمترین و سرآغاز پرسش های فلسفه می دانند.یعنی ابتدا پرسش های بنیادین با متافیزیک آغاز می شود. البته یک دلیل دیگر از خطاهای مربوط به متافیزیک ، کاربرد اصطلاحات نزد فلاسفه است.در فلسفه واژگان مانند فیزیک ترجمه نمیشود.در فیزیک یک واژه یک معنای واحد دارد. اما در فلسفه اینچنین نیست،مثلا واژه subjective در کانت با هگل متفاوت است. حتی در میان فلاسفه علم یا دانشمندان هم واژگان مرتبط با فلسفه علم متفاوت بوده است.پوپر یا داروین از اصطلاح متافیزیک تعبیر متفاوتی داشتند.

💠در نتیجه متافیزیک از واژگان بنیادینی است که خود واژه نیز مباحث مختلف و گسترده دارد.اما در مفهوم کلی متافیزیک یا متاگیتیک یک از شاخه های فلسفه است که به پرسش هایی درباب وجود در مورد زندگی و جهان می پردازد. اما وجود مفاهیم بنیادین غیر فیزیکی. برای مثال چیستی انسان ،جبر و اختیار، جهان ، ذهن و آگاهی،ذهن و ماده ،علیت، ثبات،تغییر و.... به بیان ساده تر هر آنچه که در مورد پرسش های کلی ما در مورد جهان که خارج از دسترس فیزیک هستند. این وجه اشتراک تعریف متافیزیک است.اما وجه اختلاف آن کاربرد و جزئیات تعریف متافیزیک است. برای مثال پس از فلسفه مدرن ،متافیزیک اکثرا به روش غیر فیزیکی نسبت داده می شود. این شاخه حتی به مباحث امروزی فلسفه علم هم ورود کرده است.برای مثال مباحث فلسفی در باب هوش مصنوعی که هوش مصنوعی بعنوان هوشمندی مشابه انسان وجود دارد یا ندارد آیا هوش مصنوعی فراتر از هوش انسان خواهد رفت؟ اینها پرسش های فیزیکی نیستند. به نوعی رویکرد غیر از فیزیک در فلسفه مدرن به رویکرد متافیزیکی نسبت بیشتری داده می شود.یعنی دیگر تنها بعنوان یک شاخه از فلسفه از آن یاد نمی شود، بلکه به کلی رویکردهای عقلانی فلسفه را رویکرد متافیزیکی می دانند.اما عده ای با چنین تعاریفی مخالف هستند،یعنی معتقدند همان تعریف کلاسیک متافیزیک باید ارائه شود.در این صورت محدوده متافیزیک،تنها پرسش های بنیادین وجودی است.اما بسیار اهمیت ویژه ای در همین محدوده وجود دارد. یعنی برای هر بحثی ابتدا پیشفرض متافیزیکی وجود دارد. مثلا اگر در باب اعمال انسان صحبت می کنیم،ابتدا پیشفرض جبر یا اختیار را داریم.اگر در باب سلسله علل مسائل فیزیکی صحبت میکنیم ،ابتدا پیشفرض علیت را داریم. اگر در باب واقعیت صحبت میکنیم ابتدا پیشفرض قوه ادراک هاصی مد نظر داریم.(مثلا اینکه واقعیت همان است که میبینیم ،یا با تغییر درک میکنیم،یا به کلی خطا میکنیم).

نکته دیگر که همواره سبب خطای ما می شود،پرداختن به مباحث متافیزیک است. فرض کنیم در باب یک مساله متافیزیکی ،ادعایی مطرح شود.اگر شما در جایگاه رد آن ادعا نیز قرار بگیرید، باز هم یک بحث متافیزیکی داشته اید.یعنی گاهی مخاطبان مباحث فلسفی تصور می کنند ادعاهایی که نمیپسندیم، متافیزیکی هستند، پس رد آنها رد متافیزیک است.در صورتی که رد ادعای مرتبط با متافیزیک، خود یک ادعای متافیزیکی دیگر است.

مورد دیگر که ابتدای مطلب هم اشاره ای شد خطای تاریخی رایج است.غالبا ادعاهای ماورا الطبیعه را با متافیزیک که مابعدالطبیعه است.اشتباه می گیرند .شاید اگر ترجمه ماوراء الطبیعه را همان پارانرمال و مابعدالطبیعه را متافیزیک بدانیم، کار راحت تری داریم.چرا که هر ادعایی که مرتبط با ماورا باشد، خارج از متافیزیک و در حیطه پارانرمال است. برای مثال گاهی دیده ایم ادعاهای مربوط به یوفو ها و فرازمینی ها،یا اشباح را با متافیزیک جمع می بندند! در صورتی که این ادعاها مربوط به حوزه ماوراالطبیعه و بی ربط با متافیزیک هستند.


🔚نکته آخر اینکه با هر تعریف جزئی یا با همان تعریف کلی از متافیزیک، همچنان مباحث متافیزیک جزو مباحث اساسی فلسفه و حتی فلسفه در علم هستند.برای مثال سه روز قبل شان کرول (دانشمند مشهور فیزیک) مقاله ای کاملا در حیطه متافیزیک منتشر کردـ یا کتب مختلفی که رویکرد علم گرایانه دارند و پرسش های اساسی متافیزیکی را مورد بررسی قرار می دهند.در کل پیشفرض های متافیزیکی اهمیت بسیار جدی در مباحث فلسفی علمی، فیزیک و فلسفه دارند.

#arian_x


@AndisheKonim
🆚جان لاک یا اسپینوزا ؟ کشف نامه های لاک در کالج مریلند و مناقشات در باب لیبرالیسم


جان لاک از اولین فیلسوفان روشنگری است که بسیاری او را پدر لیبرالیسم کلاسیک و سیاست لیبرالیسم در دنیای امروز می دانند . "رساله ای دربارهٔ حکومت" او در توسعه دموکراسی لیبرال بسیار تاثیرگذار بود. "نامه ای درباب تساهل" که در سال 1689 منتشر شد نیز یک متن اصلی در تقویت عقاید آزاد و تساهل و تحمل درباب عقاید مختلف بود. هر دو این آثار تفکر توماس جفرسون و دیگر رهبران انقلاب آمریکا را شکل داد که بر اساس آن تفکیک عقاید و سیاست (کلیسا و حکومت) پدید آمد.

📜اما چنانچه پس از کشف نامه ی اخیر جان لاک کنان مالک در مقاله ای می نویسد : در چهار قرن اخیر تا به امروز این پرسش که چه کسی و چه تفکری باید تحمل شود؟ مسأله ای جدی در اندیشه لیبرال بوده است.[1] به باور او لیبرال های غربی مدتهاست که یک قهرمان تاریخی اشتباه را انتخاب کرده اند.

⛪️شاید برای کسانی که آشنایی زیادی با تاریخ فلسفه و بویژه بنیان های لیبرالیسم ندارند، جای تعجب باشد. زیرا در این اندیشه ، از آزادی و دموکراسی برای تمام اندیشه ها ،مذاهب و گرایشات بطور یکسان دفاع می شود.

اما مشکلی که وجود داشته و به باور برخی تا امروز همچنان وجود دارد، استثنا قائل شدن برای برخی اندیشه ها در آراء جان لاک و تا همین امروز حکومت های غربی است.

📕علیرغم اینکه لاک در "نامه ای درباب تساهل" از آزادی، سلامتی و دارایی بعنوان دغدغه های اصلی دولت دفاع می کندو می نویسد دولت نباید نگران اعتقادات فرد باشد،منتقدان لیبرالیسم کلاسیک همواره در نقد جان لاک و همفکران او استدلال کرده اند که لاک برداشت محدودی از آزادی داشته است. آنها بر اساس نوشته های لاک ادعا می کنند هدف وی آزادی عبادت جماعت پروتستان و نهایتاً برخی دیگر بوده و این آزادی و تساهل را برای هیچ کاتولیک و ناباوری قائل نبود. زیرا کاتولیک ها با شاهزاده بیگانه (پاپ) بیعت داشتند.(در آن دوران او کاتولیک ها را پاپیست خطاب می کرد). لاک عقاید کاتولیک ها را خلاف حفظ "جامعه مدنی" میدانست.


🚸برخی از منتقدان ، لیبرالیسم مدرن موجود (یا نئولیبرالیسم ) را نیز پیرو همین مشی لاک می دانند، منتها معتقدند به جای کاتولیک ها، این بار عقاید دیگری مورد تبعیض قرار می گیرند.برای مثال معتقدند
همان تعصبات ضد کاتولیک میان لیبرال ها همچنان پس از چهار قرن وجود دارد، اما جای کاتولیک ها با دیگر عقاید تغییر کرده است، ابتدا یهودیان و امروز مسلمانان دچار این تبعیض ها هستند .

✉️این انتقادات به جان لاک همگی تا پیش از کشف نامه او (چند هفته پیش، sep2019) هیچ پاسخی نداشت. دست کم انتقاد نخست از خود جان لاک در تبعیض قائل شدن میان کاتولیک ها و دیگران ، هرگز با پاسخ مستندی مواجه نمیشد،چرا که اساساً جان لاک به وضوح میان این عقاید تبعیض یا حداقل تمایز قائل شده بود. اما چندی قبل نامه ای از جان لاک در کتابخانه ای در یک کالج کوچک کشف شد تحت عنوان "دلایل تحمل پاپیست ها بطور برابر با دیگران" . (منظور لاک از پاپیست همان کاتولیک ها بوده)

📨پس از تایید شواهد و اصل بودن این نامه که در آرشیو کالج سنت جان در آناپولیس مریلند یافت شد، موضوع دیگری مطرح شد. برخی منتقدان که پیش از این شدیدا لاک را به باد انتقاد گرفته بودند، به ناچار تغییر رویه داده و از زوایای دیگری آن را نقد کردند، یا تاکنون ساکت ماندند. البته برای آگاهی بیشتر از انتقادات جدید این منتقدین، باید منتظر ماند تا زمان بیشتری سپری شود. اما انتقادات بسیاری که پیش از این در مورد لاک ارائه شده بود، تقریبا فروریخت.

یکی از انتقادات جدید به لاک این است که چرا او که ابتدا این عقیده برابری و آزادی را درباب کاتولیک ها نیز روا می دانسته، بیست سال بعد در رساله خود ، چنین تبعیضی را مجاز شمرده است؟ او در این متن تازه کشف شده نوشته: آنها باید به همان میزان قابل تحمل باشند. لاک در عمل چنین آزادی برابری را برای کاتولیک ها دشوار میدید و به این اشاره کرده بود.[2]

⚠️اما کسانی مانند مالک معتقدند: اندیشه های جان لاک تا امروز در غرب جاری است. همچنان به دلایل ناموجه ،برخی عقاید با استثناء مورد تبعیض قرار میگیرند. با اخبار دروغ ، نفرت پراکنی ها و استدلال های ناموجه زیادی که برای محدود کردن برخی عقاید مطرح می شود.استدلال هایی که غالباً به اندازه استدلال لاک مشکل دارند.

👤متفکر روشنگری که واقعا نگرش لیبرال و آزادی خواهی برابر را ارائه داده بود، لاک نبود، بلکه باروخ اسپینوزا فیلسوف هلندی بود. اما کار او بویژه در غرب کمتر جدی گرفته شد.

آرین رسولی

ادامه🔰
http://52hertzz.com/lockandspinoza/

@AndisheKonim
#اشتباه
#شبه_علم

🌌اوموآموا ( Oumuamua ) و شایعات

👽اوموآموا یک جرم میان ستاره ای بود که چندی پیش موجب شایعات بسیاری شد.این شایعات با احتمالی که دانشمند مطرح کردن، دامن زده شد.

آبراهام لئوب و شمول بیلی اخترشناسان از هاروارد، گفتند شاید این جرم میان ستاره ای یعنی، اوموآموا ممکن است توسط بیگانگان فضایی ارسال شده باشد.

از همان ابتدا برخی از متخصصان این ادعا را نپسندیدند و اعتراضاتی شد. این ادعا بیشتر شبیه به ادعاهای نشریات زرد شبه علمی بود،نه به این خاطر که اسم بیگانگان و احتمال آن داده شده بود،بلکه بخاطر عدم شواهد مناسب و درخور این ادعا،آن هم از سوی دو اخترشناس.این ادعا سخت نظر فرضیه پردازان توطئه را جلب کرده بود و گمانه زنی های مرسوم شبه علمی و کاذب اوج گرفته بود و طبق معمول مترجم های ناآشنا با ترجمه مطالب بی ارزش ، باعث سوبرداشت میشدند.

اما در بررسی های بعدی ،همانطور که انتظار میرفت مشخص شد اوموآموا یک دنباله دار میان ستاره ای است.

🌀محققان در پژوهشی نشان دادند حرکت قوسی این جرم نمی‌تواند به تنهایی با نیروی گرانش خورشید و سیارات توضیح داده شود و باید غیر گرانشی باشد.

🔭طبق پژوهش های بعدی مشخص شد شتاب این جرم در فاصله گرفتن از خورشید و گاز خروجی آن کاملا مطابق با حرکت یک دنباله دار است.

📡در پژوهشی دیگر ، دانشمندان از موسسه SETI (موسسه ی جستجوی حیات فرازمینی) با بررسی این جرم ،اعلام کردند هیچ سیگنال یا امواج رادیویی وجود ندارد. جری هارپ گفت:ما در جستجوی سیگنالی بودیم که اثبات کند این جرم شامل امواج رادیویی و فناوری خاصی است.با جستجوهای ما ،چنین چیزی کشف نشد.

💫این اولین جرم میان ستاره ای از خارج منظومه شمسی به داخل آن است.
پژوهش ها نشان می دهد این دنباله دار در سال ۲۰۲۵ به لبه خارجی کمربند کویپر و در سال ۲۰۳۸ به مرزهای منظومه شمسی خواهد رسید

#arian_x

http://52hertzz.com/1920-2/

https://arxiv.org/pdf/1810.11490.pdf


https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0094576518317168


https://www.nature.com/articles/s41586-018-0254-4
🔎تشخیص وجود سیاهچاله ها

🔭همانطور که گفته شد ما سیاهچاله ها را مستقیم نمی بینیم، اما چگونه از وجود آنها با خبر می شویم؟ با استفاده از تاثیر آنها بر اجرام اطراف و با روش های زیر این محاسبات صورت می گیرد:

🕳محاسبه جرم با بهره گیری از اجسامی که دور سیاهچاله در گردش بوده یا به مرکز سیاهچاله سقوط می کنند.

🔹اثرات همگرایی گرانشی

🔹تشعشعات خروجی از سیاهچاله

🔹محاسبه جرم

🎆در نواحی کنار اکثر سیاهچاله ها اجرام بسیاری وجود دارند.با بررسی این اجرام وجود سیاهچاله ها را متوجه می شویم و با محاسبه سرعت حرکت آنها جرم آن را محاسبه می کنیم.

🌠وقتی ستاره یا صفحات گاز در حال کشیده شدن باشند ،برای مثال اگر ستاره ی بزرگی حرکت چرخشی داشته باشد و علت قابل مشاهده ای برای حرکت آن نباشد،به احتمال زیاد سیاهچاله ای در آن محدوده وجود دارد.با بررسی های دقیقتر اجرام می توان پی به وجود سیاهچاله برد.

🌌مثال واضحی برای این مدل مرکز کهکشان NGC 4261 است.در آنجا دیسک چرخان و قهوه ای رنگی به اندازه منظومه شمسی اما با وزن ۱،۲ میلیارد برابر خورشید وجود دارد.این وضعیت نشان دهنده وجود سیاهچاله در آن ناحیه است.


همگرایی گرانشی

طبق نظریه نسبیت عام اینشتین گرانش می تواند فضا-زمان را دچار خمیدگی کند.این مساله بعدها با بررسی یک کسوف اثبات شد.یعنی مکان یک ستاره پیش و پس از وقوع کسوف و همچنین همزمان با آن انداوزه گیری شد،جایگاه ستاره تغییر کرد.یعنی نور ستاره توسط خورشید دچار خمیدگی شد.نتیجه ای که از این موضوع می گیریم این است که اگر جسمی با گرانش بسیار زیاد (مثل سیاهچاله ها و کهکشان ها) بین زمین و نور جسمی دیگر قرار گیرد، در مسیر نور انحار و خمیدگی ایجاد می شود.همانند کاری که لنزها و عدسی ها انجام می دهند.

تشعشعات

💫وقتی مواد به داخل سیاهچاله سقوط می کنند،یک ستاره همراه بوجود می آورند .حرارت جسم افزایش پیدا میکند و به میلیون ها درجه کلوین رسیده و شتاب زیادی میگیرند.ماده بسیار داغ از خود اشعه ایکس ساطع کرده و می توان آن را اندازه گرفت

#arian_x ✍🏼