اندیشیدن تنها راه نجات

#ناسیونالیسم
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndisheKonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
▩ پاسخ:
اولا ببینیم ساده‌ترین تعریف فلسفه چیست و فیلسوف کیست؟

⇚ فلسفه یا خرد دوستی:
واژه فلسفه (philosophy) یا فیلوسوفیا که کلمه‌ای یونانی است، از دو بخش تشکیل شده است:
فیلو به معنی دوستداری + سوفیا به معنی دانایی

⇚ اولین کسی که این کلمه را به کار برد، #فیثاغورس بود. وقتی از او سئوال کردند که: آیا تو فرد دانایی هستی؟ جواب داد: نه، اما دوستدار دانایی (فیلوسوفر) هستم. بنابراین فلسفه از اولین روز پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است

⇚ تعریف فلسفه:
فلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی‌ترین و اساسی‌ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آن ها روبه رو هستیم. فلسفه وقتی پدیدار می شود که سوال‌هایی بنیادین درباره خود و جهان می‌پرسیم. فلسفه هنر پرسیدن است و به چرایی میپردازد. فلسفه چگونگی را به علم وا می نهد. زیرا ابزار بیان پاسخ را ندارد


⇚ اینکه اساتید اعظم ادعا دارند زرتشت فیلسوف بوده درحالیکه اگه وجودش را به فرض بپذیریم، زرتشت یک #اسطوره‌نگار بوده نه #فیلسوف. گات‌های زرتشت اسطوره‌نگاری‌است و نه تفلسف و اقامه مستدلات منطقی در باب متافیزیک و هستی‌شناسی و خبری از هرمنوتیک در آنها نیست من واقعا نمی‌دانم این اساتید بزرگ که طبیعتا باید چنین مطالب پیش‌پا افتاده‌ای را بدانند، چنین ادعای یاوه‌ای می‌کنند؟!

#نابغه‌قرن، لااقل یاد بگیر تا در آینده که من نبودم مهملات تراوش شده از کله‌پوکت را بکوبم توی دهنت آبروت نره !

⇚ استاد بزرگ، در زمان زرتشت خیالی، هنوز فلسفه و تفحص‌عقلانی به ایران نرسیده بود آنچنانکه متون برجا مونده از آن دوران همگی بر پایه #شعر و #اسطوره بنا شدند، برای همین است که گاتها به صورت نظم آمده نه نثر. اگر نگاه کنید به تاریخ متوجه می‌شوید که جهان‌بینی انسان در آن دوران در ایران، اسطوره‌ای و جهان‌زرتشت #میتوس‌محور بود یعنی شعر و عرفان نه تفکر و خردورزی

⇚ ببینید این شخص نه فیلسوف بوده و نه فلسفه‌ای داشته، کتاب زرتشتی‌ها به شکل شعر هست نه استدلال عقلان. البته ایرانیان عقاید عرفانی داشتن تا عقلانی-فلسفی. مکس وبر میگوید، اگر خشایارشاه بر یونانیان چیره می‌شد، عقل و فلسفه به نابودی می‌رفت. این ادعای مسخره، که فلسفه در ایران متولد و از ایران به یونان رفت تنها یک رویا و توهمات ناسیونالیستی بیشتر نیست. زرتشت به فرض وجود داشتن، هرگز فیلسوف نبوده، و تنها یک مبلغ دینی بوده که سروده‌هایش محصول عقایدش بوده و نه هستی‌شناسی مبتنی بر اصول منطقی


⇚ اینکه شما زرتشت را یک اندیشمند می‌دانید که در چندین هزار سال گذشته می‌زیسته، این سخن مغالطه پیش‌فرض است
⇚ اگر زرتشت یک پیامبر بوده، پس ما با دین سروکار داریم نه عقلانیت
⇚ اگر زرتشت یک فیلسوف بود، فلسفه او را باید تبیین کنید
⇚ شق سومی نداریم

می‌گویید زرتشت، بر ضد دروغگویان بود، درحالیکه خودش یک دروغگوی متوهم بوده
⇚ اهورامزدا کیست؟
⇚ اهریمن کیست؟
⇚ استاد اعظم، لطفا دو نیروی خیر و شر که در عالم باهم در تقابل و نزاع هستند و برای انسان ها فتنه و نیکی ایجاد می‌کنند را به من نشان بده؟

⇚ با اینکه جناب راسل گفته بود برای اثبات حقانیت #ناسیونالیسم حتی یک دلیل هم نمی‌توان اقامہ نمود!، شخصا شاید #ناسیونالیسم رو بتوانم به خودم بقبولانم ولی جعل یک شخصیت‌تاریخی عمل اخلاقی و پسندیده‌ای نیست.


@AndisheKonim
جهان وطنی و نقد به #ناسیونالیسم

⭕️ قبل از نقد بر ملی گرایی باید توضیح دهیم که در این مطلب کلیه اقسام و اشکال ملی گرایی اعم از شوونیسم (افراطی) ناسیونالیسم (ملی گرایی به انواع مختلف) فاشیسم و سایر بینش هایی که بر ملیت و هویت ملی تاکید دارند ، مورد نقد قرار می گیرند.

🔻یکی از گرایش های مهم و اساسی در دنیای اندیشه ، گرایش به ملیت و ملی گرایی است. این جهانبینی مانند سایر نگرش ها انواع مختلفی از افراطی گرفته تا متعادل را شامل می شود.از کسانی که آشکارا معتقدند نژاد برتر دارند گرفته تا کسانی که ناآگاهانه و بی جهت از خودشیفتگی هویتی رنج می برند.
ما در اینجا تمام این نگرش ها ولو متعادل را به شکل کلی مورد بررسی و نقد قرار خواهیم داد.

اولین نقدی که بر باورهای ملی گرایانه وارد است و به کلی بنیان و اساس ناسیونالیسم/شوونیسم را سست و حتی ویران می کند،از جنبه ی معرفت شناختی و منطقی است؛ ملیت ، وطن ، ایران و این دست مفاهیم به چه معناست؟ یک ناسیونالیسم/شوونیسم ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهد که وطن به چه معناست؟ ملیت چیست؟ میهن او کجاست؟ آیا واژه وطن و ملیت ،واژه ای عینی است؟آیا در جهان خارج از ذهن ما چنین وعژه ای مصداق دارد؟ چرا که ملی گرایان اغلب طوری از ملیت سخن می گویند که گویی در واقعیت عینی جهان چنین مفهومی وجود خارجی دارد، حال آنکه اصلاً اینطور نیست و چنین مفهومی تنها در ذهن انسان ها ساخته و پرداخته شده است.به عبارت ساده تر واژه های ملت یا وطن برساخته هستند و اگر آنها را در جهان عینی، موجود تلقی کنیم، مرتکب مغالطه شیئ سازی شده ایم.

منتقدان ملی گرایی معتقدند این واژه مشخص نیست چه جنبه ای دارد، یعنی ملی گرایان وطن و ملیت را به یک مرز جغرافیایی نسبت می دهند ؟یا به یک ملت با زبانی خاص؟یا یک ملت با نژادی خاص؟ اساساً وطن کجاها را شامل می شود؟

برای مثال اگر وطن مرز های جغرافیایی ایران است ،پس نقاطی که زمانی جزو ایران بوده و اکنون نیست تکلیف آنها چه می شود؟این مرزها در طول تاریخ همواره کم و زیاد شده اند و اگر ما به فرهنگ و هنر این مرزها افتخار کنیم ،مشخص نیست که باید کدام مرز را ایران تلقی کنیم؟مرزی که در کدام دوره تاریخی به معنای ایران بوده است؟!

نقد دیگر اینکه اگر زبان یک ملت را پایه و اساس قرار دهیم، باز دچار مشکل خواهیم شد. از طرفی در همین مرز ها زبان های دیگر نیز وجود دارد و از طرف دیگر در خارج از این مرزها زبان های متفاوت وجود دارد.(برای مثال تاجیکستان)همچنین ما هیچ زبان خالص و نابی در دنیا نداریم که با دیگر زبان ها مخلوط نشده باشد.

حال اگر نژاد خاصی را برای یک ملت در نظر بگیریم ، هیچ نژاد خالص و نابی نداریم و همچنین در داخل مرز های یک کشور اقوام و نژاد های مختلف وجود دارند و همینطور خارج از مرزهای یک کشور هم نژادهایی مشابه وجود دارند که ملی گرایان به نظر نمی رسد آنان را هموطن تلقی کنند.

اگر آیین و فرهنگ خاصی را نشانه ی ملیت و وطن بدانیم باز همین ایرادات را دارد؛ یعنی در داخل آیین و سنن متنوع وجود دارد و در خارج نیز آیین مشابه آن موجود است.پس ما در گام اول محکم ترین انتقاد را که متوجه ملی گرایی هست را داریم ، یعنی عدم تعریفی واضح ،روشن و دقیق از خود وطن/میهن/ایران و...

حال اگر یک ملی گرا مرزی منطقی و دقیقی را هم تعیین کند و بگوید به این تعریف میگوییم وطن ، در آنصورت باز دو مشکل اساسی پدید می آید. یکی اینکه چه تفاوتی است میان یک هموطن و غیر هموطن؟دوم اینکه چه دلیلی وجود دارد که یک شخص به وطن خود،تاریخ یا فرهنگ خود افتخار کند؟

در مشکل اول فرض کنیم یک هموطن ما در یک شهر مرزی متولد می شود، هموطن دیگری هم یک کیلومتر آنطرف تر از او خارج از مرز کشور ما متولد می شود. چرا باید بین نسبت نفر اول که هموطن بود با نفر دوم که تنها یک کیلومتر فاصله داشت ،تفاوت قائل شویم؟

آیا باید فاصله محل تولد افراد با ما برای ما ارزش محسوب شود؟حتی گاهی فاصله تولد یک نفر در خارج از مرزهای کشور ما با ما نزدیکتر است تا یک فرد متولد شده در داخل. چرا باید محل تولد اشخاص برای ما اهمیت داشته باشد؟در این باب هیچ پاسخ منطقی وجود ندارد.

اما نکته دوم اینکه به چه جهت ما حق داریم نسبت به تاریخ و فرهنگ گذشتگان خود افتخار کنیم و بر خود ببالیم که فلان اندیشمند یا فلان فرهنگ از آن ما است؟ملی گرایان معمولا به چیزهایی در گذشته و تاریخ وطن (مفهوم نامشخص) می بالند و افتخار می کنند ،بدون آنکه خودشان درآنها نقشی داشته باشند.برای مثال من چرا به یک شاعر در تاریخ می توانم افتخار کنم؟آیا من در اشعار یا طرز تفکر او نقشی داشته ام؟هرگز

نکته آخر این است که اگر بپذیریم وطن وجود دارد و آن را یک ارزش بدانیم ، به همین طریق شهر،شهرستان،محل و ...هم باید ارزش تلقی کنیم که تمام اینها ترجیح بلا مرجح است و منطقی پشت آنها نهفته نیست.
arian_x



@AndisheKonim
راسل می‌گفت برای اثبات حقانیت #ناسیونالیسم حتی یک دلیل هم نمی‌توان اقامہ نمود!

روابط و مناسبات در ‌ناسیونالیسم بیشتر از آنکہ بر مبنای اصول و واقعیت‌های‌پذیرفته‌شده معاصر و مبتنی بر عقل و منطق باشد بر اساس احساسات و عواطف بنا نهاده شده. در اینصورت ما با دو وضعیت و دو حالت روبرو هستیم، کہ یک‌وجہ مثبت و یک‌وجہ منفی بدان می‌بخشد

اگر در وجہ‌مثبت آن، این احساس و عواطف برخاسته از ساکنان‌میهن در جہت همبستگی و اتحاد و همدلی در میان اقوام شود و موجد نیکی‌ها و خدمات بیشتر به همنوع گردد بسیار پسندیده و قابل ستایش است و حتی تلنگری می‌زند بہ این نگرش مترقی بازمانده از عهد باستان یعنی #اینترناسیونالیسم در ضمن تنوع فرهنگ‌ها و جاذبه‌های تاریخ‌تمدن اقوام و پیشرفت‌ها و در کل سیر تکامل و پیشرفت اقوام خود زمینه بہ پاسازی دانش‌هاست و موضوع بحث و گفتمان علمی بسیار که جذاب است و گیرا و تضادی نیز با عقل و منطق ندارد
اما بعد منفی‌ناسیونالیسم موقعی رخ می‌دهد که این عواطف برخاسته از شوق و شعف ملی‌گرایی باعث می‌شود که افراد را تحت قومیت‌ها یا ملیت‌های متفاوت دسته‌بندی و از یکدیگر جدا کنیم که نهایتا روابط و مناسبات خصمانه و کینه‌توزانه را سبب می‌شود. از آنگونه که مثلا در این مقطع کنونی خیل بی‌شماری از هموطنانمان نسبت به اعراب نشان می‌دهند و بیگمان این کنش کینه توزانه پاسخی درخورش نیز از جانب مقابل خواهد داشت و بازخورد این سنخ رفتارها چه بسا سبب‌ساز حادثه‌ای و فاجعه‌ای در ابعاد جهانی گردد! ازینروست که می‌توان ناسیونالیسم را نکوهش کرد.


وطن‌دوستی (#پاتریوتیسم) یا عشق و علاقه و مهرورزی به زادگاه و به خانه و وطن را نیز اساسا می‌توان اینگونه بیان نمود که هرگاه آن وجوه منفی ناسیونالیسم را  بتوان حذف و نادیده گرفت نهایتا به همان #پاتریوتیسم خواهیم رسید. این رفتارهای کنونی نیز بنظر من بیشتر حس کینه و دشمنی و جنگ را در میان مردم و جامعه می‌آکند و رفتاری #فاشیستی را منتج می‌شود که چه بسا در مخیله کنندگانش نیز نگنجد و باور نکنند، اما متاسفانه چنین برخوردها و رفتارهایی زیبنده انسان متمدن کنونی نیست




@AndisheKonim
جهان وطنی و نقد به #ناسیونالیسم

⭕️ قبل از نقد بر ملی گرایی باید توضیح دهیم که در این مطلب کلیه اقسام و اشکال ملی گرایی اعم از شوونیسم (افراطی) ناسیونالیسم (ملی گرایی به انواع مختلف) فاشیسم و سایر بینش هایی که بر ملیت و هویت ملی تاکید دارند ، مورد نقد قرار می گیرند.

🔻یکی از گرایش های مهم و اساسی در دنیای اندیشه ، گرایش به ملیت و ملی گرایی است. این جهانبینی مانند سایر نگرش ها انواع مختلفی از افراطی گرفته تا متعادل را شامل می شود.از کسانی که آشکارا معتقدند نژاد برتر دارند گرفته تا کسانی که ناآگاهانه و بی جهت از خودشیفتگی هویتی رنج می برند.
ما در اینجا تمام این نگرش ها ولو متعادل را به شکل کلی مورد بررسی و نقد قرار خواهیم داد.

اولین نقدی که بر باورهای ملی گرایانه وارد است و به کلی بنیان و اساس ناسیونالیسم/شوونیسم را سست و حتی ویران می کند،از جنبه ی معرفت شناختی و منطقی است؛ ملیت ، وطن ، ایران و این دست مفاهیم به چه معناست؟ یک ناسیونالیسم/شوونیسم ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهد که وطن به چه معناست؟ ملیت چیست؟ میهن او کجاست؟ آیا واژه وطن و ملیت ،واژه ای عینی است؟آیا در جهان خارج از ذهن ما چنین وعژه ای مصداق دارد؟ چرا که ملی گرایان اغلب طوری از ملیت سخن می گویند که گویی در واقعیت عینی جهان چنین مفهومی وجود خارجی دارد، حال آنکه اصلاً اینطور نیست و چنین مفهومی تنها در ذهن انسان ها ساخته و پرداخته شده است.به عبارت ساده تر واژه های ملت یا وطن برساخته هستند و اگر آنها را در جهان عینی، موجود تلقی کنیم، مرتکب مغالطه شیئ سازی شده ایم.

منتقدان ملی گرایی معتقدند این واژه مشخص نیست چه جنبه ای دارد، یعنی ملی گرایان وطن و ملیت را به یک مرز جغرافیایی نسبت می دهند ؟یا به یک ملت با زبانی خاص؟یا یک ملت با نژادی خاص؟ اساساً وطن کجاها را شامل می شود؟

برای مثال اگر وطن مرز های جغرافیایی ایران است ،پس نقاطی که زمانی جزو ایران بوده و اکنون نیست تکلیف آنها چه می شود؟این مرزها در طول تاریخ همواره کم و زیاد شده اند و اگر ما به فرهنگ و هنر این مرزها افتخار کنیم ،مشخص نیست که باید کدام مرز را ایران تلقی کنیم؟مرزی که در کدام دوره تاریخی به معنای ایران بوده است؟!

نقد دیگر اینکه اگر زبان یک ملت را پایه و اساس قرار دهیم، باز دچار مشکل خواهیم شد. از طرفی در همین مرز ها زبان های دیگر نیز وجود دارد و از طرف دیگر در خارج از این مرزها زبان های متفاوت وجود دارد.(برای مثال تاجیکستان)همچنین ما هیچ زبان خالص و نابی در دنیا نداریم که با دیگر زبان ها مخلوط نشده باشد.

حال اگر نژاد خاصی را برای یک ملت در نظر بگیریم ، هیچ نژاد خالص و نابی نداریم و همچنین در داخل مرز های یک کشور اقوام و نژاد های مختلف وجود دارند و همینطور خارج از مرزهای یک کشور هم نژادهایی مشابه وجود دارند که ملی گرایان به نظر نمی رسد آنان را هموطن تلقی کنند.

اگر آیین و فرهنگ خاصی را نشانه ی ملیت و وطن بدانیم باز همین ایرادات را دارد؛ یعنی در داخل آیین و سنن متنوع وجود دارد و در خارج نیز آیین مشابه آن موجود است.پس ما در گام اول محکم ترین انتقاد را که متوجه ملی گرایی هست را داریم ، یعنی عدم تعریفی واضح ،روشن و دقیق از خود وطن/میهن/ایران و...

حال اگر یک ملی گرا مرزی منطقی و دقیقی را هم تعیین کند و بگوید به این تعریف میگوییم وطن ، در آنصورت باز دو مشکل اساسی پدید می آید. یکی اینکه چه تفاوتی است میان یک هموطن و غیر هموطن؟دوم اینکه چه دلیلی وجود دارد که یک شخص به وطن خود،تاریخ یا فرهنگ خود افتخار کند؟

در مشکل اول فرض کنیم یک هموطن ما در یک شهر مرزی متولد می شود، هموطن دیگری هم یک کیلومتر آنطرف تر از او خارج از مرز کشور ما متولد می شود. چرا باید بین نسبت نفر اول که هموطن بود با نفر دوم که تنها یک کیلومتر فاصله داشت ،تفاوت قائل شویم؟

آیا باید فاصله محل تولد افراد با ما برای ما ارزش محسوب شود؟حتی گاهی فاصله تولد یک نفر در خارج از مرزهای کشور ما با ما نزدیکتر است تا یک فرد متولد شده در داخل. چرا باید محل تولد اشخاص برای ما اهمیت داشته باشد؟در این باب هیچ پاسخ منطقی وجود ندارد.

اما نکته دوم اینکه به چه جهت ما حق داریم نسبت به تاریخ و فرهنگ گذشتگان خود افتخار کنیم و بر خود ببالیم که فلان اندیشمند یا فلان فرهنگ از آن ما است؟ملی گرایان معمولا به چیزهایی در گذشته و تاریخ وطن (مفهوم نامشخص) می بالند و افتخار می کنند ،بدون آنکه خودشان درآنها نقشی داشته باشند.برای مثال من چرا به یک شاعر در تاریخ می توانم افتخار کنم؟آیا من در اشعار یا طرز تفکر او نقشی داشته ام؟هرگز

نکته آخر این است که اگر بپذیریم وطن وجود دارد و آن را یک ارزش بدانیم ، به همین طریق شهر،شهرستان،محل و ...هم باید ارزش تلقی کنیم که تمام اینها ترجیح بلا مرجح است و منطقی پشت آنها نهفته نیست.
arian_x



@AndisheKonim


12. #سوسیالیسم

واژه سوسیالیسم (جامعه باوری) در زبان فرانسه به معنای اجتماعی می باشد. و در انگلیسی (سوسیالیسم سیاستی كه هدف آن نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره‌ آنها به سود همگان است). البته این تعریف، یك تعریف جامع نیست، زیرا نظارت عمومی بر اموال و تولید معنای وسیعی دارد. امابهترین وجه اشتراك سوسیالیست برتری جامعه و سود همگانی بر نظریه فردگرایی و سود فردی است، كه سوسیالیسم به انواع متعددی مانند سوسیالیسم لیبرال، ماركسی، نوین، تكاملی، فابیان، صنفی و پارلمانتر و اقسام دیگر، تقسیم می شود.


13. #كاپیتالیسم

كاپیتالیسم روشی است كه در آن وسائل عمده تولید به كمك سرمایه های شخصی فراهم شده و اموال به مالكیت صاحبان سرمایه باقی می ماند. در كاپیتالیسم كارگران به عنوان روز مزد اجیر صاحبان سرمایه اند، و تمام قدرت مالی در دست اشخاص معدودی در جامعه خواهد بود. در مقابل كاپیتالیسم، كمونیسم و لنینیسم و استالینیسم قرار دارد.


14. #ناسیونالیسم

عبارت است از اعتقاد به برتری یك ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود، و مباهات كردن هر قوم و قبیله نسبت به فرهنگ و زبان و نژاد خودش. بنابراین ناسیونالیسم (ملی گرایی) خود را از همه برتر و دیگران را پایین تر از خود می داند، كه به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی تقسیم می شود.


15. #انترناسیونالیسم

در برابر ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم قرار دارد كه معتقد است خیر و سعادت بشر اقتضا می كند كه ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب های قومی با هم همكاری داشته باشند.


16. #آنارشیسم

در لغت یونانی به معنای حكومت است و آنارشی یعن
ی بدون حكومت. لذا در مسلك آنارشیسم حكومت را موجب مصائب و بدبختی های مردم می داند. و بنیاد آنارشیسم بر دشمنی با دولت می باشد. البته مخالف هرج و مرج هم هستند، اما به نظام و حكومتی فكر می كنند كه بر اساس همكاری آزاده پدید آید. و پیشوای آنارشیسم جدید پیرژوزف پرودون" فرانسوی (اوایل قرن 19 م.) می باشد.


17. #فئودالیسم

فئودالیسم یك سازمان بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است كه در بسیاری از نقاط اروپا و خاور دور و خاور میانه در قرون وسطی، قبل از تشكیل دولت های ملی جدید وجود داشته است.
خصلت عمده در فئودالیسم آن است كه از طرف شاه هر قسمت از اراضی بزرگ به تصرف اشراف به نام فئودال در می‌آید، و آن زمین های بزرگ از طرف فئودال یا نمایندگانشان به كشاورزان اجاره داده می شود. و اشراف هم در مقابل این اجاره نسبت به كشاوزان آن منطقه اختیارات قضائی و حكومتی و مالی و سیاسی داشتند.
ولی در زمان حاضر فئودالیسم به كشوری گفته می شود كه عده ای از اشراف و مالكین املاكی را مالك می باشند و كشاورزان از حقوق سیاسی محروم اند، و یا به مقداری كم ازحقوق سیاسی و كشور بهره مند هستند.


18. #رادیكالیسم


در لغت به معنای ریشه است و این كلمه از طرف لیبرال های انگلیسی در قرن 19 استعمال شد، كه مایل بودند به ریشه موضوعی نفوذ كنند، و طالب تجدید اساس كلیسا و خواستار انحلال مجلس اشراف و گاهی متمایل به لغو سلطنت بودند. اما این اصطلاح بیشتر در مورد كسانی اطلاق می شود كه از مؤسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی و عصبانی شده اند و درصدد تغییرات اجتماعی هستند.
ولی در جامعه امروزی به كسانی كه درصدد اصلاحات اساسی جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی می باشند، رادیكال می گویند. اما در آمریكا این اصطلاح بیشتر درباره سوسیالیست ها و كمونیست ها اطلاق می شود. اما در ار
وپا در گروه های اصلاح طلب به كار می رود.


19. #دموكراسی

اصطلاح دموكراسی از اصطلاحات تمدن یونان قدیم است، و حكومت مردم بر مردم را دموكراسی می نامیدند. اما در اصطلاح جدید عبارت از حكومت مردم كه با توجه به آراء اكثریت مردم از طریق انتخاب نمایندگان تشكیل می گردد، و اداره امور كشور در اختیار اكثریت آراء مردم قرار می گیرد. و دموكراسی به دموكراسی مستقیم (خالص) سیاسی، اقتصادی و صنعتی تقسیم می گردد.


@AndisheKonim

ادامه 👇👇👇