#فرهنگ_بچه_بازی مسئله
بچه بازی یا به قول عرفا و شعرا
شاهد بازی مسئلهای تاریخی در فرهنگ ما است.
و متاسفانه خیلی محدود کسانی را دیده ام که به این موضوع پرداخته باشند چرا که باز هم طبق یک رسم قدیمی که در فرهنگ مرز پر گهر ما وجود داشته و دارد،
کثافت ها را نباید فریاد زد و باید زیر فرش پنهان کرد، تا خدایی نکرده دیگران نبینند که ایرانی جماعت که این همه به فرهنگش مینازد کنار افتخارات و دست آوردهای ارزشمند و بزرگی که دنیا را تحت تاثیر خودش قرار داده در زمان خودش، رذالت اخلاقی و فرهنگی هم داشته و به آن دچار بوده.
همین پنهان کاری ها و صدایش را در نیاوردن ها باعث شده و می شود که ما آن
خود فرهنگی واقعیمان را نشناسیم و به نقد و بررسی آن ننشینیم.
شما در بین مشاهیر بزرگ این سرزمین چند نفر را می توانید پیدا کنید که به نقد این فرهنگ خجالت آور
بچه بازی پرداخته باشند و با آن به مقابله پرداخته باشند؟
غیر
از مولانا من شخصا هیچ کس دیگر را پیدا نکردم که نسبت به
شاهد بازی موضع صریح گرفته باشند و آن را نکوهش و تقبیح کرده باشند.
نکوهش و تقبیح بخورد توی سرشان، کاش حداقل سکوت میکردند و جامعه را به اینکار تشویق نمیکردند.
نمونه بارز این رویکرد را در این غزل سعدی می توانیم مشاهده کنیم، که به صراحت قربان صدقه
پسر دلربایی می رود که گویا فکر و ذهن و قلب شیخ مصلح الدین را آنچنان به تسخیر خود درآورده بود که او بی مصلحت اندیشی اینگونه برایش میسراید:
ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر
تا تو مصور شدی در دل یکتای من
جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر
عیب کنندم که چند در پی خوبان روی
چون نرود بندهوار هر که برندش اسیر
بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص
دیر برآید به جهد هر که فرو شد به قیر
چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق
هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر
گر نبرم ناز دوست کیست که مانند اوست
کبر کند بی خلاف هر که بود بینظیر
قامت زیبای سرو کاین همه وصفش کنند
هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر
هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ
وان که هوادار توست بازنگردد به تیر
بوسه دهم بندهوار بر قدمت ور سرم
در سر این میرود بی سر و پایی مگیر
سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال
آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر
گر تو ز ما فارغی وز همه کس بی نیاز
ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر و
از همین است که این فرهنگ زشت و قبیح تا اواخر دوره قاجاریه به صورت کاملا رسمی در جامعه ما رواج داشت و حتی تبدیل به صنعتی شد برای پول درآوردن مردم و البته حکومت ها با گرفتن مالیات.
و امردخانههای برپا گشت برای عشق و حال اهالی پدوفیلی بچه باز جامعه ای که زن را در پستو نگه می داشت و خود را ناموس پرست معرفی میکرد و رگ غیرتش دائم الباد بود اما آنقدر شیفته بچه بازی بود که برای برآورده کردن خواسته و رسیدن به مرادش
امردخانه تاسیس کرد تا ناکام
از دنیا نرود و به مراد دلش برسد.
مخلص کلام اینکه:
همه این کارها و بقای این رسم و عادت زشت فرهنگی صورت نمی پذیرفت اگر آنهایی که ما مشاهیر میدانیمشان دست به تایید و توجیه و تشویق آن نمیزدنند و آن را مانند ملاصدرا با لفاظیهای مهمل و بیاساس تئوریزه نمیکردند و برایش نظریه فلسفی و اخلاقی و دینی جعل نمیکردند.
#امید...
#بیزارم_از_دین_وآیین_شما
#اندیشه_کنیمزن ، زندگی ، آزادی ⚛ @AndisheKonim