🪁 #موشک_من؛ به بهانه #روز_مهندس منتشر شد 😍💢 یه
روز عموعلی برای «فاطمه» یه موشک کاغذی قشنگ درست کرد. «حسن» اونو برداشت و مشغول بازی شد. اون میخواست بدونه موشک تا کجاها بالامیره؟! پس پرتابش کرد به سمت بالا...
موشک لای شاخه و برگ درخت گیر کرد.
«فاطمه» که موشکش رو اون بالا دید شروع کرد به گریه کردن. حسن اما یه فکری به سرش زد.
میخوای بدونی چه فکری؟!
🌻 پس ادامه داستان رو در سومین قسمت از
#قصه_های_آفتابگردون ببین
🤩🌐 b2n.ir/mu-mn✅ کودکان خود را با خیال راحت به عماریار بسپارید
👇🆔 @AmmarYar_IR