💠 روایت اول
ابو نصر هبة اللَّه بن محمد گفت:
ابو عبد اللَّه بن غالب و ابو الحسن بن ابى الطيب براى من نقل كردند كه: ما تاکنون خردمندتر از شيخ ابو القاسم حسين بن روح نديده ايم.
روزى او را در خانه «ابن يسار» وزير ديدم. او در نزد بزرگان مملكت و شخص المقتدر باللَّه خليفه عباسى داراى مقام والایی بود.
#اهل_سنت نیز او را بزرگ مي داشتند.
رفت و آمد حسين بن روح به خانه «ابن يسار» ، از روى
#تقيه و ترس بود.
روزى در آنجا دو نفر از دانشمندان به گفتگو پرداختند ؛ حسين بن روح نیز حاضر بود. يكى از آن دو نفر معتقد بود كه
#ابوبكر بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله برترین مردم است و بعد از او
#عمر و پس از وى
#على عليه السّلام.
دومى گفت: على از
عمر بهتر بود.
در اين باره ميان ايشان گفتگوى زياد درگرفت.
در آن ميان ابو القاسم حسين بن روح رضى اللَّه عنه گفت: آنچه مورد اتفاق
#اصحاب_پيغمبر عليه السّلام مي باشد اينست كه
#صدّيق را مقدّم مي دارند: بعد از او
#فاروق و پس از وى
#عثمان ذو النورين ، سپس
#على وصى! اهل حديث هم بر اين عقيده اند و در نزد ما
#شيعه هم صحيح همين است. آنها كه در مجلس حضور داشتند از اين سخن در شگفت ماندند و او را روى سر خود برداشتند و براى او دعاى بسيار نمودند و به كسانى كه او را
#رافضى مي دانستند بد گفتند.
من (ابن ابی الطیب) از اين منظره خنده ام گرفت ولى خوددارى مي كردم و آستين خود را در دهان فرو مي بردم مبادا رسوا شوم. سپس برخاستم كه از مجلس بيرون بيايم.
حسين بن روح نگاهى به من نمود و متوجه وضع من گرديد. چون به خانه آمدم ديدم كسى در مي زند. وقتى در را باز كردم ، ديدم ابو القاسم حسين بن روح ، سواره پيش از آنكه به خانه خود رود نزد من آمده است.
او مرا خطاب کرد و گفت: اى بنده خدا! چرا در مجلس خنديدى و مي خواستى مرا به خطر اندازى؟! آيا آنچه گفتم به نظر تو مناسب آنجا نبود؟
گفتم: چرا مناسبت داشت. گفت: پس از خدا بترس من تو را حلال نمى گردانم اگر اين سخن را در چنين شرايط و مجلسى از من بزرگ شمارى.
گفتم: اى آقاى من! مردى كه خود را نماينده امام مي داند اگر اين چنين سخنى بگويد نبايد از وى تعجب نمود و بگفته او بخندند؟! گفت: اگر بار ديگر اين سخن را بگوئى با تو قطع علاقه ميكنم سپس خداحافظى كرد و رفت.
📚 ( بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج51، ص: 356-357)
✅ @Aminikhaah