🔵 آیا
#هنری_کیسینجر واقعاً رئالیست بود؟ (1)
📝 استفن والت، استاد
#روابط_بینالملل دانشگاه
#هاروارد⬅️ هنری کیسینجر دقیقاً آن چیزی که ادعا میکرد، نبود
🔹مرگ هنری کیسینجر در هفته گذشته پیشبینیپذیر تفسیری را ایجاد کرد که از تحسین ثابت تا انتقاد پرشور را در برمیگرفت. من ارزیابی خود را از حرفه او چند ماه پیش به مناسبت صدمین سالگرد تولدش منتشر کردم و بر آن چه در آن زمان نوشتم پایبندم. در اینجا من به یک پرسش محدودتر اما هم چنان برجسته می پردازم: آیا کیسینجر واقعا یک رئالیست (واقع گرا) بود؟
🔹 موضوع صرفاً مربوط به مسائل آکادمیک نیست. اگر جهان بینی کیسینجر، اقدامات او در دولت، و حرفه بعدی او به عنوان یک کارشناس و مشاور پردرآمد مترادف با واقع گرایی سیاست خارجی در نظر گرفته شود، این قضاوت بر نحوه نگرش دیگران به کل سنت رئالیستی (واقع گرایی) تاثیر می گذارد. با این وجود، اگر او یک رئالیست واقعی یا به شدت غیرمعمول نبود بینش اصلی رئالیسم می تواند مستقل از قضاوت در مورد شخص کیسینجر یا دهه های که در انظار عمومی گذرانده باقی بماند.
🔹 مطمئناً سخت نیست که بفهمیم چرا به نظر میرسد برچسب رئالیستی به خوبی برای او مناسب است. او از همان آغاز کار خود عمدتاً به
روابط بین قدرتهای بزرگ و چالش ایجاد نظمهای پایدار در غیاب مرجع مرکزی و برخورد اجتنابناپذیر منافع متضاد توجه داشت. او ماهیت تراژیک سیاست را درک کرده بوده و نسبت به ایدئالیسم سادهلوحانه محتاط بود. همانطور که بسیاری از منتقدان اشاره کردهاند او توجه کمی به ملاحظات بشردوستانه داشت و مطمئناً فکر نمیکرد که
#حقوق_بشر یا نیاز به حفظ جان بیگناهان یا نکات ظریف قوانین بینالمللی یا داخلی باید مانع از تعقیب منافع خودخواهانه قدرت بزرگ شود.
#کیسینجر همچنین یک جنگجوی بوروکراتیک بیرحم و متخصص هنرهای سیاسی تاریکتر بود. او به وضوح از آموزههای ماکیاولی درس آموخته بود. ماکیاولی نیز بر این باور بود که رهبران موفق «باید ذهنی داشته باشند که خود را مطابق با باد تطبیق دهند» و در مواقع لزوم «تظاهرکننده و متظاهر بزرگ» باشند. چنین ویژگیهایی با کیسینجر مطابقت دارد. بنابراین، بهراحتی می توان فهمید که چرا بسیاری از افراد او را تجسم آمریکایی رئالیسم (واقع گرایی) در سیاست خارجی می دانند.
🔹 با این وجود، نمیتوان مطمئن بود که کیسینجر در هسته خود واقعگرای واقعی بود یا خیر. اگرچه او هزاران صفحه درباره سیاست بین الملل و سیاست خارجی نوشت اما هیچ یک از کتاب هایش نظریه متمایز خود را درباره سیاست بین الملل با جزئیات ارائه نمی کند. شما می توانید از آثار حجیم کیسینجر در مورد نحوه رفتار دولت ها چیزهای زیادی بیاموزید اما نمی توانید بیانیه صریحی بیابید که توضیح دهد چرا آنان برای کسب قدرت رقابت می کنند، چه میزان قدرتی را می خواهند یا این که کدام نیروهای علی در محاسبات رهبران سیاسی بیش ترین اهمیت را دارند.
🔹علاوه بر این، دیدگاههای او اغلب با دیدگاههای برجستهترین رئالیستها (واقع گرایان) در تضاد بود. اکثر واقع گرایان باور داشتند که تسلیحات هستهای صرفاً برای بازدارندگی مفیدند اما نوشتههای متنوع (و مسلماً متناقض) کیسینجر دباره استراتژی هستهای، گاهی اوقات تسلیحات هستهای را بهعنوان ابزاری قابل استفاده برای جنگیدن به تصویر میکشد. واقعگرایان برجستهای مانند
#جورج_کنان،
#هانس_مورگنتا ،
#کنت_والتز و
#والتر_لیپمن با جنگ ایالات متحده در
#ویتنام مخالفت کردند و پیش از آن که افکارعمومی علیه جنگ سوق پیدا کنند. این کار را بهخوبی انجام دادند اما کیسینجر پیش از ورود به دولت از جنگ ویتنام حمایت کرد و در زمان در قدرت بودن باعث طولانیترشدن آن شد؛ حتی در صورتی که تشخیص داد نمیتواند در آن جنگ پیروز میدان باشد.
🔹 پس از جنگ سرد واقعگرایان از جمله اصلیترین منتقدان گسترش قلمروی ناتو بودند سیاستی که کیسینجر علیرغم تاثیر منفی پیشبینیپذیر آن بر
روابط با
#روسیه از آن حمایت کرد. اکثر واقع گرایان دریافتند که جنگ با عراق در سال 2003 میلادی به نفع منافع ملی ایالات متحده نیست اما کیسینجر از جنگ پیش از آغاز و چندین سال پس از آن حمایت کرد. واقعیت آن است که کیسینجر در زمانی که لازم بود، واقعگرا بود و زمانی که باد تغییر می کرد یک نئومحافظه کار بود.