شهید احمد مَشلَب

#حقیقی
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@Ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
چه در#فضای_مجازی
چه دردنیای#حقیقی
یک چارچوب ارتباطی بانامحرم داشته باش
صمیمانه وبی پرده سخن گفتن بانامحرم ازحیاوعفت تومیکاهد
#در_فضای_مجازی_نیز_خدا_وجود_دارد
کانال شهیداحمدمشلب
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995 🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🔥 قسمت #صد_و_چهل_چهارم تو ... خدا باش بالای کوه ...🙄 از اون منظره زیبا و سرسبز🍃به اطراف نگاه می کردم👀 دونه های تسبیح،بالا و پایین می شد و سبحان الله می گفتم📿 که یهو کامران با هیجان اومد سمتم 🏃♂ - آقا مهران ...…
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🔥

قسمت #صد_و_چهل_پنجم
خدای دو زاری

به ساعتم نگاه کردم⌚️ و بلند شدم
- کجا؟ ... تازه وسط بازیه ...🙄
- خسته شدی؟ ...⁉️

همه زل زده بودن به من ...👀
- تا شما یه استراحت کوتاه کنید👌این خدای دو زاری، نمازش رو می خونه📿و برمی گرده ...🚶
چهره هاشون وا رفت☹️اما من آدمی نبودم که بودن با خدا #حقیقی رو🍃 با هیچ چیز عوض کنم ...🖐
فرهاد اومد سمت مون 🚶

- من، خدا بشم؟ 😁

جمله از دهنش در نیومده🙄 سینا بطری آب دستش رو پرت کرد طرف فرهاد
- برو تو هم با اون خدا شدنت😒 هنوز یادمون نرفته چطور نامردی کردی😒 دوست دخترش مافیا بود⚡️ نامرد طرفش رو می گرفت ...😏

بچه ها شروع کردن به شوخی⚡️و توی سر هم زدن ... منم از فرصت استفاده کردم و رفتم نماز ...🚶📿
وقتی برگشتم هنوز داشتن سر به سر هم میزاشتن ...🙄👌
بقیه هنوز بیدار بودن⚡️ که من از جمع جدا شدم ... کیسه خوابم رو که برداشتم ... سینا اومد سمتم ...🚶

- به این زودی میری بخوابی؟😢 کیانوش می خواد واسه بچه ها قصه ترسناک بگه😁 از خودش در میاره ولی آخرشه ...😅👌
خندیدم و زدم روی شونه اش😊
- قربانت ... ولی اگه نخوابم نمی تونم از اون طرف بیدار بشم ...🌤

تا چشمم گرم می شد🔥 هر چند وقت یک بار جیغ دخترها بلند می شد😐 و دوباره سکوت همه جا رو پر می کرد استاد قصه گویی بود ...🙄

من که بیدار شدم⚡️ هنوز چند نفری بیدار بودن👀 سکوت محض توی اون فضای فوق العاده و هوای تازه🍃 وزش باد بین شاخ و برگ درخت ها ... نور ماه که هر چند هلالی بیش نبود🌙 اما می شد چند قدمیت رو ببینی ...👀

وضو گرفتم💧و از نقطه اسکان دور شدم🚶♂ یه فرورفتگی کوچیک بین اون سنگ های بزرگ پیدا کردم⚡️توی این هوا و فضای فوق العاده ... هیچ چیز، لذت بخش تر نبود ...👌

نماز دوم تموم شده بود📿
سرم رو که از سجده شکر برداشتم😊
سایه یک نفر به سایه های جنگل و نور ماه اضافه شد💫 یک قدمی من ایستاده بود ...

ادامه دارد ...

📚 نویسنده: شهید
مدافع حرم طاها ایمانی
@AhmadMashlab1995
چه در #فضای_مجازی
چه دردنیای #حقیقی
یک چارچوب ارتباطی بانامحرم داشته باش
صمیمانه وبی پرده سخن گفتن بانامحرم ازحیاوعفت تومیکاهد
#در_فضای_مجازی_نیز_خدا_وجود_دارد
کانال شهیداحمدمشلب
@ahmadmashlab1995
چه در#فضای_مجازی
چه دردنیای#حقیقی
یک چارچوب ارتباطی بانامحرم داشته باش
صمیمانه وبی پرده سخن گفتن بانامحرم ازحیاوعفت تومیکاهد
#در_فضای_مجازی_نیز_خدا_وجود_دارد
کانال شهیداحمدمشلب
@AHMADMASHLAB1995
چه در#فضای_مجازی
چه دردنیای#حقیقی
یک چارچوب ارتباطی بانامحرم داشته باش
صمیمانه وبی پرده سخن گفتن بانامحرم ازحیاوعفت تومیکاهد
#در_فضای_مجازی_نیز_خدا_وجود_دارد
کانال شهیداحمدمشلب
@AHMADMASHLAB1995